مجله سبک زندگی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پاییز» ثبت شده است

11 فیلم پاییزی برتر تاریخ سینما

در لیست 11 فیلم پاییزی برتر کدام فیلم ها قرار دارند؟ بهترین فیلم های پاییزی کدام فیلم ها میباشند؟ در لیست برترین فیلم های پاییزی کدام فیلم ها قرار دارند؟ محبوبترین فیلم های پاییزی کدام فیلم ها میباشند؟

در ادامه پاسخی جامع به این سوالات خواهیم داد،همراه مجله اینترنتی ماهتوتا باشید.

پاییز، فصلی که جان کیتس شاعر آن را «فصل مه و میوه‌های دل‌انگیز» خطاب می‌کرد، همیشه موهبتی برای فیلمسازان بوده است، مخصوصا بعد از ورود رنگ به دنیای سینما، ارادت فیلمسازان به این فصل بیشتر هم شد. فیلم‌های سیاه و سفید هم به پاییز زیاد رجوع می‌کردند، ولی فیلم ساختن درباره‌ی پاییز چه فایده‌ای دارد وقتی نتوانی آن طیف رنگی قرمز و نارنجی و قهوه‌ای برگ‌های پاییزی را نشان دهی؟

فیلم‌های تابستانی روی فرصت جوانی و خوشی‌های این فصل تمرکز می‌کنند، ولی در فصل پاییز است که کم‌کم شاهد بروز تغییرات بعد از بلوغ می‌شویم. در پاییز شاید برای یک لحظه خیره‌کننده همه‌جا را غرق در رنگ‌هایی زیبا ببینیم، ولی بعد از آن باید با ریزش برگ‌ها، تاریک شدن هوا و اندوه همراه با این فصل سر کنیم که ما را برای ورود به سرازیزی زمستان آماده می‌کند.

پاییز در سینما حالت‌های مختلفی به خود می‌گیرد، شامل عشاقی می‌شود که در پارک برگ‌ها را زیر پای خود له می‌کنند («وقتی هری سالی را دید…» – ۱۹۸۹، «پاییز در نیویورک» – ۲۰۰۰)، یا احساسات سرکوب شده‌ای که در شهری کوچک سر برمی‌آورند و آلوین استریت را مجبور می‌کنند که با تراکتورش کلی از زمین‌های کشاورزی آمریکا را در فصل درو طی کند («داستان استریت» – ۱۹۹۹). پاییز همچنین شامل فیلم‌های ترسناک هالووینی و کمدی‌های گرم روز شکرگزاری هم می‌شود.

فیلم پاییزی

درباره‌ی فصل درو فیلم زیاد داریم، از «دختر شهری» (فریدریش ویلهلم مورنائو – ۱۹۲۹) و «زمین» (الکساندرو داوژنکو – ۱۹۳۰) گرفته تا «روزهای بهشت» (ترنس مالیک – ۱۹۷۸) و «تس» (رومن پولانسکی – ۱۹۷۹). در پاییز همچنین کلی درام رابطه محور از اینگمار برگمان و وودی آلن داریم که تلاش می‌کنند فضای غم‌زده این فصل را به تصویر بکشند. نیویورک وودی آلن معمولا یک نیویورک پاییزی است، مثل نیویورک فیلم «هانا و خواهرانش» (۱۹۸۶)، «سپتامبر» (۱۹۸۷) و «زنی دیگر» (۱۹۸۸) که بخشی از حلقه‌ی کوچک فیلم‌های پاییزی او در اواخر دهه‌ی ۱۹۸۰ هستند.

ما هم در این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا می‌خواهیم به معرفی 11 فیلم پاییزی برتر تاریخ سینما بپردازیم. 11 فیلم خیلی کم است و باید گزینه‌های زیادی را حذف کرد، ولی باز هم با این فهرست می‌توانید درخشان‌ترین لحظه‌های پاییز در دنیای سینما را تجربه کنید.

بیگانه (The Stranger)

بیگانه

  • کارگردان: اورسن ولز
  • فیلمنامه‌نویس: آنتونی ویلر، ویکتور ترایوس، جان هیوستون
  • بازیگران: لرتا یونگ، ادوارد جی. رابینسون، اورسن ولز، ریچارد لونگ
  • سال: ۱۹۴۶

در جایی از فیلم، آقای پاتر مغازه‌دار (بیلی هاوس) که می‌خواهد کمی وقت بکشد و سر صحبت را با آقای ویلسون کارآگاه (ادوارد جی. رابینسون) باز کند، می‌گوید: «این روزها هوا زودتر تاریک می‌شود.» و در فیلم در شهر کوچک هارپر می‌توان دید که برگ‌های پاییزی در حال افتادن هستند و شاخه‌های برهنه آماده‌ی زمستان پیش رو می‌شوند.

داروخانه‌ی پاتر یکی از مهم‌ترین مراکز این شهر کوچک معمولی است و از نظر میزان رفت و آمد مردم در آن، تنها کلیسا و مدرسه رقبایش هستند. ولی در این میان پای یک غریبه به شهر باز می‌شود، فرانز کیندلر (اورسن ولز) یک افسر عالی ‌رتبه و نفرت‌انگیز نازی که خود را معلم مدرسه جا زده و وارد این شهر شده، و منتظر ظهور رایش چهارم است.

«بیگانه»، سومین فیلم کارنامه‌ی ولز که بعد از «همشهری کین» و «امبرسون‌های باشکوه» ساخته شد، خیلی خوب نشان داد که او در ساخت یک تریلر سرراست هم مهارت دارد، اما او پشت دوربین همین تریلر ساده هم استعداد و هنر خود را خیلی خوب به تصویر کشید. فیلم مفهوم آمریکا به مثابه‌ی یک خانه را خیلی خوب به تصویر می‌کشد و از این نظر، هم‌سنگ فیلم‌های مطرحی چون «سایه‌ی یک شک» (آلفرد هیچکاک – ۱۹۴۳) و «زندگی شگفت‌انگیزی است» (فرانک کاپرا – ۱۹۴۶) قرار می‌گیرد. وجه تمایزش این است که برداشتی وحشتناک از اردوگاه‌های کار اجباری نازی را به نمایش می‌گذارد.

حتما بخوانید » کپشن پاییزی

هرچه خدا می‌خواهد (All That Heaven Allows)

هرچه خدا می‌خواهد

  • کارگردان: داگلاس سیرک
  • فیلمنامه‌نویس: پگ فنویک
  • بازیگران: جین وایمن، گلوریا تالبوت، راک هادسن
  • سال: ۱۹۵۵

در این فیلم هم دوباره در ایالت کنتیکت هستیم، ولی این‌بار نیروهای بدطینتی که قهرمان با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کند، منشا داخلی دارند. ملودرام غم‌انگیز داگلاس سیرک، جین وایمن را در نقش یک بیوه‌ی طبقه‌ی متوسط به نام کری اسکات به تصویر می‌کشد که با باغبان زمختش (راک هادسن) وارد یک رابطه‌ی عاشقانه می‌شود. همین باعث پخش شدن کلی شایعه‌ی خجالت آور در آن منطقه می‌شود.

در جایی فیلم دختر اسکات از این رسم مصریان باستان صحبت می‌کند که بیوه‌زنان را همراه با شوهران مرده‌ی خود در قبر می‌گذاشتند. او بعدا متوجه می‌شود که مخالفت شدید خودش و برادرش با رابطه‌ی تازه‌ی مادرشان، چیزی کم از این حرکت مصریان باستان ندارد. آن‌ها تنها به خودشان فکر می‌کنند و ترجیح می‌دهند مادرشان همین خانواده‌ی خودشان را حفظ کند و به میراث به جا مانده از ازدواج محترم پیشینش راضی باشد. آن‌ها برای سر به‌راه کردن مادر، به عنوان هدیه‌ی کریسمس یک تلویزیون برایش می‌خرند. «فقط کافی است آن پیچ را بچرخانی، بعد از آن دیگر از تنهایی درمی‌آیی. چاره‌ی کار روی صفحه‌ است.»

ولی قبل از این که اسیر این هم‌پوشانی ناجور بین کریسمس و هم‌رنگی اسکات با جماعت شویم، سیرک یکی از درخشان‌ترین پاییزهای دنیای سینما را به تصویر می‌کشد. خیابان‌های عریض و باغ‌های بزرگ شهر خیالی فیلم را ردیف درختانی می‌پوشاند که همه به رنگ قهوه‌ای و نارنجی درآمده‌اند. چه صحنه‌ای زیباتر از این؟

حتما بخوانید » فیلم ترسناک

 دردسر هری (The Trouble with Harry)

دردسر هری

  • کارگردان: آلفرد هیچکاک
  • فیلمنامه‌نویس: جان مایکل هیز
  • بازیگران: ادموند گون، جان فورسایت، شرلی مک‌لین، میلدرد نتویک
  • سال: ۱۹۵۵

سومین فیلم فهرست ما هم داستانش در نیوانگلند می‌گذرد (نیوانلگند منطقه‌ای در شمال شرق آمریکا است که شامل شش ایالت رود آیلند، کنتیکت، ورمانت، ماساچوست، مین و نیوهمپشایر می‌شود). به نظر می‌رسد باید قبول کنیم که در دنیای سینما، نیوانگلند بهترین پاییز را در خود دارد. سخت می‌شود آلفرد هیچکاک را کارگردانی در نظر گرفت که خیلی در قید مناظر زیبا باشد،

ولی او هم وقتی همراه با عوامل و بازیگران فیلم «دردسر هری» به ایالت ورمانت رفت، مسحور طبیعت رنگارنگ آن منطقه شد، طبیعتی که هرسال کلی گردشگر را از سراسر جهان جذب خود می‌کند.

فیلم یک کمدی ترسناک است درباره‌ی جسد شخصی به نام هری که از پنهان ماندن و دفن شدن خودداری می‌کند. از نظر ترسیم یک شهر کوچک آمریکایی تمیز و شیک، فیلم ما را به یاد «سایه‌ی یک شک»، دیگر فیلم هیچکاک می‌اندازد.

در شهر های‌واتر ایالت ورمانت، تراژدی مرگ هری وقتی به یک کمدی فارس تبدیل می‌شود که شهروندان این شهر تلاش می‌کنند جسد را از دید بقیه پنهان کنند. وایلز شکارچی (ادموند گون)، جنیفر راجرز (شرلی مک‌لین) و خانم گریولی (میلدرد نتویک) از جمله آدم‌های مهم شهر هستند که با این جسد مواجه می‌شوند، همه‌شان هم فکر می‌کنند که خودشان مسئول مرگ هری هستند.

طنز فیلم سیاه است، ولی وقتی در مقابل زیبایی زودگذر درختان برهنه‌ی فصل پاییز قرار می‌گیرد، به یک ترکیب جالب و فراموش نشدنی می‌رسد. شاید بتوان گفت زیبایی فیلم بیش از حد زودگذر است. چون هیچکاک و عواملش کمی دیر به ورمانت رسیدند و نتوانستند پاییزش را در نقطه‌ی اوجش به تصویر بکشند، به همین دلیل مجبور شدند با چسب‌های برگ‌های ریخته شده را به درختان بچسبانند!

حتما بخوانید » علت تغییر رنگ برگ درختان در پاییز

بعدازظهر پاییزی (An Autumn Afternoon)

بعدازظهر پاییزی

  • کارگردان: یاسوجیرو ازو
  • فیلمنامه‌نویس: کوگو نودا، یاسوجیرو ازو
  • بازیگران: چیشو ریو، ماریکو اوکادا، دایسوکه کاتو، ایجیرو تونو
  • سال: ۱۹۶۲

بهتر است از نیوانگلند به سراغ توکیو برویم، توکیوی دوره‌ی رونق صنعتی بعد از جنگ جهانی دوم. و به سراغ کارگردانی برویم که می‌توان او را شاعر فصل‌ها خطاب کرد: یاسوجیرو ازو. همچون «آخر پاییز» که ازو در۱۹۶۰ ساخت،

«بعدازظهر پاییزی» هم برداشتی تازه از «اواخر بهار»، فیلم سال ۱۹۴۹ اوست. «اواخر بهار» داستان بیوه‌ مردی (چیشو ریو) است که دختر فداکارش نوریکو (ستسوکو هارا) را تشویق به ازدواج می‌کند، با وجود این‌که می‌داند ازدواج نوریکو مساوی است با تنهایی او تا پایان عمرش.

«بعدازظهر پاییزی» بیشتر یک فیلم داخلی است. داستان آن در خانه‌ها، اداره‌ها و میخانه‌هایی می‌گذرد که هرکس چند فیلم از آثار ازو را دیده باشد، با آن‌ها آشنایی کامل دارد.

این بار حتی نماهای بالشی ازو (به میان‌نماهایی گفته می‌شود که ازو در هنگام تدوین مورد استفاده قرار می‌داد، این میان‌نماها معمولا نماهای بدون شخصیتی از اتاق‌های خالی، مناظر طبیعی و … بودند) به جای مناظر و چشم‌اندازهای طبیعی، نماهایی از کارخانه‌ها را در برمی‌گیرد و خبر از ورود خزنده‌ی صنعت به تاروپود یک ملت می‌دهد.

ولی از همان صحنه‌های ابتدایی که شامل نماهایی از درختان عریان است، تا آن قالب رنگی مایل به قهوه‌ای ادامه‌ی فیلم، در لحظه لحظه‌اش می‌توان نوعی پایان پاییزی تلخ را حس کرد، بعدا معلوم شد که «بعدازظهر پاییزی» متاسفانه آخرین فیلم ازو، و بانگ خداحافظی‌اش بود.

حتما بخوانید » پادشاه فصل ها پاییز دانستنیها

سونات پاییزی (Autumn Sonata)

سونات پاییزی

  • کارگردان: اینگمار برگمان
  • فیلمنامه‌نویس: اینگمار برگمان
  • بازیگران: اینگرید برگمان، لیو اولمان، ارلاند یوسفسن، گونار بیورنستراند
  • سال: ۱۹۷۸

در سال ۱۹۷۰، باب رافلسون کارگردان با الهام از سینمای برگمان یک درام روانشناختی غربی به نام «پنج قطعه‌ی آسان» ساخت. فیلم رافلسون داستان شخصیتی با بازی جک نیکلسون است که به دیدار پدر مریض‌ احوال خود می‌رود، پدری که سبک زندگی بورژوازی‌اش باعث شده به خانواده‌اش پشت کند.

آیا می‌توان گفت که  «سونات پاییزی»، فیلم محصول سال ۱۹۷۸ برگمان هم به نوعی ادای این کارگردان مولف سوئدی به باب رافلسون بود؟ هردو فیلم درباره یک پسر/دختر بیگانه هستند که مجبورند دوباره با پدر/مادر از خود راضی خود دیدار کنند، هردو در خانه‌ای پرت در کنار دریا می‌گذرند، و هردو صحنه‌های کلیدی دارند که کاری از شوپن با پیانو پخش می‌شود و هر نت آن احساس بین شنونده و نوازنده را بیش از قبل در هم ادغام می‌کند.

در «سونات پاییزی»، شنونده‌ی این قطعه شارلوت آندرگاست (اینگرید برگمان) است، نوازنده‌ی مشهور پیانو که با صبوری کنار دختر خود اوا (لیو اولمان) می‌نشیند و اجرای او از کار شوپن را می‌شنود، ابتدا با ملایمت تحسینش می‌کند، سپس به او یاد می‌دهد که بهتر بود چطور آن را بنوازد. رابطه‌ی بین آن‌ها همیشه این‌گونه بوده است. مادر نوازنده غرق در استعداد و شهرت بوده است، دختر ترسویش هیچ‌وقت به اندازه‌ی او خوب و جذاب نبوده است.

«سونات پاییزی» از‌ آخرین فیلم‌های کارنامه‌ی هردو برگمان (اینگمار و اینگرید) است. ولی هیچ‌ نشانی از استعدادی خاموش شده در آن دیده نمی‌شود. نگذارید فضای ساحلی آرامش‌بخش فیلم و طیف‌های رنگی پاییزی آن فریب‌تان بدهد. «سونات پاییزی» یک فیلم کوبنده درباره‌ی بی‌توجهی والدین است که باعث خسارت‌های جانبی زیادی شده است.

حتما بخوانید » فیلم الهام‌بخش

هالووین (Halloween)

هالووین

  • کارگردان: جان کارپنتر
  • فیلمنامه‌نویس: جان کارپنتر، دبرا هیل
  • بازیگران: دونالد پلیسنس، جیمی لی کرتیس، پاملا جین سولز، نانسی کیز
  • سال: ۱۹۷۸

الان دیگر خیلی کیشه‌ای شده است که یک فیلم اسلشر (زیرگونه‌ای از فیلم‌های ترسناک که در آن، یک قاتل روانی قربانیانی را به قتل می‌رساند، معمولا با خون‌ریزی و کشتار زیادی همراه است) را با محوریت جشن هالووین بسازی، مقصر اصلی‌اش هم همین جناب جان کارپنتر است. به جز چند استثناء (مثل «آرسنیک و تور کهنه» از فرانک کاپرا – ۱۹۴۴، و چند صحنه‌ی فراموش نشدنی هالووین از فیلم «مرا در سنت‌لوئیس ملاقات کن» از وینست مینلی – ۱۹۴۴)،

به شکل غافلگیر کننده‌ای دنیای سینما کاری با این جشن سنتی ترسناک نداشت، تا این‌که جان کارپنتر یک قاتل روانی نقا‌ب‌پوش به نام مایکل مایرز را به دنیای سینما معرفی کرد، کسی که در دوران کودکی قتلی به راه انداخته و حال بعد از سال‌ها، از زندان می‌گریزد تا دوباره قتل‌هایش را آغاز کند.

فرمول اسلشری که کارپنتر بنا نهاد فوق‌العاده تاثیرگذار بود و باعث شد تا چند دهه بعد کلی فیلم ترسناک با هزینه‌های مختلف ساخته شود، تعداد این فیلم‌ها به حدی زیاد بود که حتی یک مجموعه فیلم به نام «فیلم ترسناک» با هدف هجو این سینما ساخته شد. ولی هنوز هم اگر فیلم ۱۹۷۸ کارپنتر را تماشا کنید، می‌توانید همان ترس و وحشت تماشاگران آن زمان را تجربه کنید.

نماهای نقطه‌نظری که پنهانی از پشت شاخ و برگ‌ها گرفته شده است، آن عنوان‌بندی ابتدایی با آن موسیقی هراسناک خود کارپنتر، آن لحظه‌ی دلچسب که دکترِ دونالد به تیمارستان می‌رسد و متوجه می‌شود بیماران اطراف ماشینش پرسه می‌زنند، فیلم هنوز هم پر از صحنه‌های خاطره‌انگیز است. خیلی‌ها هم ترجیح می‌دهیم شب‌های خود را زیر پتو با یک فیلم ترسناک سپری کنیم، «هالووین» جان کارپنتر هنوز جواب می‌دهد.

حتما بخوانید » بهترین فیلم انیمیشن

داستان پاییز (Autumn Tale)

داستان پاییز

  • کارگردان: اریک رومر
  • فیلمنامه‌نویس: اریک رومر
  • بازیگران: بئاتریس رومان، ماری ریورا، آلن لیبولت
  • سال: ۱۹۹۸

تا پیش از فیلم «راه‌های فرعی» (الکساندر پین – ۲۰۰۴)، منتقدان هروقت می‌خواستند درباره‌ی باده و میگساری صحبت کنند، به این درام عاشقانه‌ی پرشور اریک رومر رجوع می‌کردند، فیلمی که آخرین اثر از چهارگانه‌ی رومر درباره‌ی فصل‌ها است.

ماجراهای فیلم اطراف تاکستانی در منطقه‌ی رون می‌گذرد، داستان یک شراب‌ساز میانسال به نام ماگالی (بئاتریس رومان) که به اصرار یکی از دوستانش می‌پذیرد که یک آگهی دوست‌یابی در یکی از روزنامه‌های محلی منتشر کند. امیدش این است که مرد رویاهایش را پیدا کند، دیگر دارد پیر می‌شود و به واسطه‌ی شغل پرزحمتش هم کلا از دنیا و جامعه جدا افتاده است.

ولی همچون دیگر آثار رومر، این‌جا هم چنین استدلال و عقلانیتی در بوته‌ی آزمایش زنجیره‌ای از اتفاقات مختلف قرار می‌گیرد و دستگاه عریض و طویل سرنوشت به آرامی مسیر خود را پیش می‌برد.

رومر بیشتر یک فیلمساز تابستان‌باز بود («پائولین در ساحل» – ۱۹۸۳، «پرتو سبز» – ۱۹۸۶)، اما در «داستان پاییز» خیلی خوب موفق می‌شود زیبایی مناطق تاکستانی فرانسه در فصل برداشت محصول، روزهای پاییزی و نور طلایی خورشید کم‌رمق را به تصویر بکشد. استیون هولدن، در نقدی که در نیویورک تایمز برای این فیلم نوشت،

می‌گوید: «فیلم فضای احساسی فوق‌العاده‌ای دارد، آواز پرندگان، باد و نور و سایه‌ای که زینت‌بخش این فصل هستند و زمانی از روز که جزئیات خارق‌العاده‌ای دارد. تمام این‌ها باعث می‌شوند که شما غرق در دشت‌های مورد نظر ماگالی شوید.»

حتما بخوانید » فیلم پرجستجوی گوگل

راشمور (Rushmore)

فیلم پاییزی
فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی
  • کارگردان: وس اندرسون
  • فیلمنامه‌نویس: وس اندرسون
  • بازیگران: بیل مری، جیسون شوارتزمن، اولیویا ویلیامز، سیمور کاسل، رایان کاکس، میسون گمبل
  • سال: ۱۹۹۸

فصل درو و هالووین و رنگ‌های مختلف، اما بیایید فراموش نکنیم که پاییز علاوه بر این‌ها، فصل رفتن به مدرسه هم هست، آن هم بعد از تعطیلات تابستانی طولانی که پر از هیجان و تجربه‌های مختلف بوده است. مدرسه برای مکس فیشر (جیسون شوارتزمن)، دانش‌آموز معروف دبیرستان راشمور، چیزی به جز هیجان ندارد. او که همیشه عاشق حل معادله‌های ریاضی سنگین و پیچیده است، هاروارد را به عنوان دانشگاه رزرو خود در نظر دارد، در همه‌ی کلاس‌های فوق‌برنامه شرکت می‌کند و تمام زندگی‌اش در مدرسه خلاصه می‌شود.

در جایی از فیلم هرمان بلوم (بیل مری)، دوست میلیاردر مکس که مبهوت مهارت‌های اجتماعیش شده، از او می‌پرسد: «رازت چیست، مکس؟» مکس در پاسخ می‌گوید: «به نظرم فقط باید دنبال چیزی بروی که دوست داری. و بقیه‌ی زندگی‌ات هم همین کار را بکنی. برای من، این کار رفتن به راشمور است.»

کل داستان فیلم در فصل پاییز می‌گذرد و گذر زمان‌ را با کارت‌های هر ماه می‌بینیم. «راشمور» را می‌توان یکی از فیلم‌های موفق، عجیب و دوست‌داشتنی وس اندرسون در نظر گرفت.

حتما بخوانید » بهترین فیلم های کمدی ایرانی

دور  از بهشت (Far from Heaven)

فیلم پاییزی
فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی
  • کارگردان: تاد هینز
  • فیلمنامه‌نویس: تاد هینز
  • بازیگران: جولیان مور، دنیس کواید، دنیس هیزبرت، پاتریشیا کلارکسون
  • سال: ۲۰۰۲

پاییز در هیچ فیلمی به اندازه‌ی «دور از بهشت»، فیلم محصول ۲۰۰۲ تاد هینز، دوست داشتنی‌ نبوده است. فیلم که ادای دینی به ملودرام‌های دهه‌ی ۱۹۵۰ داگلاس سیرک است، خیلی خوب موفق می‌شود پالت رنگی را ارائه بدهد  که در «هرچه خدا بخواهد» و دیگر آثار آن زمان سیرک می‌دیدیم.

در «دور از بهشت» دوباره به حاشیه‌های شهری کنتیکت برمی‌گردیم، به سال ۱۹۵۷، کتی ویتاکر (جولیان مور) خانه‌دار و دیگر دوستان خانه‌دارش دارند با لباس‌هایی قرمز و سبز و قهوه‌ای، خود را برای فصل پاییز آماده می‌کنند. چه راهی بهتر از این برای ستایش شکوه فصل برگ‌ریزان طبیعت؟

حتما بخوانید » فیلم معمایی

ولی حواستان باشد که خیلی غرق در آن زیبایی نشوید. همچون سیرک، تاد هینز هم با کمی زحمت، تلاش می‌کند این کمال به ظاهر بی‌نقص را کنار بزند و ریا و استانداردهای دوگانه‌ی آن دوره را به نمایش بگذارد. بخش‌های زیادی از پی‌رنگ فیلم وام گرفته از «هرچه خدا بخواهد» و «تقلید زندگی» (۱۹۵۹)، دیگر فیلم کلاسیک سیرک هستند.

بعد از این‌که معلوم می‌شود همسر کتی (دنیس کواید) همجنس‌گرا است و کتی به باغبان سیاه‌پوست‌شان (دنیز هیزبرت) پناه می‌برد و با او وارد رابطه‌ی عاشقانه می‌شود، تعصب‌ها سر برمی‌آورند و جایگاه مهم کتی در جامعه‌ی اطرافش زیر سوال می‌رود.

حتما بخوانید » بهترین فیلم های دنیا

هلن (Helen)

فیلم پاییزی
فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی فیلم پاییزی
  • کارگردان: جو لاولر، کریستین مالوی
  • فیلمنامه‌نویس: جو لاولر، کریستین مالوی
  • بازیگران: آنی تاونزند، سندی مالیا، دنیس جابلینگ
  • سال: ۲۰۰۸

حتما بخوانید » بهترین فیلم های عاشقانه

در یکی از صحنه‌های ابتدایی این درام معمایی، یک دختر نوجوان با کتی به رنگ زرد روشن در پارک در حال قدم زدن است. بقیه‌ی مردم هم در میان برگ‌های پایییزی افتاده روی زمین، به راه خود ادامه می‌دهند. روند رویاگونه‌ی این صحنه‌ها ما را مجاب می‌کند که بیشتر توجه کنیم، با وجود این‌که اصلا هنوز نمی‌دانیم در این تصاویر دنبال چه می‌گردیم.

کمی بعد، متوجه می‌شویم که دختری به نام جوی گم شده است، تلاش می‌کنیم چیزهایی که در این صحنه‌ها دیده‌ایم را به یاد بیاوریم، مبادا این روز پاییزی آرام که در فیلم دیدیم سرنخی در خود داشته است.

حتما بخوانید » بهترین فیلم های جهان

کریستین مالوی و جو لاولر کارگردان، با نوعی ادای دین به «آگراندیسمان» میکل‌آنجلو آنتونیونی و معمای پارکش، نابودی جوی را به یک علامت سوال تبدیل می‌کنند (البته اگر فیلم کوتاه این دو نفر به نام «جوی» را ببینیم، می‌توانیم به یک پاسخ احتمالی برسیم) و به جای آن روی هلن (آنی تاونزند در اولین فیلم خود) تمرکز می‌کنند، دختر یتیمی که پلیس هنگام تحقیقات خود از او می‌خواهد نقش جوی را بازی کند. هلن همان کت جوی را می‌پوشد،

با همان پریشانی جوی با پدر و مادر طبقه‌ی متوسطش غذا می‌خورد و با دوست‌پسر جوی صمیمی می‌شود. هلن خیلی راحت جا پای جوی می‌گذارد، چنان که گویی یک رویا است. مالوی و لاولر در اولین فیلم بلند خود که کار درخشانی هم هست، خیلی خوب با مفهوم سیال هویت بازی می‌کنند.

حتما بخوانید » بهترین فیلم های جنگی

هر اتفاقی که در این پارک رخ داده است، درختان قرار نیست چیزی به ما بگویند. باد در شاخه‌های عریان‌شان می‌پچید و آن‌ها در سکوت تنها نظاره می‌کنند.

 

8 کتاب پاییزی برتر برای مطالعه در شب‌های بلند پیش رو

در لیست ۸ کتاب پاییزی برتر کدام کتاب ها قرار دارند؟ بهترین کتاب پاییزی برتر برای مطالعه در شب‌های بلند پیش رو کدام کتاب ها هستند؟ جذابترین کتاب های پاییزی برتر کدام کتاب ها هستند؟ در لیست بهترین کتاب پاییزی برتر کدام کتاب ها قرار دارند؟

در ادامه پاسخی جامع به این سوالات خواهیم داد،همراه مجله اینترنتی ماهتوتا باشید.

هر چند کتاب خواندن فصل نمی‌شناسد اما نمی‌شود منکر عیش کتاب‌خوانی در شب‌های بلند و سرد پاییزی شد. بخصوص اگر کتاب‌هایی هم که می‌خوانید حال و هوای پاییزی داشته باشند. با فرارسیدن پاییز و کوتاه شدن روزها و غروب‌های زودهنگام، هیچ‌چیز آرامش‌بخش‌تر از نشستن در کنجی دنج و خواندن یک کتاب خوب نیست.

کتاب پاییزی

برای اینکه بتوانید بیشترین استفاده را از این فصل زیبا ببرید، در این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا ۸ کتاب را معرفی کرده‌ایم که مطمئنا حتی اگر در فصلی غیر از پاییز آن را مطالعه کنید، بازهم آب‌وهوای سرد و دل‌انگیز پاییز را حس خواهید کرد.

گذشته‌ی رازآمیزگذشته راز آمیز

چه چیزی در پاییز بهتر از خواندن کتابی‌ در مورد دانشجویان مدرسه‌ی مقدماتی نیوانگلند است؟ کتابی که در آن دانشجویان درگیر افراطی‌گرایی‌های مذهبی، اسرار و قتل می‌شوند.

کتاب «گذشته‌ی رازآمیز» اولین رمان مشهور دونا تارت است که اولین بار سال ۱۹۹۲ منتشر شد. این کتاب یک داستان بسیار جذاب، تامل‌برانگیز و سرگرم‌کننده است که به‌طور کامل احساسات پاییزی را در برمی‌گیرد.

این کتاب با توصیف شخصیت اصلی و راوی داستان «ریچارد پاپن» و قتل دوست سابقش «بانی» شروع می‌شود. ریچارد توجه ما را از همان اول داستان به خود جلب و بیان می‌کند که تا حدی باعث‌وبانی این قتل است. ریچارد از یک خانواده‌ی طبقه پایین و بی‌مهر و محبت در کالیفرنیا به کالج همپدن ورمانت می‌رود.

حتما بخوانید » ادبیات فرانسه

پس از مدتی وارد یک گروه پنج نفره می‌شود که این گروه به مطالعه‌ی تاریخ باستان و زبان یونانی می‌پردازد. آن‌ها به ریچارد می‌گویند که به‌طور تصادفی مردی را به قتل رسانده‌اند. وقتی یکی از آن‌ها می‌خواهد این راز را افشا کند، افراد گروه -که در حال حاضر ریچارد نیز در آن حضور دارد- تصمیم می‌گیرند که او را هم بکشند.

بهترین بخش‌های کتاب پس از قتل دوم رخ می‌دهد؛ زمانی که تارت اثر مرگ در احساسات توطئه‌گران و رفتار خانواده‌ی قربانی در یک اجتماع کوچک را شرح می‌دهد.

حتما بخوانید » بهترین رمان های جهان

در قسمتی از کتاب «گذشته‌ی رازآمیز» می‌خوانیم:

«اگرچه افکار مغشوشی داشتم مبنی بر اینکه ناخشنودی‌ام ناشی از حس سنت‌شکنی و قلندرمآبی‌ام بود و منشا آن تا حدودی به مارکسیسم برمی‌گشت (در نوجوانی به طرزی احمقانه دم از سوسیالیسم می‌زدم و قصدم عمدتا آزار پدرم بود، اما هنوز درکی از آن نداشتم و اگر کسی اظهارنظر می‌کرد که این رفتار به دلیل حس قوی بنیادگرایی ذاتی من است، به‌شدت عصبانی می‌شدم، اما حرفشان درست بود.»

پاییز از پاهایم بالا می‌رودپاییز از پاهایم بالا می رود

کتاب پرماجرای «پاییز از پاهایم بالا می‌رود» اولین اثر نویسنده و داستان‌نویس ایرانی، لیلا صبوحی خامنه است که اولین بار سال ۱۳۹۵ منتشر شد. نویسنده داستانی عاشقانه و بلند را با نثری ساده، روان و شاعرانه نوشته است. این کتاب چند ماه بعد از انتشار به چاپ دوم رسید.

در طول داستان خواننده با تعداد زیادی از سایه‌ها مواجه خواهد شد و یکی از نقات قوت این کتاب همین گفت‌وگو با سایه‌ها است و رمان «پاییز از پاهایم بالا می‌رود» با این جمله‌ آغاز می‌شود: «ظهر که داشتم می‌آمدم، به سایه‌ام گفتم همان‌جا توی ایتگین منتظرم بماند تا برگردم.».

داستان کتاب درباره‌ی زنی به ‌نام «ناهید» است که قصد دارد برای تحصیل و تدریس به روستایی سردسیر و دورافتاده به ‌نام «ایتگین» در اطراف تبریز برود. او برای سر زدن به مادرش که بیمار شده است دوباره به شهرش برمی‌گردد. ناهید که در حال برگشت به سمت شهر مادری‌اش می‌رود حجمی از خاطرات برایش زنده می‌شود. او در مسیر، از زندگی در شهری که در آن متولد و بزرگ‌شده و زندگی جدیدی که برای خودش ساخته است، می‌گوید.

حتما بخوانید » رمان بر باد رفته

این دختر با سایه‌ی خاله‌اش «ناهیده» که در سن ۱۶سالگی گم‌ شده و همچنین با سایه‌های افراد دیگر صحبت می‌کند. ناهید به خاطر شباهتی که به خاله‌اش دارد، در یک ماجرای عاشقانه و رازآلود درگیر خواهد شد.

او در روستای ایتگین آدم‌های بسیار عجیب‌وغریبی را می‌بیند و با رفتن به این روستای ماجرا و اتفاق‌های زیادی را پشت سر می‌گذارد و راز گم ‌شدن خاله‌اش را پیدا می‌کند.

حتما بخوانید » بهترین رمان های کلاسیک

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:

«خیلی زود همه‌چیز را فهمیدم؛ درست همان بار اول که خودم تنهایی آمدم ایتگین، با همین ماشین، با ماشین سیف‌الله. درست از لحظه‌ای که ننه سینی دست‌هایش را سایبان چشم‌ها کرد و آن‌طور مثل یک آشنای سال‌های دور زل زد به من و عباس که داشتیم از ماشین پیاده می‌شدیم، ناگهان همه‌چیز را به‌یقین فهمیدم. یک‌دفعه دلم از جا کنده شد. همه‌ی وجودم مورمور کرد و دوباره بعد از سال‌ها، سایه‌ی ناهیده را روی زندگی‌ام دیدم. واضح و آشکار، روشن‌تر از همیشه.»

پاییزپاییز

کتاب «پاییز» اولین رمان از مجموعه‌ی «چهارگانه‌ی فصلی» الی اسمیت است که اولین بار سال ۲۰۱۶ منتشر شد. این کتاب روایت داستانی فراموش‌نشدنی درباره‌ی پیری، زمان و عشق است. این کتاب مانند همه‌ی آثار اسمیت همه‌چیز را از هنر پاپ گرفته تا برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) را در برمی‌گیرد.

حتما بخوانید » کتاب‌های مورد علاقه ثروتمندان

این کتاب دوستی بین الیزابت و مرد سالخورده‌ای به نام «دانیال گلاک» را روایت می‌کند. داستان با خوابیدن و خواب دیدن دانیل مسن در خانه‌ی سالمندان آغاز می‌شود. الیزابت که در بچگی همسایه‌ی دانیل بوده مرتب به ملاقات او می‌آید و از هاکسلی، شکسپیر و دیکنز برای او می‌خواند. اسمیت در این رمان فضای سیاسی متلاطم بریتانیا پس از برگزیت را به تصویر می‌کشد و در مورد همه‌پرسی ماه ژوئن، که نشان‌دهنده‌ی جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا بود، می‌نویسد:

فلش بک‌ها، لحظه‌ای را که دانیل و الیزابت برای اولین بار همدیگر را در اواسط دهه ۹۰ ملاقات می‌کنند، به ما نشان می‌دهد.

حتما بخوانید » بهترین کتاب‌ها برای زنان

در قسمتی از کتاب «پاییز» می‌خوانیم:

«دریا، ساحل، ماسه، صخره‌ها. علف‌‌های بلند، تپه‌‌های شنی. زمین هموار پشت تپه‌‌های شنی. یک ردیف درختزار، آن‌طرف زمین هموار، که دوباره می‌چرخد و به سمت دریا برمی‌گردد. دریا به طرز عجیبی آرام است. و یک‌مرتبه متوجه می‌شود چشم‌هایش چقدر خوب می‌بینند.»

حتما بخوانید » درمان افسردگی

مسابقات برج عقرببرج عقرب

کتاب «مسابقات برج عقرب» اثر مگی استیف واتر اولین بار سال ۲۰۱۱ منتشر شد. خصلتی در نحوه‌ی نوشتن استیف وجود دارد که همیشه احساسات و جوهر یک فصل یا زمان خاص را به زیبایی به تصویر می‌کشد؛ در کتاب «لرزش» زمستان، در کتاب «چرخه‌ی زاغ‌ها» فضایی مه‌آلود و در کتاب «مسابقات برج عقرب» پاییز و زندگی روزمره در یک جزیره را به خواننده القا می‌کند.

داستان این کتاب در جزیره‌ی خیالی «اینسبی» اتفاق می‌افتد؛ درگذشته‌ای نزدیک یا آینده‌ای ناشناخته و محیطی که در آن اتومبیل‌‌ و رادیو وجود دارند، اما خبری از تلویزیون یا اینترنت نیست. داستان درباره‌ی دو نوجوان به نام‌های شان و پاک است که در مسابقات خطرناک عقرب که هر پاییز در جزیره‌ی اینسبی برگزار می‌شود، شرکت می‌کنند. پاک، والدینش را از دست داده و درنهایت تنها راهی که می‌تواند خانواده‌ی فقیرش را سالم نگه دارد، این است که وارد مسابقات عقرب شده و برنده شود.

حتما بخوانید » کتاب 1984

در قسمت پشت جلد کتاب درباره‌ی این مسابقه آمده است: «مسابقات برج عقرب هرسال با آغاز ماه نوامبر برگزار می‌شود. سوارکاران تلاش می‌کنند کنترل کاپالیشکای خود را تا خط پایان حفظ کنند. بعضی از سوارکاران زنده می‌مانند، برخی دیگر کشته می‌شوند.»

اسب‌‌های آبی که از اقیانوس سیاه بیرون می‌آیند و مردان جوان سعی می‌کنند این اسب‌ها را رام کنند تا در مسابقه‌ای مهیج و مرگبار سوار آن‌ها شوند. درواقع شان و پاک هرکدام دلایل خود را برای شرکت در مسابقات دارند، اما با ادامه‌ی دوستی‌شان مجبور می‌شوند در اولویت‌‌های زندگی‌شان تجدیدنظر کنند.

حتما بخوانید » پنج قدم فاصله

این داستان با نثری بسیار زیبا و شاعرانه، پایه و اساس اشتیاق، عشق و قدرت را به‌گونه‌ای به هم می‌پیوندد که ضربان قلب شمارا به دلیل احساسات زیاد، بالا می‌برد. بعد از خواندن این اثر زیبا می‌توان باد سرد پاییزی را با پوست و استخوان خود حس کرد.

در قسمتی از کتاب «مسابقات برج عقرب» می‌خوانیم:

«مسابقه را از بالای صخره‌‌ها تماشا می‌کنم و کاپالیشکای خاکستری رنگی را می‌بینم که به بازو و سپس سینه‌ی پدرم ضربه می‌زند. چند لحظه، هیچ موجی به ساحل کوبیده نمی‌شود و مرغ‌‌های دریایی بالای سرمان بال بال نمی‌زنند و هوای پر از شن در ریه‌هایم حبس می‌شود.

حتما بخوانید » بهترین کتاب های کمدی

سپس کاپالیشکای خاکستری رنگ، پدرم را که با پریشانی پشت کاپالیشکای قرمزش نشسته، از جا می‌کند. کاپالیشکای خاکستری نمی‌تواند چنگ زمختش را روی سینه‌ی پدرم نگه دارد و پدرم قبل از رسیدن باقی کاپالیشکاها روی شن‌هایی که رد سم آن موجود روی آن مانده است، می‌افتد.»

سیزدهمین قصهسیزدهمین قصه

کتاب «سیزدهمین قصه» اثر داین سترفیلد اولین بار سال ۲۰۰۶ منتشر شد. این کتاب در پاییز تنظیم ‌شده و با آرامش خاص پاییزی آغشته شده است و خواندن آن با یک چای گرم در یک مکان گرم و راحت بسیار لذت‌بخش‌تر خواهد شد.

این رمان داستان «مارگارت لیا» را روایت می‌کند که شغل او داستان‌نویسی است. مارگارت بالای کتاب‌فروشی پدرش در یورکشایر زندگی می‌کند و کتاب‌ها را بر مردم ترجیح می‌دهد. داستان از آنجا شروع می‌شود که مارگارت نامه‌ای از خانم «ویدا وینتر»، رمان‌نویس معروف زمان خود دریافت می‌کند که از مارگارت می‌خواهد زندگینامه‌‌اش را بنویسد.

حتما بخوانید » تغییر سبک زندگی

هیچ‌کس واقعا از زندگی خانم وینتر اطلاع ندارد. روزنامه‌نگارها طی سال‌ها سوالات زیادی از او پرسیده‌اند و او هر بار پاسخ متفاوتی به آن‌ها داده است. خانم وینتر بیشتر به خاطر مجموعه داستان کوتاهش به نام «سیزده داستان تغییر و ناامیدی» شناخته می‌شود ولی کتاب تنها دوازده داستان دارد و هیچ داستان سیزدهی وجود ندارد. سال‌هاست که طرفداران او این آرزو را دارند که رمز و راز داستان گمشده را کشف کنند.

چرا او می‌خواهد که به این زندگی نامه‌نویس کمتر شناخته‌شده داستانش را بگوید؟ آیا او درنهایت حقیقت را در مورد خودش می‌گوید؟ آیا او داستان سیزدهم خود را فاش می‌کند؟

حتما بخوانید » کتاب جالب

در قسمتی از کتاب «سیزدهمین قصه» می‌خوانیم:

«او چه توقعی داشت؟ چشمان او از شور و هیجانی جدی می‌درخشید. به‌دقت مرا زیر نظر گرفته بود. کاوش می‌کرد. دنبال چیزی کاملا ویژه بود. من از این بابت مطمئن بودم. پیشانی‌اش از شدت عرق مرطوب شده بود. شاید از چیزی ناراحت بود.

گفت: «حقیقت را به من بگو… این احساسی عجیب به من دست داد. انگار گذشته جان گرفت. شور و هیجان آبکی زندگی گذشته در درونم غوغا به پا کرد و جزر و مادی درست کرد که در رگ‌هایم جاری شد و موج‌های کوچک خنگی روی شقیقه‌هایم به راه انداخت.»

سیرک شبانهسیرک شبانه

کتاب «سیرک شبانه» اثر هنرمند و نویسنده‌ی آمریکایی ارین مورگنشترن است که اولین بار سال ۲۰۱۱ منتشر شد. هوای سرد پاییزی را می‌توان کاملا در طول داستان حس کرد و برای القای همین احساس، کتاب جالبی برای درک حال و هوای پاییزی است. رمان مورگنشترن با توصیفاتش نشان می‌دهد که پاییز برخلاف تصور خیلی‌ها چه فصل فوق‌العاده‌ای است.

این کتاب برنده‌ی جوایز زیادی ازجمله برنده‌ی جایزه‌ی بوک بروز سال ۲۰۱۱، برنده‌ی جایزه‌ی لوکس سال ۲۰۱۲، برنده‌ی جایزه‌ی الکس سال ۲۰۱۲، نامزد دریافت جوایز گاردین، اورنج، دوبلین و لینکلن سال ۲۰۱۲ شده است.

حتما بخوانید » بهترین رمان های داستایوفسکی

کتاب «سیرک شبانه» داستان رقابت بین دو شکل مختلف جادو -قدیمی و جدید- است و رقابت و رابطه‌ی عاشقانه بین دو شعبده‌باز جوان به نام‌های مارکو و سلیا را روایت می‌کند که قرار است در یک دوئل جادویی تا سر حد مرگ با یکدیگر رقابت کنند.

وقتی مارکو و سلیا بچه هستند، درگیر مسابقه‌ای جادویی می‌شوند و چاره‌ای ندارند جز اینکه به اصرار معلم خود در مسابقه شرکت کنند. آن‌ها نمی‌توانند بدون اجازه‌ی صریح معلمشان به‌جایی سفر، مطالعه، کاوش یا باکسی ارتباط برقرار کنند. در طول این بازی مرگبار سیلیا و مارکو زندگی خود و مجریان را در یک سیرک شبانه‌ی مرموز برای همیشه تغییر می‌دهند.

حتما بخوانید » کتاب‌های مورد علاقه ثروتمندان

بسیاری از فیلسوفان سعی کرده‌اند جایگاه عشق را در زندگی انسان تعیین کنند. مارکو و سلیا با اینکه فیلسوف نیستند ولی می‌دانند که عشق باارزش‌ترین چیز در زندگی آ‌ن‌ها است. این نه‌تنها به آن‌ها کمک می‌کند تا احساس زنده‌بودن کنند بلکه به آن‌ها در حل مشکلاتی که به نظر می‌رسید حل نشدنی است نیز کمک می‌کند.

حتما بخوانید » بهترین رمان های کلاسیک

آن‌ها می‌دانند که بزرگ‌ترین عشق یک فرد می‌تواند به یک مکان، دوست یا هنر باشد و این به‌اندازه‌ی عشق به شخصی اهمیت دارد. طرح این داستان هم‌چنین نشان می‌دهد که رقابت چقدر می‌تواند برای یک انسان مخرب باشد.

کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی

در قسمتی از کتاب «سیرک شبانه» می‌خوانیم:

«یک‌شنبه به استیو زنگ نزدم. به پدر و مادرم گفتم که با استیو دعوای کوچکی داشتم و به همین دلیل زود به خانه آمدم. آن‌ها اصلا از این قضیه خوشحال نشدند، مخصوصا که نصفه‌شب به خانه برگشت بودم. پدر پول‌توجیبی‌ام را قطع کرد و یک ماه هم باید در خانه می‌ماندم. من هم بحث نکردم. راهکارم این بود. تصور کردم که اگر می‌فهمیدند من به سیرک عجایب رفته‌ام، چه تنبیهی در انتظارم بود.»

حتما بخوانید » کتاب شب های روشن

مرگ در پاییزمرگ در پاییز

کتاب «مرگ در پاییز» اثر یکى از برجسته‌ترین نمایشنامه‌نویسان ایران، اکبر رادی است که اولین بار سال ۱۳۴۹ منتشر شد. آثار این نمایشنامه‌نویس معروف و برجسته با آثار آنتون چخوف و هنریک ایبسن مقایسه می‌شود. اکبر رادی متولد رشت است و علاقه‌ی زیادی برای به تصویر کشیدن زندگی روزمره‌ی مردم شهرش نشان می‌دهد. او تقریبا در همه‌ی نمایشنامه‌هایش به گیلان اشاره کرده و نوشته‌هایش اشاره‌ی فراوانی به سبک زندگی و اعتقادات ساکنان این منطقه دارد.

نویسنده در کتاب «مرگ در پاییز» زندگى کشاورزی پیر به نام «مشدى» و خانواده‌اش را روایت می‌کند. بعد از رفتن پسرش به رودبار، احساس تنهایى و پیرى به او دست می‌دهد. مشدى برای اینکه از تنهایی بیرون بیاید یک اسب می‌خرد اما پس از مدتی اسب مریض می‌شود و می‌میرد. یک روز مشدی در هوایى برفى و طوفانى و بى‌توجه به حرف اطرافیانش به رودبار می‌رود. یکى از مردان آبادى او را درحالی‌که در برف و بوران گیر افتاده است، پیدا مى‌کند و به سمت خانه‌اش می‌برد ولی پیرمرد طاقت نمى‌آورد و جانش را از دست می‌دهد.

حتما بخوانید » کتاب برای موفقیت

درواقع این اثر، درد‌های خانواده‌ای روستایی که به خاطر باورها و سنت‌های خرافاتی‌شان کم‌کم به مرگ نزدیک‌ می‌شوند را روایت می‌کند.

کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی کتاب پاییزی

در قسمتی از کتاب «مرگ در پاییز» می‌خوانیم:

«می دونم گل… من تورو خیلی اذیت کردم. این‌همه سال، تو مث یه مرغ کرچ منو زیر پر و بالت گرفتی. با بود و نبود من ساختی و پام نشستی؛ ولی من خیلی ابرات کم گذاشتم. یه پوست پیازم واست نخریدم.

حتما بخوانید » کتاب سرسختی

به دفهم نبردمت زیارت وقتی می اومدی خونه من، یادت می‌آد؟ خیلی سرزنده بودی. گپساتو بافته بودی تا کمرت به سینه‌ریز اشرفی گردنت بود و به گل‌بهارم سرت. چقد شاداب بودی گل، چقد نشاط داشت.»

در ادامه بخوانید‌ » غلبه بر تنبلی