شب را بدون
افسوس امروز رفته
بدون آه گذشته تمام کن
به فردا فکر کن که
روز دیگری است
دنیاتون بدون غم
فرداتون مملو
از خبرهای خوش
هر شب به آسمان نگاه می کنم
و می اندیشم
در این آرامش شب
چه بسیار دلها که غمگین و پر اضطرابندخدایا
تو آرام دلشان باشکپشن آرامش شب
هر شب کمی با خودت
دلت و خدا خلوت کن
کمی فکر کن! کتاب بخوان
روزت را مرور کن
هر شب قبل از خواب ذهنت را
دلت را سبک کن و آرام بخواب
متن در مورد تنهایی شب
در تنهایی ابدی ات
به سکوت شب گوش فرا بده
که دروازه ایبه سوی آرامش جهان است
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب
تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه
چه آتش ها که در این کوه بر پا می کنم هر شباستوری آرامش شب
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ
ﺁﻥ ﺷﺐ ﻫﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ
ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ
ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻤﺎﻧﻢ
ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺕ
چقدﺭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻫﺴﺘﻢ…
درخت همهمه سرکرد و
شاخه ها لرزید
و جویبار گریخت…روی ماه را شالی ز ابر پوشانید
دیگر گنجشک هم نخواند
دست های باد
تکّه های خوابِ شبانه را روبید
و همراهِ برگ ها به هر سو بُرد
اشعار در مورد آرامش شب
دوباره در دل بی تاب مان تکان افتاد
و عشق آمد و مثل خوره به جان افتاددر این زمانه که تلخ ست کام شادی ها
تو اتفاق قشنگی که ناگهان افتادبه چارگوشه ی دنیا خبر رسید امشب
و راز مخفی ما بر سر زبان افتاد“ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس”… نه!
که ماه مجلسم امشب از آسمان افتاد
من آن آشفته حالی را شبی باز آرزو کردم
تو را بین تمام خاطراتم جست وجو کردم
شدم لیلا شدی مجنون در این دنیای بی پایان
که شب را در خیال و روز حفظِ آبرو کردم
دوباره چشمهایم را برای دیدنت بستم
برای چشمهای تو، نشستم گفت و گو کردم
نسیمی می وزید آرام در امواج گیسویم
شمیم جان نوازت را شبی مستانه بو کردم
دریغا روزشد، زیباترین رویای شب را برد
برای بودن باتو زمان را زیر و رو کردم
خودم میدانم این رویا دوباره بر نمیگردد
و تنها با غم و دل تنگی ام جانان…
شب میرود ،روشن ترین خورشید می آید آرامش و عطر درخت بید می آید
دلواپسی، تردید ،غم اینجا نخواهد ماند
عید ،طلوع ،معجزه، امید می آید…
در تنهایی ابدی ات
به سکوت شب گوش فرا بده
که دروازه ای
به سوی آرامش جهان است
متن زیبا در مورد حس و حال تنهایی شب
سیاهی شب را در چشمانت به بند میکشم تا هربار که به تو مینگرم زیبایی نور ماه را تنها در چشمان تو ببینم . . .
باران که می بارد دلم هوای قدم زدن میکند …
زیر باران…
شب…
بدون چتر …
هوای خنک …
بادی که آرام هو هو میکند …
ترانه ی گوش نواز باران …
قطرات باران که هوس رقصیدن کرده اند …
همه و همه دلم را هوایی تر می کنند …
غافل از اینکه هر کدام یاد آور خاطره ای برای من است من را هوایی تر میکنند …