کپشن خلوت
«شنبه ها»
خلوت اند کافه های شهر
تلخی جمعه
زیر زبان هاست هنوز…!
*****
چه سنگین گذشت عصر بارانی ام
گویی نوازش نمی کرد، باران صورتم را
گریه ام، فریادم، تنها سکوتی بود
تا حرفهایم
در بستری از بغض بخوابند…
*****
گذشتم ازسرعالم,
کسی چه میداند…!؟
که من به گوشه خلوت
چه عالمی دارم..!
*****
عشق
آدم را به جاهای ناشناخه می برد
مثلا به ایستگاه های متروک
به خلوت زنگ زده واگن ها
به شهری که
فقط آن را در خواب دیده…
وقتی عاشق شدی
ادامه این شعر را
تو خواهی نوشت
*****
شکستن همیشه هم بدنیست…
گاه بایدخلوت کسی راشکست تابداندبه یادش هستی…
*****
این روزها در خودم به دنبال یک “کلیــــــک راســـت” میگردم
تا از خــــــــــودم یک copy بگیرم و کنار خــــــــودم paste کنم…
شاید از این تنهایـــــــــــی خــــــــلاص شدم
*****
تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم
گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !
*****
این روز ها انسان ها تنهایی ات را پر نمی کنند
فقط خلوتت را می شکنند
*****
حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم
می خواهم تنهاییم را به رخ این هوای دو نفره بکشم
ببار باران من نه چتر دارم نه یار
*****
ای پریشان حال من
جانان من
حرفی بزن…
این پریشان حالیت را با که خلوت میکنی..؟
*****
برای خودت
یک خلوت دست نیافتنی داشته باش،
گاهی باید خیلی از اتفاقات را
فقط با خودت در میان بگذاری…
*****
من در این خلوت خاموش سکوت
اگر از یاد تو یادی نکنم میشکنم…
*****
خوش است خلوت
اگر یار یار من باشد
حافظ