کُفر اگر
زلف تو باشد ،
مَنَش ایمان دارم …
*****
زمین از دلبران خالیست؛ یا من چشم و دل سیرم؟
که میگردم ولی زلف پریشانی نمیبینم…
*****
جرات یا حقیقت
سیمرغِ بهترین دلبریِ سال هم بدیم ب هوشنگ ابتهاج اونجا ک گفت:
این بوی زلف کیست؟؟
که جان میدهد به من؟
*****
هر سر موی حواس من به راهی میرود
تا به آن زلف پریشانم نگاه افتاده است
*****
یادم آمد هنـوز
شعــری برای زلف هایت
پیدا نـکرده ام
هربار
در پریشــانی اش
خود گـم شــده ام …
*****
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم…
زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم…
*****
موهایم فِر نیست تا از
پیچ و خم هایِ آن شعر بگویی
و من باز در رویایِ دستانت
سر به بالین بگذارم و به خواب بروم
موهایم لَخت نیست تا برایشان
از آبشار بگویی و عطرشان را بو بکشی ،
موهایِ من موج دارد
تاب دارد
از جنس زندگیام است…
نه پر پیچ و خم نه یک نواخت و صاف ،
آهای آقایِ شاعر کمی هم از من بگو. .
*****
تاب در زلف داد و هر مویش
در دلم صد هزار تاب انداخت
*****
و روزی خواهد آمد
که گم بشوم در لا به لای سیاهی آسمان چشمانت
غرق بشوم در موج به موج زلف پریشانت
لبخند بشوم مستقر در گوشه لب هایت
بغض بشوم خانه نشین در عمق گلویت
و در انتها تو شعر بشوی
بنشینی بر روی قلمم
روی برگ کاغذ کاهی
بنویسم از عین تا قاف پایانی اش
یعنی عشق
کپشن خودت باش
کپشن برادر زاده
کپشن شهر اراک