استوری تیغ
تیغ بٌران گر به دستت داد، چرخ روزگار
هرچه میخواهی ببٌر، اما مبٌر نان کسی…
*****
خارپشتی شده ام
که تیغ هایش دنیای امنی برایش ساخته
اما
حسرت نوازشی عاشقانه
تا ابد بر دلش مانده است…
*****
قهوه قاجار را بی خود شلوغش کرده اند
تیغ تیز آن نگاهت بیشتر عاشق کش است…
*****
گر بزنندم به تیغ، در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر، صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد، که دوست دوست تر از جان ماست
*****
شمع از تیغ زبان خود بود درزیر تیغ
زینهار از آفت تیغ زبان آگاه باش
خصم عاجز را قوی دان تا نگردی پایمال
گرچه شیری، برحذر ار حیله روباه باش
متن در مورد تیغ
تیغه تبری نیست،
که بَدَن مارو نشناسه
*****
هر زمان بالهای عشق
شما را در بر گرفت
خود را به او بسپارید ،
هر چند که تیغهای پنهان
در بال و پرش ممکن است شما را مجروح کند.
*****
خوشا عاشق شده دشت بلا را
خوشا در خون تپیدن های عشاق
میان تیغ های بی وفا را
خوشا مردان راه با وفا را
*****
باز هم تیغ غم از طاقت من تیزتر است
نازنین ! امشب این قصه غم انگیزتر است
*****
گل من ! تیغ غم از طاقت من تیزتر است
نازنین ! امشب این قصه غم انگیزتر است
*****
زنده ام ،هرچه زدی تیغه به شریان نرسید
خیز بردار ببینم خطری هم داری؟
زخم از این تیغ و تبر تا که بخواهی خوردم
عشق من ، ارّه ی تن تیز تری هم داری؟