مجله سبک زندگی

۹۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مجله استوری» ثبت شده است

تعطیلات 55 کپشن و شعر کوتاه و خاص در مورد تعطیلات با عکس نوشته

کپشن تعطیلات

میدونین چرا پنگوئنا بی سوادن؟

چون همش برف میاد مدرسشون تعطیله

*****

زنم تولدش چند روز دیگه س هم گل فروشی ها

تعطیلن هم طلافروشی ها خدایا شکرت

*****

اصلا زمستون و پاییز باید تعطیل باشه

با لیوان چایی یا قهوه

کنار پنجره بشینی و هوای ابری رو تماشا کنی ..

 

*****

به یاد تعطیلات رفته از دست

غم و غصه کنارم همسفر شد

*****

افراد کل هفته را منتظر جمعه خواهند بود کل سال را منتظر

تابستان و تعطیلاتش کل زندگی را منتظر شادی.

*****

تنها دلیلی که ما از دیگران در خصوص اینکه

 

چگونه تعطیلات آخر هفته خود را گذرانده اند

سوال می کنیم این است که ما نیز میخواهیم

در مورد تعطیلات آخر هفته خود صحبت کنیم.

 

*****

بدون تعطیلات آخر هفته، هفته کجا باید برود؟

*****

می خواهید بدانید من آخر هفته چکار می کنم؟

یک روز در تعطیلات آخر هفته از خواب بیدار می شوم

هیچ جایی نمیروم و هیچ کاری نیز انجام نمی دهم

*****

روز جمعه مانند یک کلید عمل می کند به طوری

که تعطیلات آخر هفته را برای همه باز می کند

 

*****

آخرش روزای تعطیل به خاطر نبودنِ

رفیق پایه، زخم بستر میگیریم

*****

روزهای تعطیل سخت تر میگذرند! چون میدانم

وقت داری به من بیندیشی، اما نمی اندیشی

*****

از روزای تعطیل بدم میاد

از روزای کاری هم بدم میاد

شب خوبه هی بخوابی فقط

*****

روزای تعطیل بیشتر احساس خوشبختی می کنم

چون صبح که بیدار میشم ظهره

*****

به نظرم چیزی که بعد از یک تعطیلات طولانی نیازه

یه تعطیلات طولانی دیگه ست

*****

تعطیلات تابستان را چگونه گذرانده اید ؟

 ما نگذراندیم ، خودش گذشت

نجوا 99 کپشن و شعر کوتاه و خاص در مورد نجوا با عکس نوشته

کپشن نجوا

تو که نمی‌دانی

شاید یکی به خاطر تو

با خدا نجوا می‌کند‌

*****

شهر می خوابد به لالایی سکوت،

اختران نجوا کنان بر بام شب

نرم نرمک باده ی مهتاب را،

ماه می ریزد درون جام شب …!

*****

نجوای ِانگشتانت را

دوست می دارم

آن زمان که

در وطن ِآغوشت آرام می گیرم…

 

*****

دلم فریاد می‌خواهد

ولی در انزوای خویش

چه بی‌آزار با دیوار نجوا می‌کنم

 

هر شب……

*****

ازکـدام حفره ای در شب !

چنین ویرانی میبارد؟

کدام نجوای خاموش مردابی

حس آغوش ماه را !

از برکه میگیرد ؟

*****

یک شب…سراغت می آیم…

دستانت را میگیرم…بند بند انگشتانت را میبوسم

و از شهرزاد قصه ها برایت میگویم…

در گوشت نجوای عاشقی سر میدهم…

و بوسه ای عمیق بر پیشانی ات میزنم.

این شب هاکمی زودتر سر بر بالینت بگذار…

دل بی طاقت من…

محتاج در خواب آمدن توست…

 

*****

ای کاش میشد این نجواهای توی سرم،

یه جوری قطع شه

*****

سوراخ کنج دیوار را با سیمان می پوشانم

مورچه ای از راه می رسد و روبروی سوراخ مسدود شده می ایستد

انگار از غیب شدن سوراخ شوکه شده باشد

آرام صورتم را به او نزدیک و زمزمه می کنم “ مشکلی پیش آمده؟ “

پاسخی نمی دهد. مرا نمی شنود مرا نمی بیند

شاید حتی از حضور من آگاه نباشد

شاید کسی در گوش ما نیز نجوا می کند که نمی بینیمش …

شاید …

*****

آغوشِ تو  عشق خیز ترین سرزمینِ جَهانِ من است

که در خاکش نهال داشتنت را کاشته ام…

بیا و مهربانی را در گوشم نجوا کن

تا برای همیشه

سبز بمانیم…

*****

خدایا

گوش کن به التماسهای من

شرمسارم که با حال مستی به سوی تو کرده ام دست نیاز دراز

مرا گوش کن ، مرا بپذیر که جز تو ندارم قبله ای برای نماز