کودکانی را تصور کنید که در کلاس علوم، خسته و بیحوصله نشستهاند و به صحبتهای معلمشان گوش میدهند یا در حال یادداشتبرداریاند. در همین حین، معلم در حال تشریح اندامهای درونی بدن است و یکییکی آنها را برای دانشآموزان بیان میکند. این تصاویر برای خیلی از ما آشناست. شیوه مرسوم و متداول آموزش علم. منتها آیا روشی جذابتر وجود ندارد؟ در این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا با نظریه یادگیری اکتشافی، تاریخچه، مزایا و معایب و نیز کاربردهای آن آشنا میشوید.
نظریه یادگیری اکتشافی فراگیران را تشویق میکند برای یادگیری دانش جدید، روی تجربیات و دانش پیشین خود تکیه کنند. سپس آنها را با درک شهودی، خیالپردازی، خلاقیت و انجام آزمایش و جستوجو ترکیب کنند تا بتوانند دانش جدیدی کسب (کشف) کنند. بر مبنای این نظریه، یادگیری بهمعنای جذب آنچه دیگران گفتهاند نیست؛ بلکه بهمعنای استفاده از دانش پیشینیان و ترکیب آن با روحیه جستوجوگری برای کشف پاسخها و پیداکردن راهحلهای جدید است.
جروم برونر، روانشناس مشهور آمریکایی، نظریه یادگیری اکتشافی را برای نخستینبار در دهه ۶۰ میلادی طرح کرد. آموختن با انجامدادن چیزی بود که او به آن تأکید میکرد. در نظریه یادگیری اکتشافی برونر، فراگیران بهجای آنکه صرفا دریافتکننده دانش باشند، بهطور فعال در یادگیری دانش مشارکت میکنند. آنها با جستوجو و دستکاری اشیا با محیط اطرافشان تعامل میکنند.
این تعامل فرصتی به وجود میآورد تا آنها فکر کنند، سؤال بپرسند، حدس بزنند و با دیگران همکاری کنند. بدین ترتیب، آنها اعتمادبهنفس لازم برای حل مسئله و استفاده از دانشِ ازپیشکسبشده را یاد میگیرند. با این حساب، بهجای آنکه دانشآموز انبار تلقی شود که باید از دانش پر گردد، فردی دیده میشود که دارای دانش و تجربیات پیشین است. حال این دانش و تجربه میتواند در امر یادگیری دانش جدید استفاده شود.
ژان پیاژه، روانشناس مشهور سوئیسی نیز که از مشاهیر حوزه روانشناسی رشد به شمار میرود کودکان را همچون فلاسفه یا دانشمندانی کوچک میدید. وی معتقد بود آنها باید در تعامل با محیط بیاموزند و مراحل رشد را طی کنند. بر مبنای نظریه او، مشارکت و درگیرشدن کودکان با محیط زندگی نقشی مهم در رشد فکری آنها دارد. ازاینرو وی معتقد بود کودکان دبستانی باید با دستکاری و لمس اشیا گوناگون، فرایند یادگیری را در محیط مدرسه طی کنند.
یادگیری اکتشافی را میتوان در ۵ اصل به شرح زیر خلاصه کرد:
حل مسئله
معلمان باید دانشآموزان را هدایت و تشویق کنند تا با ترکیب دانش پیشین و اطلاعات جدید، هنگام حل مسئله راهحلهای نو پیدا کنند. با این روش، «دانشآموزان» عامل اصلی و تأثیرگذار در فرایند یادگیریاند که با توسعه مهارتهای خود و درگیرشدن با مسئله، راهحلهای جدید مییابند.
معلمان باید به فراگیران اجازه دهند مسیر یادگیری اکتشافی را خود بهتنهایی یا با همکاری دیگران و با سرعت مناسب طی کنند. این شیوه، برخلاف روشهای معمول تدریس، استرس فراگیران را کاهش میدهد و اجازه میدهد آنها با آسودگی خاطر بیاموزند.
ادغام و ترکیب
معلمان باید به فراگیران شیوه و اصول صحیح ترکیبکردن دانش پیشین با دادههای جدید را آموزش دهند و آنها را تشویق کنند برای آنچه کشف شده است کاربردهایی بیابند.
تحلیل و تفسیر دادهها
یادگیری اکتشافی یادگیری فرایندمحور است، نه محتوامحور. ازاینرو، فراگیران بهجای بهیادسپاری آنچه آموختهاند، باید بیاموزند دادههای کسبشده را تحلیل و تفسیر کنند.
بازخورد شکست
یادگیری صرفا زمانی که ما پاسخ صحیح را پیدا میکنیم رخ نمیدهد. یادگیری اکتشافی صرفا روی پیداکردن پاسخها و راهحلهای درست تمرکز ندارد؛ بلکه این فرصت را به فراگیران میدهد تا با اشتباهکردن نیز بیاموزند. در اینجا وظیفه معلم ارائه بازخورد است.
شیوه مناسب آموزش به کودکانی که مشکلات رفتاری و اختلالات یادگیری دارند.
با این حال، این نظریه، مانند هر نظریهای دیگری، محدودیتها و نقاط ضعفی نیز دارد مانند:
نیاز به آموزش کافی و مناسب معلمان برای آنکه شایستگی لازم جهت اجرای آن را پیدا کنند؛
نیاز به چهارچوبی دقیق و منظم، چراکه جستوجو و تلاش بیهدف ممکن است باعث سردرگمی فراگیران شود؛
در برخی موارد، ممکن است فراگیران را دچار این خطا کند که آنها نیازی به آموختن یکسری مسائل و مهارتهای مهم ندارند و هرآنچه خود آموختهاند کافی است؛
یادگیری اکتشافی نباید بهعنوان رکن اصلی برنامه آموزشی استفاده شود، چراکه اجرای آن در عمل با محدودیتهای مختلف مواجه میشود و باعث کاهش یادگیری میگردد.
اهمیت آموزش و توانمندسازی معلمان در نظریه یادگیری اکتشافی
نقش معلمان در اجرای موفقیتآمیز یادگیری اکتشافی بسیار مهم است. معلمان نهتنها باید انعطافپذیر باشند که بهخوبی خود را نیز باید برای اجرای روشهای این نظریه آماده کرده باشند. آنها باید این موضوع را درک کنند که چگونه موضوعی آموزشی میتواند از سوی دانشآموزان کشف شود و به پیشبرد برنامه درسی کمک کند. معلمان باید شیوه صحیح طرح پرسش و ارائه بازخورد را برای هدایت اکتشافات دانشآموزان حین انجام این شیوه بدانند.
برای کسب این شایستگیها، معلمان باید دورههای روانشناسی رشد و یادگیری را بگذرانند و دورههای مختلف سنی و مراحل رشد فراگیران را بشناسند. چطور از یادگیری اکتشافی در کلاس درس استفاده کنیم؟ برای کاربرد این نظریه در کلاس درس و استفاده از آن برای تقویت یادگیری دانش آموزان، ۵ روش را به شما پیشنهاد میکنیم:
از مصاحبه برای تحریک کنجکاوی استفاده کنید
صحبت و تبادل نظر با دیگران همیشه آموزنده است. از فراگیران بخواهید درباره موضوعاتی مشخص با بزرگترها یا سایر معلمان مصاحبه کنند. در خلال این مصاحبه، آنها چیزهای زیادی میآموزند. از آنها بخواهید متن مصاحبه را بنویسند و آنچه را آموختهاند خلاصه کنند.
فراگیران را تشویق به تحقیق فردی کنید
به فراگیران خود موضوعی بدهید و از آنها بخواهید بهتنهایی تحقیق کنند. آنها را تشویق به استفاده از منابع مختلف راجع به آن تحقیق کنند. سپس هرکس نتایج خود را با دیگران به اشتراک بگذارد.
پروژههای دادهمحور به آنها بدهید
دادههای مربوط به موضوعی درسی را در اختیار فراگیران قرار دهید و از آنها بخواهید دادهها را تحلیل، تفسیر و طبقهبندی کنند و نتایج و نظریات احتمالی را حدس بزنند. با این روش، علاوه بر پیشبرد یادگیری اکتشافی، اهمیت تحلیل داده را به آنها آموزش میدهید.
گاهی امکانات یا زمان کافی برای انجام یادگیری اکتشافی بهشیوه مرسوم وجود ندارد. در این شرایط، میتوانید از شبیهسازها استفاده کنید؛ برای مثال، کلاس کالبدشکافی را با کمک نرمافزارهای آموزشی برای دانشآموزان اجرا کنید و از آنها بخواهید آنها نیز دستبهکار شوند و با چاقوی جراحی مجازی کار کنند.
از فرصت اشتباهها برای غنیسازی یادگیری استفاده کنید
وقتی دانشآموزان کنترل آموزش را در فرایند اکتشاف به دست میگیرند، اشتباهها اجتنابناپذیرند. در این شرایط، از هر خطا بهعنوان فرصتی برای یادگیری استفاده کنید. بهموقع بازخورد بدهید. به فراگیران کمک کنید خطاها را شناسایی و اصلاح کنند و آنها را تشویق کنید از اشتباهکردن نترسند.
سخن پایانی
نظریه یادگیری اکتشافی بین روانشناسان حوزه رشد و یادگیری محبوبیت زیادی دارد. آنها بر این باورند که آموختن با انجامدادن محقق میشود. اگر معلم این نکته را که دانشآموزش دانش و تجربیاتی از قبل دارد در نظر بگیرد، آنگاه میتواند به او نشان دهد محتوای آموزشی به دانستهها و تجربیات او مرتبط است.
اجرای موفق این شیوه به آگاهی و تلاش معلمان نیاز دارد. آنها باید مراقب باشند فعالیتی آموزشی را صرفا بهخاطر آنکه فعالیتی انجام میشود اجرا نکنند؛ بلکه روی هدایت فعالیتها برای نیل به اهداف آموزشی تمرکز کنند.
در لیست 16 فیلم لاتین که حتما باید ببینید کدام فیلم ها قرار دارند؟بهترینفیلم های سینمای لاتین تاریخ سینما برای شامل کدام فیلم ها میشوند؟ بهترین فیلم های لاتین تمام دوران برتر تاریخ سینما از نظر بینندگان کدام فیلم ها هستند؟ بهترین فیلم سینمای لاتین کدام فیلم می باشد؟ بهترین فیلم های سینمای لاتین که شما را پای تلویزیون میخکوب میکنند کدام فیلم ها هستند؟
سینمای لاتین، در میان هیاهوی سینمای هالیوود و فراگیری جهانیاش، کمتر دیده میشود. اگرچه هالیوود شهرت جهانیاش را مدیون دستگاهها و ابزارهای تبلیغاتی قدرتمندش است، همین بیعدالتی و عدم توازن، که به حوزههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هم کشیده میشود، و تقابل فرهنگ امریکایی و لاتین دقیقاً همان چیزی است که در بسیاری از فیلمهای لاتین به آن پرداخته میشود.
اما برخلاف تصور همگانی سینمای لاتین تنها به تصویر این بخش تأثربرانگیز تاریخ و فرهنگ خود محدود نمیشود؛ هم درامهای عاشقانهی این پدران قصهگویی، حتی در همین فضای محدودی که دارند، در میان عاشقان و مخاطبان سینما معروف و محبوب است، هم در انیمیشن و مستندسازی و ژانر کمدی و جنایی ثابت کردهاند که میتوانند موفق ظاهر شوند.
از سویی، به لطف تغییرات فرهنگی و گسترش ابزارهای رسانه در سالهای اخیر، با اینکه سیاستهای دولت دونالد ترامپ تا حدی به عقب راندن و محدود کردن بخشی از جمعیت لاتین دنیا منجر شد، صداها و چهرههای لاتین روزبهروز بیشتر و بیشتر به گوش و چشم مردم دنیا میرسد.
حالا به جز حضور و موفقیت برخی بازیگران و کارگردانان لاتینتبار در سینمای هالیوود، فرصت نمایش خلاقیت و حقیقت زندگی مردمان لاتین از سوی نابغههایش یا نابغههای ملیتهای دیگر در فستیوالهای بینالمللی بیشتر شده است؛ فرصتهایی که گاه به دریافت نامزدی یا جایزهای مهم و معتبر جهانی نیز تبدیل میشود. در این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا نگاهی به برخی مهمترین فیلمهای جدید و قدیمی لاتین و آثار شاخص کارگردانان و بازیگران لاتین میاندازیم.
فرزندان آدم (Children of Men)
محصول ۲۰۰۶
کارگردان: آلفونسو کوارون
بازیگران: کلایو اوون، جولین مور، مایکل کین
خلاصه داستان: سال ۲۰۲۷ است و تمام زنان دنیا نازا شدهاند. جوانترین ساکن زمین بهتازگی در هجدهسالگی درگذشته است و مردم دنیا کاملاً ناامیدند. بحران و آشفتگی پایههای تمدن بشری را متزلزل کرده است و بریتانیا، که خود صحنهی آشوب و درگیری فرقههای متخاصم ملیگراست، آخرین پایگاه پابرجای دنیاست. سیل مهاجران پشت دروازههای محصور بریتانیا اجازهی ورود به این کشور را ندارند و دنیای در شرف مرگ و نیستی، آخرین شانس بقایش را در وجود زنی سیاهپوست، به نام کی، میبیند. این میان مردی افسردهحالِ فرزند از دستداده به نام تئو (کلایو اوون) مأموریت دارد که از این زن محافظت کند.
«فرزندان آدم» فیلمی مهم، در ژانر علمیتخیلی، اقتباسی از یک رمان قوی است که باید دستکم یک بار آن را دید. آلفونسو کوارون، کارگردان مکزیکیاش، که تا پیش از این فیلم ساخت دو فیلم بلند لاتین و یک هری پاتر را در کارنامهی خود دارد، با «فرزندان آدم» به شهرت جهانی رسید و بعد با «جاذبه» (Gravity) و «روما» (Roma) جا پای خود را در سینمای هالیوود و جهان محکم کرد. در «فرزندان آدم» هنر و قدرت کارگردانی کوارون و فیلمبرداری امانوئل لوبزکی مکزیکی،
همکار دیرینهاش، در بهتصویر کشیدن جهان تاریک آخرالزمانی باورپذیر، که به لحاظ زمانی و محتوایی چندان با امروز ما فاصلهای ندارد، با سکانسپلانهای درخشان و ضرباهنگ سریع اما منسجم، نفس مخاطب را میگیرد و او را به صندلی میخکوب میکند. البته در پایان از تزریق کمی امید هم غافل نمیماند. «فرزندان آدم» در سه بخش بهترین فیلمبرداری، فیلمنامهی اقتباسی و تدوین نامزد دریافت اسکار شد، اما نظر بریتانیاییها را به خود جلب و جایزهی بهترین فیلمبرداری بفتا را از آن خود کرد.
خلاصه داستان: داستان واقعی زندگی سلنا کوینتانیلا پرز، خوانندهی اهل تگزاس، از روزهای آغازین کار او تا زمانی که به شهرت میرسد، اجراها، زندگی شخصی و بعد مرگش.
نمیشود از فرهنگ لاتین حرف زد و اشارهای به ملکهی لاتینهای تگزاس امریکا، سلنا کوینتانیلا پرز، نکرد. درامی که بر اساس زندگینامهی این خوانندهی محبوب لاتین ساخته شد، یکی از کلاسیکهای پرطرفدار خانوادههای لاتین است. «سلنا» با بازی جنیفر لوپز، از دیگر چهرههای شاخص لاتین که توانست در هنر و موسیقی جریان اصلی امریکا بدرخشد، زندگی حرفهای باشکوه اما کوتاه سلنا کوینتانیلا را به تصویر میکشد و نگاه صمیمیتری به زندگی شخصی او، قلب مهربانش و شور و عشقی که به ریشههایش داشت، میاندازد.
اهمیت سلنا در فرهنگ لاتین به جز حرفهی موفقی که در جریان اصلی امریکا برای خودش رقم زد، به این دلیل است که باعث شد هنرمندان لاتین قدم به عرصهی موسیقی جهانی بگذارند. پایان تلخ رؤیای امریکایی این هنرمند پیشرو لاتین تأثیرگذاری قصهی زندگیاش را دوچندان میکند.
خلاصه داستان: پسرک دوازده سالهای به نام میگل (آنتونی گونزالس) که به موسیقی علاقهمند است، آرزو دارد مثل هنرمند الگویش، ارنستو دِلا کروز، به نوازندهای حرفهای تبدیل شود. اما ممنوعیت نسلبهنسل موسیقی در خانواده، مانع بزرگی بر سر راه اوست. اتفاقی که در فستیوال موسیقی «روز مردگان» برای او میافتد، او را وارد سرزمین مردگان میکند و مسیری که باید طی کند تا به آرزویش برسد.
کوکو را همه باید ببینند؛ نه فقط به خاطر پیام سیاسیای که به امریکا و جهان مخابره میکند، این فیلم قابلیتی دارد که میتواند در دل همه نفوذ کند. البته نمیتوان زمان ساخت و اکران فیلم را نادیده گرفت؛ زمانی که رئیسجمهور سابق ایالاتمتحده مذبوحانه تلاش میکرد بین ایالاتمتحده و مکزیک دیوار بکشد، کمپانی دیزنی و پیکسار با ساخت این فیلم بر ایجاد پل بین برای اتحاد فرهنگها و از بین بردن حفرهی فرهنگی تحمیلشده به مکزیک و امریکا تأکید کردند؛ تأکیدی که از چشم اعضای آکادمی اسکار دور نماند و جایزهی بهترین انمیشن را برایش به ارمغان آورد.
این نامهی عاشقانه به مکزیک و سنتهایش با انیمشن نفسگیر، رنگهای زنده و موسیقی امیدبخشاش به اهمیت خانواده، عشق و خاطره میپردازد. در کنار این مفاهیم، از واقعیت و خطرات تبدیل شدن به یک هنرمند، از خودگذشتگیهایی که میطلبد و آدمهای از جنس و رنگهای مختلفی که در این مسیر بر سر راه قرار میگیرند، و حرفهای که تو را از فراز و نشیبهای احساسی بالا و پایین میبرد، میگوید.
خلاصه داستان: دو پسربچه به نامهای مانولو (دیهگو لونا) و خواکین (چنینگ تیتوم) در مکزیک که یکی آرزو دارد گاوباز و نوازندهی گیتار شود و دیگری آرزوی قهرمان شدن و دفاع از شهرش را در سر دارد، عاشق دختری به نام ماریا (زویی سالدانا) هستند. الههی حاکم بر سرزمین خاطرهها (سرزمین مردگانی که بازماندگانشان روی زمین هنوز به یادشان هستند)، لامورتا و همسرش زیبالبا، که حاکم سرزمین فراموشی (سرزمین مردگانی که دیگر کسی از زندگان به یادشان نیست)، بر سر پایان این ماجرا با هم شرطی میبندند که ببینند در نهایت کدامیک از پسرها به ماریا خواهد رسید.
«کتاب زندگی» هم یکی از فیلمهای لاتین است که به خاطر عشقش به هنر، سنت، دانش و فرهنگ مکزیکی غنی است. در ظاهر به نظر میرسد که صرفاً قصهای عاشقانه است، اما در واقع پا را از این فراتر میگذارد و موضوعی غمانگیز را با نگاهی زیبا و ترکیبی از طنز و موسیقی به نمایش میکشد. پیام زیبای این انیمیشن جادویی میخواهد به مخاطب بگوید که به رفتگان از این دنیا نه فقط با یادآوری خاطراتشان، که با بررسی خطاها یا افسوسهایشان و درس گرفتن از آنها، عشق بورزیم. این فیلم میخواهد به ما یادآوری کند که زندگی را در آغوش بکشیم، همهی آدمهای اطرافمان را دوست داشته باشیم و فرهنگمان را، که از ما موجودات منحصربهفردی میسازد، ارج بنهیم.
ریتا مورنو: دختری که تصمیم گرفت به هدفش برسد (Rita Moreno: Only a Woman Who Determined to Go for It)
محصول ۲۰۲۱
کارگردان: مارییِم پرز رییِرا
با حضور: ایوا لانگوریا، گلوریا استفان، مورگان فریمن، ووپی گلدبرگ
خلاصه داستان: ریتا مورنو هفتاد سال با اجراها و نقشآفرینیهایش منبع الهام و مایهی سرگرمی بسیاری از عاشقان و مخاطبان سینما بوده است. این مستند روایتی است از کودکی تا روزهای ستاره بودن او.
مستند ریتا مورنو، بازیگر، خواننده و رقصندهی اهل پورتوریکو، که در آثار مهمی همچون «داستان وستساید» (Westside Story) و «آواز در باران» (Singing In the Rain) حضور داشته است، در افتتاحیهی ساندنس ۲۰۲۱ به نمایش درآمد. این مستند فوقالعاده و بینظیر، زندگی حرفهای ستارهی لاتین سینمای هالیوود را در عصر طلاییاش، تعصباتی که به عنوان یک خارجی با آن روبهرو بود، تلاشها و موفقیتهایش را به تصویر میکشد. این فیلم همچنین تصویر عمیقی از صنعت سرگرمی را از نگاه یک پورتوریکن، که به ریشههای خود میبالید و مجبور بود برای رسیدن به آرزویش موانع زیادی را پشت سر بگذارد، نشان میدهد.
خلاصه داستان: یک وکیل بازنشستهی دادگستری فدرال آرژانتین (ریکاردو دارین) رمانی را بر اساس یک پروندهی مختومهی حلنشدهی قدیمیاش مینویسد و سعی میکند به کمک دوست و همکار قدیمیاش (سولداد بیژامیل) راز حلنشدهی این پرونده را حل کند. پرونده مربوط به زن جوان تازهعروسی بوده است که بر اثر تجاوز جنسی در منزل خود کشته میشود. سیر احساسی این وکیل در خاطرات گذشته او را به نتیجهی شوکهکنندهای میرساند.
این درام اسپانیایی آرژانتینی برندهی جایزهی گویا و بهترین فیلم خارجی اسکار، که اقتباسی است از رمانی به نام «پرسش چشمانشان» (La pregunta de sus ojos) نوشتهی ادواردو ساچری، ازجمله بهترین فیلمهای ژانر جنایی مهیج است. روایت غیرخطی این فیلم که پرده از یک پروندهی قتل و تجاوز برمیدارد، در کنار عواقب خطاها و فرصتهای از دسترفتهی شخصیتهای فیلم، اثرگذاریاش را بیشتر میکند. یک نکته از بیشمار ویژگیهای خوب این فیلم این است که از نمایش بهترین و بدترین بخشهای فرهنگ آرژانتینی خجالت نمیکشد.
از سویی، خط جنایی قصه را با داستانی عاشقانه، هنرمندانه ترکیب میکند. یک صحنهی تکبرداشتی تعقیبوگریز هم دارد که بهقدری آدرنالین را بالا میبرد که تماشاگر فکر میکند خودش در صحنه حضور دارد.
خلاصه داستان: بئاتریس (سلما هایک) ماساژور و درمانگر ساکن لسآنجلس است که به دعوت یکی از مراجعهکنندگانش، کتی، به عمارت کنار ساحل میرود. در راه ماشینش خراب میشود و کتی از او دعوت میکند که با او در یک شام کاری همراه شود. سر و کلهی مهمانها پیدا میشود و بئاتریس بهناگاه خودش را در جنگی کلامی با شخصی بانفوذ در حوزهی املاک، که پول برایش از آدمها مهمتر است، میبیند.
فیلم سینمای لاتین
میگل آرتتا، کارگردان اهل پورتوریکو، فیلمی دربارهی چند مهاجر مکزیکی در تلاش برای ساختن حرفه را در کنار درمانگری، که خودش را شاخ تو شاخ با فردی میبیند که مجموعهای است از تمام چیزهایی که او از آن متنفر است، هنرمندانه کارگردانی میکند. نتیجه یکی از پرتنشترین بحثهای بر سر میز شام در عالم سینماست. شخصیت سلما هایک در این بحث اشارات ظریفی به رویکرد جامعهی امریکایی در قبال نژاد، طبقه و سنت میکند. این تفسیر تند و تیز و به لحاظ زمانی بهموقع اجتماعی قرار است مخاطب را اذیت و وادار کند که با خود بیندیشند اگر در موقعیت بئاتریس، یعنی مواجهه با ساکنینِ امریکایی که ترامپ ساخته است، قرار بگیرند، چگونه عمل میکنند.
خلاصه داستان: سه روز از زندگی مردمانی در محلهی لاتین (با اکثریت دومینیکن) واشینگتن هایتس در منهتن نیویورک که دربارهی صاحب یک خواربارفروشی است که بعد از ارثیهی قابل توجهی که به او میرسد، قصد دارد مغازهاش را تعطیل کند و روزهای بازنشستگی را در جمهوری دومینیکن بگذراند. اما تردید دارد.
درام موزیکال امریکایی که کارگردانی امریکاییتایوانی بر اساس نمایشی با همین نام نوشتهی لین-منوئل میرندا ساخته است، داستان مردمانی را روایت میکند که هریک برای زندگی بهتر به دنبال آرزوهای خود هستند. برخلاف انتقادهای فراوانی که به فیلم شده است، «در هایتس» سنت لاتینتبارها را بهگونهای ترسیم میکند که پیش از آن هرگز شاهدش نبودهایم.
ما بیشتر در فیلمهای مربوط به لاتینها یا با حضور لاتینها با شخصیتهای آسیبدیده یا دستچندم مواجهیم که بهگونهای از سنتهای خود در تقابل با فرهنگ امریکایی آسیب میبینند و نادیده گرفته میشوند، اما در این فیلم، شاهد جوانانی هستیم که به ریشههایشان افتخار میکنند و نسبت به سنت و فرهنگ خود احساس خوبی دارند. این فیلم لاتین به هیچ وجه کلیشه نیست و تنها جشنی از فرهنگهای متنوع لاتین است.
خلاصه داستان: زنی به نام کارینو (ناتالی مورالس)، که مشکل اعتماد کردن به دیگران را دارد اما در جستوجوی عشق است، و مردی به نام آدام (مارک دوپلاس)، که خجالتی اما دوستداشتنی است ولی یک تراژدی در زندگیاش دارد که به دنبال گریز از آن است، از طریق تماس آنلاین با هم آشنا میشوند. کارینو معلم زبان اسپانیایی آدام شود و بهتدریج دوستیای بینشان شکل میگیرد.
درامی دربارهی همهگیری بی آنکه در آن به همهگیری اشاره شود، به کارگردانی ناتالی مورالس امریکاییکوبایی که اولین نمایش جهانیاش را در جشنوارهی برلین ۲۰۲۱ تجربه کرد. مورالس و مارک دوپلاس هم بازیگران این فیلم هستند و هم خالقان دو شخصیت اصلی فیلم. این دو، شخصیتها را به طور جداگانه خلق کردند و بعد در مقابل هم قرار دادند تا ببیند چطور با هم برخورد میکنند. دوپلاس، که پیش از این سراغ ساخت فیلمهایی رفته بود که آشکارا نشان از روزگار شیوع جهانی کرونا دارند، میگوید در «کلاسهای زبان» هیچکس از واژهی هراسانگیز «پاندمی» استفاده نمیکند ولی فاصله میان شخصیتهای فیلم گویای همهچیز است.
این فیلم نهتنها در دوران فاصلههای اجتماعی همچون پرتوی از نور خورشید است، بلکه جنسی از دوستی را تصویر میکند که این روزها در رسانه زیاد نمیبینیم. این فیلم با نمایش تصویری ملموس از مهر و فقدان، نشان میدهد که چطور آدمها در زمانی که به یک دیگری نیاز دارند، قدم به زندگیهای هم میگذارند. شیمی بین شخصیت مرد و زن، در کنار کلاس آموزش زبان اسپانیایی، که خود مایهی دلخوشی و دلگرمی است، اینکه چطور یادگیری موضوعات جدید میتواند منجر به دوستیها و روابط تازه شود، همه و همه دستبهدست هم میدهد که «کلاسهای زبان» فیلمی خوشایند برای تماشا، بهطور ویژه در این روزها، باشد.
خلاصه داستان: پسربچهای نهساله در آپارتمانی فرسوده در کاراکاس با مادر بیوه و برادر کوچکش زندگی میکند. او موهای بدی (Pelo Malo، اصطلاحی در زبان لاتین برای موهای فر مدل افریقایی) دارد که از آن ناراضی است و به طرق مختلف سعی میکند آن را صاف کند. مادرش از این موضوع ناراحت است، چرا که توجه بیش از اندازهی پسر به ظاهرش را کاری دخترانه میداند.
اگرچه مردمان لاتین سنتهای زیبایی دارند، مسائلی در فرهنگشان وجود دارد که چندان خوشایند و زیبا نیست؛ زنگریزی، جنسیتزدگی و نژادپرستی ازجمله این مسائل است که ماریانا روندونِ کارگردان در این فیلم محصول ونزوئلا روی آنها دست گذاشته است. پسرکی که همراه با دوستِ دخترش برنامههای دختر شایسته را تماشا میکند و از موهایش ناراضی است و دائم در تلاش است به طریقی آن را تغییر شکل دهد تا شبیه پسرهای دیگر و همینطور خوانندهی محبوبش شود، مشکلات زیادی را در خانواده به وجود میآورد. فیلمساز از همین موضوع به ظاهر ساده استفاده میکند تا از زنگریزی، هراس از دگرباشی و تابوهای موجود در فرهنگ لاتین (و بسیاری فرهنگهای دیگر) انتقاد کند.
خلاصه داستان: خواهران میرابال بعد از آنکه اعضای خانوادهشان به دست نیروهای رژیم دیکتاتوری ترخیو در دومینیکن کشته میشوند، تبدیل به مبارز میشوند و در این راه جان خود را از دست میدهند.
فیلم لاتین
خواهران میرابال، به خاطر مخالفت و مبارزهی سرسختانه با رژیم دیکتاتوری رافائل ترخیو در جمهوری دومینیکن تبدیل به نماد انقلاب شدهاند. صدای مخالفت و فعالیتهای آنها بر ضد ترخیو، که در نهایت منجر به مرگ سه نفرشان شد، گذشتهی تاریخی این ملت را بهکل تغییر داد. نام این خواهران شهیدِ در راه وطن در میان کسانی که در راه دفاع از کشور در مقابل ظلم و تعدی جان خود را از دست دادهاند، برجسته است. و این فیلم سعی میکند یاد آنها را زنده نگه دارد.
خلاصه داستان: سه قصهی متفاوت که با یک تصادف رانندگی در مکزیکو سیتی به هم ربط پیدا میکنند. هر یک از این سه داستان بهطور مستقل ظلم انسانها نسبت به یکدیگر و وجه تاریک و تباه زندگی را به تصویر میکشد.
درست مثل آلفونسو کوارون، ایناریتو فیلمسازی است که همیشه بدون ظاهرسازی یا رمانتیک جلوه دادن فاجعه و بدبختی به جوانب خاصی از زندگی در مکزیک اشاره میکند. این فیلم، به جز ایدهی سنگین و خشونت آشکارش، نمونهی ایدهآلی از روایت موازی و همزمان چند قصه از طریق یک اتفاق است و همینطور بیان توصیفی کمیابی از نابرابری طبقاتی. «عشق سگی»، که به طرز خانمانسوزی آزاردهنده است، در ذهن مخاطب باقی میماند و به همین خاطر، یکی از بهترین فیلمهای ایناریتو است.
خلاصه داستان: آندره، سفرنامهنویس ساکن برلین، که به نظر میرسد زندگیِ در سطح جهانی خوبی دارد، بعد از سالها به دلیلی دوباره به سانتیاگو برمیگردد و آنجا با حادثهای تراژیک مواجه میشود.
ترک خانه و خانواده برای پیگیری اهداف و آرزوها بخش جداناپذیر زندگی است؛ اما وقتی بعد از مدتها دور بودن از خانه دوباره به خانه برمیگردی، چه اتفاقی میافتد؟ این فیلم محصول شیلی برندهی جایزهی گویا سعی میکند پاسخ این پرسش را بدهد. «زندگی ماهیها» داستان بازگشت به خانه بعد از مدتها و مواجهه با تعلقات را به شکل سادهای روایت میکند؛ همان درامهای عاشقانهی آشنای لاتین که عشق به خانه و خانواده را به زیباترین شکل به تصویر میکشد و احساسات مخاطب را درگیر میکند.
خلاصه داستان: کارلوس (کارلوس ریوار مارچاند) بعد از پنج سال حضور در هالیوود به خانه، پورتوریکو، برمیگردد تا اولین فیلم بلندش را بسازد.
رؤیای ساختن فیلم شخصی به سراغ (اگر نگوییم همه) بیشتر عاشقان سینما میآید. با این حال، این رؤیا برای همه به واقعیت تبدیل نمیشود. بسیاری از این خیالپردازان یا در مرحلهی خیال باقی میمانند یا گول همین خیالپردازیها را میخورند و فراموش میکنند که ساختن یک فیلم چقدر میتواند سخت باشد. «من یک کارگردان هستم» مستندنمایی (Mockumentary) است که چالشهایی را که فیلمساز در فرایند فیلمساز شدن با آن مواجه است، به شکلی طنزآلود به نمایش میکشد.
فیلمسازانی که در اول راه خود هستند، بهخصوص غیرامریکاییها و اینجا به طور ویژه امریکاییلاتینها و اهالی کارائیب، با این فیلم و این پرسش ابدی که «آیا فیلمم را باید به زبان انگلیسی یا به زبان مادری بسازم؟» همذاتپنداری میکنند.
خلاصه داستان: تیتای زیبارو (لومی کاوازوس)، جوانترین دختر خانواده، اجازهی ازدواج با عشق واقعیاش، پدرو (مارکو لئوناردی) را ندارد. از آنجا که به حکم سنت، تیتا مسئول نگهداری از مادرش است، پدرو، در حالی که همچنان عاشق تیتاست، با خواهر بزرگتر او (یارلی آریزمندی) ازدواج میکند. این موقعیت منجر به تنش زیادی در خانواده میشود و احساسات قوی تیتا به شکل خیالگونهای در آشپزی نمود پیدا میکند.
این درام عاشقانه بر اساس رمانی با همین نام نوشتهی لائورا اسکیبل در سبک رئالیسم جادویی، که مردمان لاتین در آن ماهرند، ساخته شده است. مثل بسیاری از فرهنگهای قدیمی این فیلم دربارهی عشق به غذا و ابراز عشق در قالب غذاست. « مثل آب برای شکلات» قصهی زنی عاشق را روایت میکند که با عشق غذا میپزد و با استفاده از رئالیسم جادویی نشان میدهد که چیزی چنین عادی و رومزه مثل آشپزی چطور میتواند تبدیل به تجربهای رازآلود شود.
تماشای این ملودارم عاشقانه مثل یک رؤیاست. این فیلم در زمان اکران به پرفروشترین فیلم خارجی در ایالاتمتحده (تا آن موقع) تبدیل شد. آلفونسو آرائو، کارگردان فیلم، را با درام عاشقانهی دیگری به نام «راه رفتن روی ابرها» (A Walk in the Clouds) با بازی کیانو ریوز میشناسیم.
در لیست 11 سریال کمدی که ارزش دارند دوباره آنها را تماشا کنید کدام سریال ها قرار دارند؟بهترین سریال های کمدی برتر که ارزش دارند دوباره آنها را تماشا کنید شامل کدام سریال ها میشوند؟ برترین سریال کمدی برتر تمام دوران برتر تاریخ سینما از نظر بینندگان کدام سریال ها هستند؟ بهترین سریال کمدی برتر تاریخ سینما کدام سریال میباشد؟ بهترین سریال های کمدی برتر تاریخ سینما،که شما را پای تلویزیون میخکوب میکنند کدام سریال ها هستند؟
همیشه سریالهای جدید و هیجانانگیزی در حال نمایش هستند اما گاهی اوقات طرفداران میخواهند چیزی را که قبلا دیدهاند دوباره مرور کنند. این امر بیشتر درباره مجموعههای کمدی صادق است، چرا که برخی از این مجموعههای واقعا خوب، آنقدر خندهدار هستند که بینندگان میتوانند بارها و بارها به آنها را تماشا کنند.
یک سریال کمدی، زمانی ارزش تماشای مجدد دارد که عنصری بیش از طنز و سرگرمکنندگی داشته باشد. باید لحظاتی داشته باشد که طرفداران حتی اگر تمام دیالوگها و صحنهها را حفظ باشند، باز هم به آن بخندند و از دیدن دوباره شخصیتهای محبوب خود، لذت ببرند.
اجتماع (Community)
خالق: دن هارمون
بازیگران: آلیسون بری، جوئل مکهیل، گیلیان جیکوبز
سال انتشار: ۲۰۰۹
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
سیتکامهای تلویزیونی زیادی وجود دارند اما یافتن سیتکامی مانند اجتماع که بسیاری از جنبههای ژانر را زیر و رو کند، بسیار دشوار است. اجتماع گروهی از شخصیتهای عجیب و غریب که در یک کالج محلی ملاقات میکنند، شبیه فرمول معمولی سیتکامها به نظر میرسد اما این سریال با داستانهای جالب خود مانند قسمتهای معروف پینت بال، طرفداران را شگفتزده میکند.
اجتماع همچنین دارای شخصیتهایی دوستداشتنی و سرگرمکننده بود که در یک گروه فوقالعاده با هم کار میکردند. با وجود شوخیهای زیرپوستی و ارجاعهای هوشمندانه به فرهنگ آن زمان، این سریال هنوز سرگرمکننده است، اگرچه فصلهای نهایی آن، چندان موفق نبودند.
پرورش شکستخورده (Arrested Development)
خالق: ران هاوارد
بازیگران: جیسون بیتمن، ویل ارنت، پورتیا روسی
سال انتشار: ۲۰۰۳
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۴ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۷ از ۱۰
پرورش شکستخورده هرگز نمرات بالایی کسب نکرده اما شهرت خود را به عنوان یکی از جالبترین مجموعههای تمام دوران حفظ کرده است. خانواده بلوث یکی از عجیبترین و ناکارآمدترین خانوادهها در تاریخ تلویزیون هستند و هر یک از اعضای خانواده، جذابیت و طنز خاص خود را دارند.
این سریال برای اولین بار خندهدار است اما در تماشای مجدد، حتی بهتر هم میشود، زیرا طرفداران میتوانند از شوخیهایی که شاید نفهمیده بودند لذت ببرند، داستان را دقیقتر دنبال کنند و با اشتیاقی بیشتر شاهد اشتباهات خندهدار و لحظات فراموشنشدنی خانواده بلوث باشند.
فیلادلفیا همیشه آفتابی است (It’s Always Sunny In Philadelphia)
خالق: راب مک الهنی
بازیگران: چارلی دی، راب مک الهنی، کاترین اوسون
سال انتشار: ۲۰۰۵
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۸ از ۱۰
این سریال به عنوان یک کمدی بسیار کوچک و فرعی شروع شد اما در ادامه، به یکی از طولانیترین سریالهای تاریخ تبدیل گردید. فیلادلفیا همیشه آفتابی است، چهارده فصل دارد و هنوز در حال پخش است و تعداد زیادی از طرفداران منتظر فصل جدید هستند و در عین حال، دوست دارند این سریال را مجددا تماشا نمایند.
فیلادلفیا همیشه آفتابی است، بر خلاف برخی از کمدیها که سعی میکنند شخصیتهای معیوب خود را در طول زمان به افرادی دوستداشتنی تبدیل کنند، تمام تلاش خود را میکند تا شخصیتهای اصلی خود را تا حد ممکن، نامحبوب جلوه دهد. البته که این سبک، سرگرمکننده است اما باید ببینیم آنها در ادامه، تا چه اندازه به این محدودیتها پایبند میمانند.
شتز کریک (Schitt’s Creek)
خالقان: یوجین و دن لوی
بازیگران: دن لوی، آنی مورفی، یوجین لوی
سال انتشار: ۲۰۱۵
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
شتز کریک یک سریال بسیار جدید است اما ثابت کرده که ارزش دارد تا بارها و بارها آن را تماشا کنیم. خانواده رز یکی دیگر از طایفههای شگفتانگیز و عجیب و غریب بودند که داستان آنها از فصل اول تا فصل آخر که رکورد بردن جایزه امی را شکست، باعث خندههای بیامان هواداران شد.
اما این فقط به دلیل کمدی و طنز شتز کریک نیست که طرفداران دوست دارند دوباره آن را تماشا کنند. این سریال دارای داستانی عمیق درباره رستگاری بود و لحظاتی واقعا تکاندهنده داشت و دارای عاشقانههای جذابی بود که مورد علاقه بسیاری از بینندگان قرار گرفت.
سیمپسونها (The Simpsons)
خالق: مت گرونینگ
صداپیشگان: هنک آزاریا، نانسی کارترایت، دن کاستلانتا
سال انتشار: ۱۹۸۹
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۵ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
سریال کمدی
سیمپسونها یکی دیگر از سریالهای قدیمی است که مدتهاست در حال پخش است و هیچ نشانهای از پایان آن وجود ندارد. بسیاری از طرفداران میگویند اوج این سریال، در دهههای قبلی رقم خورد اما هنوز و در بعضی از سالها، میتوان سیمپسونها را سرگرمکنندهترین برنامه تلویزیونی دانست.
با نگاهی به آن فصول اولیه، متوجه میشویم که طنز و کمدی سیمپسونها چقدر خوب بوده است. فرقی ندارد که آن قسمتهای ویژه را تماشا کنیم یا قسمتهای مخصوص تعطیلات یا این که از ابتدا شروع کنیم، فقط باید بدانیم که سیمپسونها هنوز یکی از نمادینترین و تاثیرگذارترین سریالهای تاریخ است.
۳۰ راک (۳۰ Rock)
خالق: تینا فی
بازیگران: تینا فی، الک بالدوین، تریسی مورگان
سال انتشار: ۲۰۰۶
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۸ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
این سریال با یک طرح کاملا قوی با زمینه سیتکام آغاز شد که درباره اتفاقات پشت صحنه یک برنامه طنز آخر شب است. ۳۰ راک در واقع به دلیل حس شوخطبعی پوچگرایانه خود، بسیار محبوب شد. این سریال هرگز ترسی از نشان دان واقعیت نداشت و دارای برخی از عجیبترین و خاصترین سکانسهای تاریخ است.
بازیگران با استعداد آن نیز یکی از دلایل اصلی ماندگاری این برنامه در ذهن طرفداران هستند. تینا فی، الک بالدوین و تریسی مورگان، گروه فوقالعاده و شخصیت های اصلی این مجموعه بودند و ستارگان مهمانی مانند مت دیمون، جنیفر انیستون و پیتر دینکلیج نیز به هرج و مرج مفرح موجود در سریال، افزودند.
دوستان (Friends)
خالقان: دیوید کرین، مارتا کافمن
بازیگران: جنیفر آنیستون، کورتنی کاکس، متیو پری
سال انتشار: ۱۹۹۴
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۸ از ۱۰
تعداد کمی از سریالها مانند دوستان وجود دارند که چنین محبوبیتی بین طرفداران داشته باشند. این مجموعه نمادین و تاریخی، شش شخصیت اصلی خود را به محبوبترین افراد تلویزیون در تمام دوران تبدیل کرد و آنها با هم یکی از بهترین گروههای تلویزیونی را تشکیل دادند.
این سریال لحظات خندهداری با انواع شخصیتهای مختلف داشت و هر کدام از آنها در زندگی عاشقانه و کاری و زندگی روزمره خود، صحنههای جذابی میآفریدند. این مجموعه پر از لحظات شگفتانگیز از دوستی و داستانهای عاشقانهای است که در تاریخ تلویزیون، بینظیر و افسانهای هستند.
پارکها و تفریحات (Parks And Recreation)
خالقان: کرک دنیلز، مایکل شور
بازیگران: امی پولر، اوبری پلاتزا، نیک افرمن
سال انتشار: ۲۰۰۹
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
بهترین سریال کمدی
پارکها و تفریحات در ابتدا به عنوان نسخه ضعیف سریال اداره شناخته میشد اما طولی نکشید تا این سریال، هویت خود را به عنوان یک داستان خندهدار و دوستداشتنی از دنیای پیش پا افتاده دولت محلی، ثابت کرد.
موضوع این سریال، کمی خشک و رسمی به نظر میرسید اما بازی فوقالعاده شخصیتهای عجیب و غریب آن باعث شد تا این داستان به خوبی ارائه شود. پارکها و تفریحات از آن دست سریالهایی است که بینندگان هر زمان که آن را تماشا نمایند، حس میکنند با دوستان قدیمی خود در حال معاشرت هستند.
تا قبل از ساینفلد، سیتکامها همیشه با طنز خود، پیامهایی عمیق و ارزشمند منتقل میکردند. ساینفلد نشان داد که نه تنها آن جنبههای ارزشمند و عمیق ضروری نیستند، بلکه حتی نیازی نیست که شخصیتهای اصلی، افراد خوبی باشند.
ساینفلد، قوانین و کنوانسیونهای قبلی کمدی را دور انداخت و تنها دغدغهاش، خنداندن تماشاگران بود. پس از آن، این مسیر، الهامبخش بسیاری از کمدیهای دارک شد. ساینفلد هنوز به همان اندازه زمان پخش اولیه خود، خندهدار است.
اداره (The Office)
خالق: کرگ دنیلز
بازیگران: استیو کارل، جنا فیشر، جان کرازینسکی
سال انتشار: ۲۰۰۵
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۱ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۹ از ۱۰
اداره، بازسازی آمریکایی یک سریال طنز محبوب انگلیسی بود و حتی قبل از پخش آن، تردیدهای زیادی درباره موفقیت آن وجود داشت. بدون نسخه اصلی، این نسخه نیز ساخته نمیشد اما این سریال تبدیل به یک سیتکام بینظیر در یک اداره شد که رئیسی خندهدار به نام مایکل اسکات دارد.
این سریال در قسمتهای اولیه خود، یک کمدی خندهدار ارائه داد و سپس شروع به احمق جلوه دادن همه شخصیتهایی کرد که داندر میفلین طراحی کرده بود. اداره با وجود شوخیهای مایکل و دوایت و عاشقانه بین جیم و پم، همیشه اثری جذاب و تماشایی باقی خواهد ماند که میتوان آن را چندین بار تماشا کرد.
در لیست 17 مستند ناراحت کننده ی تاریخ سینما که حقایق تلخی را روایت میکنند کداممستندها قرار دارند؟ بهترین مستند های ناراحت کنندهی تاریخ سینما که حقایق تلخی را روایت میکنند کدام مستند ها میباشند؟ برترین مستند ناراحت کنندهی تاریخ سینما کدام مستند میباشد؟
گاهی اوقات، حقیقت ترسناکتر از خیال است. در این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا 17 مستند ناراحت کننده و گاها آزار دهنده را نام بردیم که میتوانند بیشتر از یک فیلم ترسناک برایتان دلهره ایجاد کنند. مستندها اغلب میتوانند آزار دهندهتر از خوش ساختترین فیلمهای ترسناک باشند. ارواح، شیاطین و قاتلان نقابدار خوب و وحشتناک هستند، اما ترسهای دنیای واقعی این پتانسیل را دارند که مدت طولانیتری در ذهنتان بمانند و باعث شوند دیدگاه عمیقتری به جهان پیرامون خود داشته باشید.
ساخت مستند یا روایت یک داستان واقعی به صورت مستند کار سادهای نیست. بنابراین مستندسازان مختلفی که موفق به درک عجیبترین، تاریکترین و غیر قابل وصفترین موضوعات میشوند، شایسته ستایش از سوی دوستداران فیلم هستند.
فریبکار (The Imposter)
کارگردان: بارت لیتون
بازیگران: فردریک بوردین، آدام اوبرایان، آنا روبن
محصول: ۲۰۱۲
امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
این مستند وحشتناک بر ناپدید شدن پسر بچهای به نام نیکلاس بارکلی ۱۳ ساله از شهر سن آنتونیو تگزاس در سال ۱۹۹۴ و داستان باورنکردنی شایعه پدیدار شدنش تمرکز دارد.
بارت لیتون در یک تحقیق دو جانبه داستان عجیب قربانیان و عاملان پرونده را مورد بررسی قرار میدهد، اما با پیشرفت تحقیقات و افشای رازهای شگفتانگیز آن، هویت شرور واقعی به موضوعی پیچیدهتر از آنچه انتظار میرود تبدیل میشود.
فیلم هیدی ایویگ و راشل گریدی که در اردوگاه تابستانی مسیحیان در داکوتای شمالی فیلمبرداری شده است، در طول این سالها به دلیل نمایش تلقینات مذهبی با سواستفاده عاطفی، همچنان تاثیر خود را حفظ کرده است. «کمپ مسیح» با بررسی کمپین بکی فیشر بنیانگذار اردوگاه برای القای تقدس و افکار پاک به کودکانی که به او اعتماد کرده بودند، سه جوان را به طور خاص دنبال میکند و نگرش آنها را نسبت به ایمان و نحوه بازتاب آن را از دیدگاه خودشان بررسی میکند.
اگر صحنههایی که کودکان با گریه دست به آسمان بلند میکنند به اندازه کافی آزار دهنده نباشد، روشی که فیشر آنها را تشویق میکند که «آمریکا را برای عیسی پس بگیرند» و جورج دبلیو بوش را به عنوان یک منجی بهشتی در مقابلشان بالا میبرد قطعا اثرات نگران کنندهای در جامعه کنونی آمریکا بر جای گذاشته است.
مستند مشهور جاشوا اوپنهایمر بینهایت غنی و به همان اندازه آزار دهنده است. این فیلم با بررسی عوارض روانی کسانی که در اعدام دسته جمعی میلیونها کمونیست در اندونزی سال ۱۹۶۵ شرکت کردند، مرز بین واقعیت و داستانپردازی را به طرز ماهرانهای محو میکند.
شرکت کنندگان که توسط اوپنهایمر انتخاب شدند، به طرز شگفتانگیزی قتلها را در ژانرهای مختلف فیلم در مقابل دوربینها بازسازی کردهاند تا تجربهای سوررئال و ترسناکی برای بیننده بوجود آورند.
شاید اکنون تصور آن دشوار باشد، اما تا اواسط قرن و زمانی که افشاگریهایی مانند مستند «دیوانههای تیتیکات» به کارگردانی فردریک وایزمن دربارهی تیمارستانها و شرایط بد زندگی بیمارانشان به انجام رسند، تعداد بیشماری از آسایشگاههای روانی در سراسر ایالات متحده وجود داشتند. در این نگاه بینظیر به وضعیت یک موسسه روانی در ماساچوست، وایزمن نشان میدهد که چگونه بیماران مورد تمسخر، تغذیه اجباری، برهنه شدن و رفتارهای حیوانی شدید قرار میگیرند که فضای وحشتناک گوتیکی را به تصاویر به اندازه کافی ناراحت کننده فیلم میافزاید.
ایالت ماساچوست بنا بر دستور حفاظت از حریم خصوصی بیماران پخش این مستند را برای ۲۴ سال ممنوع اعلام کرده بود تا زمانی که به طور گستردهتری در سال ۱۹۹۱ مورد توجه قرار گرفت و در بسته شدن بسیاری از مراکز روانپزشکی مانند آن نقش اساسی داشت.
مستندساز برنده اسکار، الکس گیبنی، به داستان ویروس رایانهای اسرارآمیز استاکس نت که باعث نگرانی در سراسر جهان شده بود، و همچنین ریشههای تاریک آن و پیامدهای وسیع هدف فرض شده آن برای آسیب رساندن به برنامه هستهای ایران میپردازد.
اگر شهرت بیبدیل گیبنی در کار نبود، «روزهای صفر» به دلیل استفاده از اطلاعات مختلف از منابع ناشناخته، به معنای واقعی کلمه باورنکردنی به نظر میرسید.
پل گلدن گیت سان فرانسیسکو نه تنها یکی از نمادهای شگفتانگیز معماری آمریکایی است، بلکه یکی از نقاط مهم خودکشی این کشور هم به شمار میرود. مستند «پل» میراث غمانگیز این معماری را بررسی میکند و مصاحبهای با خانواده و دوستان کسانی که در طول سال فیلمبرداری از پل پریده بودند، ارائه میدهد.
به طرز تکان دهندهای، کارگردان اریک استیل تقریبا ۱۰۰۰۰ ساعت فیلم گرفت و ۲۳ مورد از ۲۴ مورد مرگ در سال ۲۰۰۴ را در زمان وقوعشان ضبط کرد. «پل» یکی از بینظیرترین و ناراحت کنندهترین بررسیهای بیماری روانی است که تا به حال در یک فیلم انجام شده است.
فیلم «کابوس» رودنی اشر به موضوع کمتر پرداخته شده فلج خواب به سبک و سیاق یک فیلم ترسناک میپردازد.
اشر با حرف زدن در خواب، عکسالعملهای عجیب و تصاویر واقعا نگران کننده، پدیده اختلالی را که ما درباره آن زیاد نمیدانیم را مورد بررسی قرار میدهد، و حتی اگر شما اعتقاد ندارید که شیاطین یا بشقاب پرندهها عامل آن هستند، فهمیدن این واقعیت که یکی از بیمارانش چه کسی است که به فلج خواب دچار میشود بسیار ناراحت کننده است.
مستندهای مفصل زیادی درباره هولوکاست ساخته شده است، اما بزرگترین، محترمانهترین و ناراحت کنندهترین وقایع این جنایت در سال ۱۹۸۵ توسط کلود لنزمن ساخته شد. شوآ یازده سال و نه ساعت ساختش به طول انجامید و عنوان آن برگرفته از یک کلمه عبری به معنای «فاجعه» است که اکنون به عنوان اصطلاحی برای خود هولوکاست نیز استفاده میشود. شاهکار مستند لنزمن از نظر وسعت و جاهطلبی تقریبا غیرقابل تصور است.
این واقعیت که هیچ فیلمی از اردوگاههای مرگ در آن دیده نمیشود و فقط از مصاحبه با کسانی تشکیل شده است که زندگی آنها مستقیما تحت تاثیر این فاجعه قرار گرفته، بسیار چشمگیرتر است. همین موضوع شوآ را نه تنها به یکی از ناراحت کنندهترین مستندهای تمام دوران، بلکه احتمالا بهترین آنها تا کنون تبدیل میکند.
اسطوره سینما، ورنر هرتزوگ، چند مستند ناراحت کننده به نام خود دارد، اما هیچ کدام به اندازه «مرد گریزلی» وحشتناک و از نظر وجودی بغرنج نیستند. هرتزوگ با بررسی ظاهرا ساده روزهای پایانی عمر تیموتی تردول علاقهمند به خرس، از ویدیوهای واقعی که خود در آلاسکا گرفته برای تهیهی این کلاژ وحشتناک از یک فرد تنها و ناامید استفاده میکند.
اما، به روش معمول هرتزوگ، این پرتره خاص طنین عمیقتر و مضطرب کنندهتری به خود میگیرد. بررسی اینکه انسان چه اهمیت ناچیزی برای یک جهان دارد و جهان غرایز حیوانی و هرج و مرج تصادفی هر چقدر هم که ما سعی کنیم به آن معنا دهیم اهمیتی ندارد.
لیث، یک شهر کوچک در داکوتای شمالی با جمعیتی انگشت شمار است که توسط گروهی از نئونازیها که به دنبال تاسیس یک جامعه ناسیونالیست سفیدپوست هستند، انتخاب و تصرف شده است. اما ساکنان این شهر شرایط ایجاد شده توسط آنها را نمیپذیرند.
«به لیث خوش آمدید» که عمدتا از مجموعهای از ویدیوهای تکان دهنده از ساکنان لیث در برابر اقدامات تهاجمی سیاسی، حقوقی و گاهی شخصی گروه ساخته شده است، ساختاری کاملا مرتبط و قابل ملاحظهای از ایدیولوژی و سازمان مدرن برتریخواه سفید ارائه میدهد.
زکریای عزیز؛ نامهای به پسری دربارهی پدرش (Dear Zachary: A Letter To A Son About His Father)
کارگردان: کورت کوئن
بازیگران: دکتر اندرو بگبی، دکتر شرلی ترند، کورت کوئن
محصول: ۲۰۰۸
امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
«زکریای عزیز؛ نامهای به پسری درباره پدرش» به سادگی یکی از استثمارگرانهترین فیلمهای موجود در این فهرست است، با این حال اثربخشی آن غیرقابل انکار است و بهترین کار این است که تا آنجا که ممکن است اطلاعات کمی در مورد فیلم داشته باشیم.
هنگامی که دکتر اندرو باگی ۲۸ ساله مرده پیدا میشود، مشخص میشود که او توسط دوست دختر سابق باردار خود که هنگام آزادی با قید وثیقه به کانادا گریخته بود، کشته شده است. یک دوست و فیلمساز شخصی، کورت کوئن، جمعآوری فیلمهای خانگی و مصاحبهها را آغاز میکند تا به پسر بابی، زکریا، امکان این را دهد تا در حین بزرگ شدنش با پدر فوت شدهاش آشنا شود، اما تلاش والدین بابی برای حضانت نوهشان عواقب غیر منتظرهای را در پی دارد.
«کشتار آمریکا» در گذر زمان، برای بهرهبرداری از سبک فیلمهای «موندو» (سبکی در فیلمسازی) و برداشت بینندگان خارجی از ایالات متحده به عنوان کشوری دیوانه و خشن ساخته شده است.
مستند ناراحت کننده
این فیلم با تمرکز بر قاتلان سریالی، ترورها و مرگهای خشونتآمیز در سالهای قبل از تیراندازی در مدارس کلمباین به عنوان نقصی در وجود آمریکاییها، در حال حاضر شبیه هشدار به نظر میرسد. فیلمهای وحشتناک «کشتار آمریکا» تنها نیمی از این واقعیت ناراحت کننده است که مشکلاتی که در آن اشاره شده از زمان اکران آن تشدید شده است.
مستند پیچیده دیوید فریر، دنیای غلغلکهای استقامتی حرفهای را بررسی میکند که بسیار عجیب به نظر میرسد. اما «غلغلک» بیشتر درباره یک شخصیت پنهان است که در مرکز دنیای مینیاتوری آن قرار دارد.
این تمرین به خودی خود بیش از اینکه نوعی خودآزار و دگرآزاری محسوب شود، در واقع تا حدودی شیرین است، اما رفتار وسواسی و توهینآمیز حامی ثروتمندی که ویدیوهای مختلفی از قلقلک دادن حرفهای را تامین میکند چیزی است که واقعا مستند را شکل میدهد و منجر به یک تصویر ترسناک از قدرتی میشود که میتواند توسط یک ترول اینترنتی ناشناس بوجود آید.
می ماکسیما کولپا؛ سکوت در خانه خدا (Mea Maxima Culpa: Silence In The House Of God)
کارگردان: الکس گیبنی
بازیگران: الکس گیبنی، کریس کوپر، جان اسلاتری
محصول: ۲۰۱۲
امتیاز متاکریتیک: ۷۳ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
«می ماکسیما کولپا» تفسیر دیگری از الکس گیبنی پرکار، جزییات تاریخی سواستفاده جنسی از کودکان در کلیسای کاتولیک و سرپوش گسترده آن را روایت میکند.
داستانهای هولناکی که از دیدگاه چهار مرد ناشنوا که در کودکی مورد سواستفاده جنسی کشیشها قرار گرفتند، توسط بازیگران جان اسلتری، اتان هاوک، جیمی شریدان و کریس کوپر بیان میشود. مستند گیبنی هر چند واقعا وحشتناک باشد، در نهایت درباره قدرت بازماندگان آن است. با این وجود، نوری که بر جنایاتی که هنوز تا حد زیادی بدون مجازات باقی ماندهاند میتابد، برخلاف بسیاری از مستندهای دیگر گیبنی به مخاطب یادآوری میکند که بازماندگان تا چه مدتی در زنج و عذاب بودند و بسیاری از آنها هنوز هم از آسیبهای آن در امان نیستند.
این مستند در واقع پیوندی بین ناپدید شدن واقعی پنج کودک در استتن آیلند با افسانه نسخه نیویورکی از قاتلی معروف به «کراپسی» است. این فیلم ممکن است رضایتبخش یا تامل برانگیز نباشد، اما فاصله اندک بین واقعیت و داستان در این سفر تاریک، به اندازه ترسناک بودنش جذابیت زیادی هم برای بیننده ایجاد میکند.
در لیست 32 درس زندگی که موفقیت و خوشبختی باید بیاموزید کدام درس ها قرار دارند؟ بهترین درس های زندگی برای موفقیت و خوشبختی کدام درس های زندگی هستند؟ درسهای زندگی چیست؟
آیا تا به حال به زندگی و اتفاقات مربوط به گذشتهی خود نگاه کردهاید و با خودتان فکر کنید که: «ای کاش این درس را خیلی وقت پیش در زندگیام آموخته بودم؟». در واقع در مورد هر انسان این چنین است که او تنها پس از پشت سر گذاشتن چند رابطهی ناموفق یا شکست در چندین چالش دشوار زندگی و متضرر شدن به خاطر تصورات غلط خود است که احساس میکند مهار زندگیاش را تازه در دست گرفته و تجارب باارزشی را بهدست آورده که عموما آنها را تحت عنوان درسهای زندگی میشناسند.
در نتیجه، بیشتر عمر ما با نگرانی، پشیمانی، درد و ناراحتی تلف میشود. البته برخی از این موارد در زندگی اجتنابناپذیر و ضروری است. اما در نهایت هم معمولاً بهجای تمرکز بر روی چیزهای مهم در زندگی، زمان زیادی را صرف تلاش کردن در جهت اقدامات غیرضروری و کماهمیت میکنیم.
به نظر میرسد که مفهوم «درسهای زندگی» به دلایل خاصی به این نام خوانده میشوند. درسهای زندگی، در واقع محصول جانبی خود زندگی هستند. اما شما میتوانید برخی از این درسها را قبل از آنکه زندگی آنها را به شیوهای دردناک به شما تحمیل کند، بیاموزید.
در ادامهی این مقاله از مجله اینترنتیماهتوتا ، ما به بررسی 32 مورد از این درسهای با ارزشی که حاصل عمر و تجربهی دیگران هستند میپردازیم. قطعاً آشنایی با این نکات و رعایت آنها میتواند از تجربه کردن مشکلات و مسائل ناخوشایند زیادی در زندگی شما پیشگیری کند. با ما همراه باشید.
درسهای زندگی چیست؟
درسهای زندگی به آن بخش از خرد، دانش، بینش یا خودآگاهی بشری اشاره دارد که رعایت آنها غالباً میتواند به بهبود وضعیت فرد، روابطش و به طور کلی زندگی او منجر شود. برای آموختن اینگونه درسها، در ابتدا باید زندگی را تجربه کنید و طبعاً هرچه بیشتر زندگی کردن را تجربه کنید، درسها و نکاتی که میآموزید بیشتر میشود. اما برخی از این آموزههای بسیار ارزشمند زندگی را میتوان از متفکران و کارشناسان با تجربه و همچنین از دوستان و خانواده آموخت.
درس زندگی
اگرچه برخی از درسها را باید با از طریق تجربه کردن آموخت، اما لازم نیست تا سنین پیری منتظر بمانید تا متوجه شوید که چه چیزهایی در زندگی واقعاً معنی دار و ارزشمند است. برای این منظور شما فقط به کمی کنجکاوی و میل به خودآگاهی و رشد شخصی نیاز دارید.
هنگامی که هر یک از این درسها را آموختید، میتوانید آن را در در هر سنی در زندگی خود به کار بگیرید و از مزایای بیشمار آنها بهرهمند شوید.
بهترین درسهای زندگی
مقالات این قسمت برگرفته از تجربیات افرادی است که ماحصل زندگی خود را مکتوب کردهاند و در اختیار دیگران گذاشتهاند.
زندگی شما در لحظهی حال جاری است
معمولاً ما همیشه منتظر یک اتفاق شگفتانگیز در آینده هستیم که خوشبختی ما بعد آن اتفاق رقم بخورد. اما حقیقت این است که زندگی شما فقط در لحظهی حال اتفاق میافتد. زندگی در واقع مجموعهای از لحظههای «حال» پشت سر هم است که نه با گذشته ارتباط مستقیمی دارند نه با آینده. بنابراین یاد بگیرید که همین الان عاشق زندگی خود باشید تا در مجموع زندگی شگفتانگیزی برای خود رقم بزنید.
ترس (بیشتر اوقات) یک توهم است
بیشتر چیزهایی که از آنها میترسیم هرگز اتفاق نمیافتند. یا اگر واقعاً هم اتفاق بیفتند، به ندرت آنقدرها که ما تصور میکنیم بد هستند. در مورد اکثر ما، ترس بدترین اتفاقی است که ممکن است برای ما رخ بدهد. این اصل را به خاطر داشته باشید: واقعیت آنقدرها هم که ما فکر میکنیم دردناک نیست.
روابط زندگی ما را شکل میدهند
در پایان، آنچه در زندگی برای همهی انسانها بیشتر از همه اهمیت دارد افرادی است که در زندگی آنها حضور دارند. هر روز آنها را در اولویتهای خود (قبل از کار کردن با رایانه قبل از تفریح و سرگرمی) قرار دهید. طوری با آنها رفتار کنید که انگار همه چیز شما هستند. چون واقعاً هم همینطور است.
هیچ چیز عذابآورتر و تحقیرآمیزتر از بدهکار بودن نیست. خرید چیزهایی که از عهدهی خرید آنها برنمیآیید ممکن است برای شما در کوتاهمدت لذتبخش باشد، اما در بلند مدت معمولاً بسیار استرسزا است. سعی کنید همیشه کمتر از مقدار درآمد خود خرج کنید. مقداری پول پسانداز کنید و آنقدر صبر کنید تا بتوانید هزینهی خرید چیزهایی را که دوست دارید بپردازید. زندگی بدون بدهی، زندگی بسیار آرامتری است.
بچههای شما متعلق به شما نیستید
نقش شما به عنوان والدین صرفاً این است که فرزندان خود را به دنیا بیاورید و تا زمانی که نتوانند از خودشان مراقبت کنند، از آنها مراقبت کنید. شما میتوانید چیزهای زیادی به آنها بیاموزید، آنها را دوست داشته باشید و از آنها حمایت کنید، اما نمیتوانید آنها را تغییر دهید. آنها افراد بینظیری هستند که باید زندگی کنند و از اشتباهات خودشان درس بگیرند. به آنها این اجازه را بدهید.
نقش تفریح را دستکم نگیرید
چقدر از زندگی روزمرهی شما صرف فعالیتهای سرگرمکننده میشود؟ صرف تفریح؟ حقیقت این است که زندگی کوتاه است. باید از آن لذت ببرید. چیزهایی را که لازم نیست جدی نگیرید. در زندگی برای خودتان سرگرمی بیشتری ایجاد کنید. نگران این نباشید که دیگران دربارهی تفریح شما چه فکری میکنند. فقط لذت ببرید.
ما خیلی تلاش میکنیم تا از شکست اجتناب کنیم، اما شکست نشانی واقعی است دال بر این که ما شهامت تجربه کردن را داشتهایم. اگر از شکست اجتناب کنید، یعنی از اقدام کردن اجتناب کردهاید. بپذیرید که شکست قسمتی از فرایند تجربه کردن است. از آن درس بگیرید، به واسطهی آن رشد کنید و به مسیرتان ادامه دهید.
دوستیها نیاز به مراقبت دارند
یکی از پنج مورد پشیمانی اصلی افراد موقع مرگ این است که آنها اجازه دادند دوستیهایشان از بین برود. دوستیها به زمان و توجه نیاز دارند. آنها نه تنها در گفتار بلکه در عمل هم باید جزو اولویتهای شما باشند. مانند یک گلدان زیبا از دوستیهایتان مراقبت کنید. بازپرداخت آنها به شما بسیار با ارزش است.
لذت و خاطرات مثبتی ناشی از تجربیات بزرگ بسیار با ارزشتر از داراییهای مادی است. اگر بین خرید مبل جدید یا رفتن به سفر خانوادگی مردد بودید، قطعاً سفر را انتخاب کنید. درآمدتان را پسانداز کنید و برای ماجراجوییهای جدید و کسب تجربیات معنادار برنامهریزی کنید. فقط در مورد اینگونه تجربیان خیالپردازی نکنید، بلکه سعی کنید آنها را تحقق بخشید.
احساس خوب ناشی از تخلیهی عصبانیت تنها چند دقیقه طول میکشد، اما عواقب ناگوار آن بسیار بیشتر طول میکشد. پشیمانی، تنش و ناراحتی از محصولات جانبی طغیانهای ناشی از عصبانیت هستند. راههای سالمتری را برای انتقال احساسات خود بیاموزید و هنگامی که احساس خشم در وجود شما شعلهور میشود، کمی از موقعیت فاصله بگیرید تا زمانی که این احساس مخرب فروکش کند.
ابراز محبتهای کوچک، تأثیر مثبت زیادی بر روحیهی دیگران و شادی شما دارد. در واقع مهربان بودن، هزینهی زیادی برای شما ندارد. سعی کنید هر روز و در هر موقعیتی این مهارت باارزش را تمرین کنید، تا زمانی که به قسمتی جدانشدنی از شخصیت شما تبدیل شود.
سن تنها یک عدد است
وقتی که بیست سال دارید احساس میکنید پنجاه سال سن دارید. وقتی پنجاه ساله میشوید، احساس میکنید سی ساله هستید. وقتی هفتاد ساله هستید، پنجاه سالگی برایتان شبیه نوجوانی است. سن تقویمی ما سن واقعی ما را تعیین نمیکند. اجازه ندهید یک عدد شما را عقب نگه دارد یا مانع از آن شود که همان فردی باشید که در درونتان هستید.
تظاهر کردن به شخصیتی که واقعاً آن گونه نیستید برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران یا محافظت از خودتان در برابر آسیبهای مختلف، صمیمیت و اصالت رفتار شما را از بین میبرد. مردم عموماً متوجه این پدیده در رفتار شما میشوند و این امر آنها را از شما دور میکند. ضمن اینکه شما در نظر آنها شبیه یک احمق جلوه میکنید.
ورزش کردن راز دستیابی به قدرت
ورزش باید برای همه یک اولویت روزانه باشد. در واقع ورزش شما را از نظر جسمی، روانی و احساسی قویتر میکند. علاوه بر این سلامت و وضعیت ظاهری شما را بهبود میبخشد.
نگه داشتن کینه مانند تزریق سم به بدن است. اشتباهات دیگران را ببخشید و رها کنید چون راه دیگری وجود ندارد. اگر نفس شما مانع از بخشیدن و رها کردن بدیهای دیگران میشود، به نفس خود بگویید که این کار مانع خوشبختی و خوشبختی شما میشود.
وقتی کاری را که دوست دارید با تمام وجود انجام دهید، پیدا میکنید، آن وقت هر روز برایتان مثل یک هدیه به نظر میرسد. اما اگر هنوز علاقه و اشتیاق زندگی خود را پیدا نکردهاید، یافتن آن را مأموریت خود قرار دهید. شادیای که این کار برای شما به ارمغان میآورد در همهی جنبههای زندگی شما سرایت میکند.
سفر شما را به فردی جالبتر، با بصیرتتر و پذیراتر تبدیل میکند. سفر ابعاد وجودی شما را گسترش میدهد، ذهن شما را باز میکند و شما را با تنوع قومیتی، شیوههای زندگی و فرهنگهای مختلف آشنا میکند. سفر فعالیتی است که قطعاً ارزش هزینه کردن برای آن را دارد.
همیشه حق با شما نیست
ما فکر میکنیم که همیشه پاسخ همهی مسائل را میدانیم، درست و غلط بودن هر چیزی را و خوب و بد بودنش را میدانیم، چه برای خودمان، چه در مورد دیگران. اما حقیقت این است که همیشه حق با ما نیست و همیشه آنچه فکر میکنیم و باورش داریم لزوماً درست نیست.
در مورد هر مسئلهای همیشه بیش از یک رویکرد واحد وجود دارد. دیدگاههای زیادی وجود دارد که ممکن است همزمان درست باشند. همیشه این نکتهی مهم را در زندگی به خاطر بسپارید و ذهنتان را برای پذیرش حقیقت باز نگه دارید.
همه چیز در گذر است
هر آنچه که در حال حاضر باعث نگرانی یا ناراحتی شما میشود، برای همیشه باعث رنج و آزار شما نخواهد شد. زمان مرهم دردهاست. اوضاع عوض میشود و همه چیز در آمد و شد است.
معنای زندگی را شما تعیین میکنید
معنای زندگی همان چیزی است که شما تعریفش میکنید. اگر از تعریف و تعیین معنا برای زندگی خود غافل شوید، حس معناداری را تجربه نخواهید کرد. تصمیم بگیرید که چه چیزی برای شما ارزش زندگی را دارد و سپس زندگی خود را بر اساس آن طراحی کنید.
برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی خود، اغلب باید ریسک کنید. در واقع شما باید تا حدی بلاتکلیفی را در زندگیتان تحمل کنید. ریسک حسابشده و با برنامهریزی، توان انطباق شما با تغییرات را افزایش میدهد و به رشد شما کمک میکند.
زندگی یعنی تغییر کردن. ما نباید در برابر آن مقاومت کنیم. راکد ماندن با نظم طبیعی زندگی در تقابل است. تغییرات را با آغوش باز بپذیرید و آنها را یک ماجراجویی تلقی کنید.
تمام افکار ما واقعی نیستند
هر لحظه از روز، هزاران فکر تصادفی و مختلف به ذهن ما خطور میکند. بسیاری از افکار، منفی و محدودکننده هستند. لازم نیست همهی آنها را باور کنید. تمام افکار شما حقیقت ندارند. در واقع افکار میتوانند به واقعیت ما تبدیل شوند، اما به شرطی که ما به آنها اجازه دهیم.
شما نمیتوانید دیگران را کنترل کنید
ما میخواهیم مردم مثل ما فکر کنند و رفتار کنند. ما میخواهیم که آنها ما را با تمام وجود بپذیرند و آنطور که ما میخواهیم، باید زندگی کنند. در واقع ما میخواهیم آنها را تغییر دهیم. اما اگر کمی فکر کنیم متوجه میشویم که ما نمیتوانیم و نباید سعی کنیم که دیگران را کنترل کنیم. در عوض، تفاوتها را بپذیرید و به منحصر به فرد بودن افراد در زندگی خود احترام بگذارید.
هر چیزی که در زندگیتان فکر میکنید از پس آن برنمیآیید، در واقع میتوانید با موفقیت پشت سر بگذارید. شما از آن چیزی که فکر میکنید، قدرت، انعطافپذیری و خرد بیشتری دارید. شما میتوانید از هر چالشی در زندگیتان عبور کنید و به زندگی خود ادامه دهید و شاید حتی همه چیز برای شما بهتر هم بشود و تواناییهای شما توسعه پیدا کند.
تمرکز آگاهانه بر روی همه چیزهایی که دارید به جای پرداختن به چیزهایی که ندارید، باعث هدایت نیروهای ذهنی شما در جهتهای بهتری میشود. شکرگزاری در واقع منجر به مثبت اندیشی و تندرستی جسمی و روحی شما میشود.
افکار شهودی مهم است
قوهی قضاوت شما مهم است، اما شهود توان شما در قضاوت را بیشتر میکند. اطلاعات شهودی در واقع دادههایی از ضمیر ناخودآگاه شما است که بر اساس تجربیات و الگوهای گذشته شما در زندگی شکلگرفته است. هنگامی که شما در موقعیت تصمیمگیری قرار میگیرید یا به اطلاعات خاصی نیاز پیدا میکنید، اطلاعات شهودی معمولاً خود به خود ایجاد میشوند.
رضایت خودتان از همه مهمتر است
جلب رضایت دیگران برای دریافت تأیید و پذیرش از سوی آنها ممکن است در کوتاهمدت احساس خوبی برای شما ایجاد کند، اما در نهایت، شما احساس میکنید که خودتان را همیشه نادیده گرفتهاید و ارزشی برای خودتان قائل نبودهاید و این مسأله باعث ایجاد احساس کینه در شما خواهد گشت.
لطفاً ابتدا به نیازهای خودتان رسیدگی کنید و سپس بر اساس انتخابهای آگاهانه و منطقی به دیگران رسیدگی و توجه کنید، نه بر اساس تمایلتان به دریافت تأیید یا به خاطر احساس گناه.
همیشه با خودتان صادق باشید
وقتی در مورد مسألهای حقیقت را انکار میکنید، در واقع خودتان را فریب میدهید و از واقعیت فاصله میگیرید. حتی اگر برای شما حقیقت موقتاً دردناک باشد، اما در نهایت باعث رهایی و آرامش شما میشود. همیشه با خودتان صادق باشید تا بتوانید یک زندگی اصیل و سرشار از آرامش را تجربه کنید.
کمالطلبی پدیدهای خستهکننده است
کمال امری دستنیافتنی است و دنبال کردن آن ما را فقط خستهکننده میکند. در حقیقت این تفاوتهای ما، خطاهای ما و نقصهای ما هستند که ماهیت انسانی ما را شکل میدهند و ما را واقعی میسازند.
خواندن این درسها برای هر کسی میتواند مفید باشد، اما اگر در طول سالیان زندگیتان رفتارها و عادات متفاوتی را در خود ایجاد کردهاید، پذیرفتن و عمل کردن به این ایدههای جدید میتواند کمی دشوار باشد. اما اگر هم اکنون کمی وقت بگذارید و روی این الگوهای فکری و رفتاری جدید کار کنید، یک روز در زندگیتان متوجه اهمیت هر یک از درسها میشوید و دیگر نیازی به حسرت خوردن نخواهد بود.
یکی یا دو مورد از این درسها را برای کار کردن روی آنها در چند ماه آینده انتخاب کنید. فهرستی از رفتارهایی که باید در خودتان تغییر دهید یا الگوهای فکری که میخواهید تغییر کنند را بنویسید و سپس اقدامات لازم برای ایجاد این تغییرات را فهرست کنید.
یک سیستم برای یادآوری و مرور مقاله مورد نظر ایجاد کنید تا به شما کمک کند در مسیرتان از اهداف خود منحرف نشوید و دستاوردهای خود را در این مسیر حتماً جشن بگیرید، زیرا این آموزهها و درسهای زندگی به بخشی دائمی از شخصیت شما تبدیل شدهاند.
در لیست 11 فیلم علمی تخیلی برتر دیزنی کدام فیلم ها قرار دارند؟ بهترین فیلمهای علمی تخیلی دیزنی کدام فیلم ها میباشد؟ برترین فیلمهای علمی تخیلی دیزنی کدام فیلم ها میباشند؟در لیست بهترین فیلم علمی تخیلی دیزنی کدام فیلم ها قرار دارند؟
دیزنی بدون در نظر گرفتن فیلمهای مارول یا جنگ ستارگان، در طول دهه گذشته و در ژانر علمی تخیلی، بسیار تلاش کرده است تا موفقیتهای بزرگی به دست آورد. تعداد کمی از فیلمها از نظر مالی موفق بودهاند و تعداد زیادی نیز مورد استقبال تماشاگران عادی قرار نگرفتهاند.
این ژانر، کمی خارج از حوزه تخصصی این استودیو قرار دارد، زیرا هیچ پرنسسی در فیلمهای موشکزن یا ترون: میراث ظاهر نخواهد شد اما به هر حال، دیزنی از اقتباسهای آیندهنگرانه مانند جزیره گنج گرفته تا انیمیشنهایی درباره سفر در زمان و بیگانگان دوستداشتنی، آثار علمیتخیلی خاص و برتر خود را دارد.در این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا 11 فیلم علمی تخیلی برتر دیزنی براساس امتیاز IMDB معرفی میکنیم،با ما همراه باشید.
عزیزم، بچهها را کوچک کردم (Honey, I Shrunk The Kids)
کارگردان: جو جانستون
بازیگران: ریکی مورانیس، امی اونیل، توماس براون
تاریخ انتشار: ۱۹۸۹
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۷ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
عزیزم، بچهها را کوچک کردم نمره پایینی در سایت دارد و منطقی است، زیرا مخاطبین جوانتر از جلوههای ویژه قدیمی آن، لذت نمیبرند اما نمیتوان سرگرمکنندگی فیلم را انکار کرد و جلوههای عملی آن نیز جالب هستند، مخصوصا در این روزگار که همه چیز به واسطه کارهای گرافیکی و کامپیوتری ساخته میشوند.
اگرچه هنگام تولید فیلم، دیزنی با مشکلاتی روبهرو شد اما به هر حال، این اثر آنقدر موفق بود که چندین دنباله پس از آن، ساخته شوند. حتی در طی سالهای اخیر، صحبتهایی درباره تولید یک دنباله مستقیم تحت عنوان کوچکشدن صورت گرفت و بنابراین بدیهی است که هنوز طرفداران زیادی برای فیلم وجود داشته باشند.
موشکزن (The Rocketeer)
کارگردان: جو جانستون
بازیگران: جنیفر کانلی، بیلی کمپر، تیموتی دالتون
تاریخ انتشار: ۱۹۹۱
امتیاز راتن تومیتوز: ۶۶ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
موشکزن هنگام انتشار، به یک شکست عظیم در گیشه تبدیل شد و برخلاف دیگر آثار ضعیف دیزنی، از آن زمان، هنوز نتوانسته است مخاطبی پیدا کند و به طور کلی خیلی مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار نگرفت. داستان فیلم درباره یک خلبان بدلکار است که پس از پیدا کردن یک جتپک موشکی، تبدیل به یک ابرقهرمان میشود. فیلمنامهنویسان با نبوغ خود، داستان زندگی واقعی هاوارد هیوز مخترع را در فیلم میگنجانند و تاریخ را مرور میکنند.
تعجبآور است که فیلم هنوز بازسازی نشده است. این فیلم شاید در سال ۱۹۹۱ آنقدرها موفق نبوده باشد اما دارای پتانسیلهای زیادی است و مخصوصا با توجه به توسعه جلوههای ویژه در ۳۰ سال گذشته، شانس زیادی دارد. اگرچه طرح داستان و حتی لباس این ابرقهرمان، شباهت بسیاری به داستان و لباس مرد آهنی دارد.
جان کارتر (John Carter)
کارگردان: اندرو استانتون
بازیگران: تیلور کتش، لین کالینز، ویلم دفو
تاریخ انتشار: ۲۰۱۲
امتیاز راتن تومیتوز: ۵۲ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
جان کارتر به عنوان یکی از بزرگترین فاجعههای دیزنی شناخته میشود. بودجه این فیلم بیش از ۳۰۰ میلیون دلار بود که آن را به یکی از گرانترین فیلمهای تاریخ تبدیل میکرد اما حتی نتوانست این بودجه را از فروش خود در گیشه به دست آورد.
مشکل فیلم در آن زمان عمدتا ناشی از نحوه نمایش و بازاریابی آن بود و جان کارتر در واقع آنقدرها هم که نتایج گیشه نشان میدهد، بد نیست. در این فیلم، شخصیت اصلی در تلاش است تا پس از ایجاد ناآرامی و جنگ در سطح مریخ، در این سیاره، صلح برقرار کند. متاسفانه این فیلم شکست بدی خورد، زیرا میتوانست با اقتباس از رمان آن که ۱۰ دنباله دارد، یکی دیگر از فرانچایزهای اصلی دیزنی باشد.
ملاقات با خانواده رابینسون (Meet The Robinsons)
کارگردان: استفن جان اندرسون
صداپیشگان: استفن جان اندرسون، تام شلک، وسلی سینگرمن
تاریخ انتشار: ۲۰۰۷
امتیاز راتن تومیتوز: ۶۷ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
تعجبی ندارد که فیلمهای علمیتخیلی دیزنی بسیار کمیاب هستند، زیرا در واقع، تعداد کمی از آنها به موفقیت میرسند. ملاقات با خانواده رابینسون یکی دیگر از فیلمهای علمیتخیلی دیزنی است که علیرغم داشتن انیمیشنهای خلاقانه و شخصیتهای سرگرمکننده، عملکرد ضعیفی از خود نشان داد.
این فیلم درباره یک کودک نابغه است و شامل عناصری مانند سفر در زمان، دایناسورها و کنترل ذهن است که این اثر را به یکی از سرگرمکنندهترین فیلمهای فهرست دیزنی تبدیل میکنند. کل ۹۵ دقیقه فیلم، یک سفر هیجانانگیز و بسیار مفصل و دارای جزئیات خاصی مانند ارجاعاتی به نیکولا تسلا و تمام اختراعات آزمایشگاه لوئیس است.
ترون (Tron)
کارگردان: استفن لیزبرگر
بازیگران: جف بریجز، سیندی مورگان، بروس باکسلایتنر
تاریخ انتشار: ۱۹۸۲
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۲ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
ترون: میراث (Tron: Legacy)
کارگردان: جوزف کازینسکی
بازیگران: اولیویا وایلد، جف بریجز، گرت هدلاند
تاریخ انتشار: ۲۰۱۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۵۱ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
ترون درباره کوین فلین، یک مهندس نرمافزار است که به دنیای دیجیتال منتقل میشود و باید در بازیهای عجیبی، رقابت کند. شاید امروز خیلی جالب به نظر نرسد اما این فیلم در سال ۱۹۸۲، خیلی جلوتر از زمان خود بود. اگرچه ترون به موفقیت بزرگی دست نیافت اما دیزنی تصمیم گرفت تا دنبالهای برای آن بسازد.
ترون: میراث اگرچه ۲۸ سال بعد و خیلی دیر ساخته شد اما به هر حال بهتر از این بود که هیچ وقت تولید نشود. این دنباله دهها سال بعد آمد و انتظاری طولانی و تلخ برای طرفداران محدود خود رقم زد. میراث، یک نمایش بصری و فیلمی است که بیشتر طرفداران از آن متنفرند اما منتقدان، آن را دوست دارند. با این حال، این فیلم بیشتر سبکمحور بود و خیلی به ماهیت موضوع نپرداخت و روایت ضعیفی داشت که مانند فیلم اصلی، منجر به نمره ۶.۸ در سایت شد.
پرواز مسیریاب (Flight Of The Navigator)
کارگردان: رندال کلایسر
بازیگران: جوی کرامر، پل ریبونز، سارا پارکر
تاریخ انتشار: ۱۹۸۶
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
پرواز مسیریاب در سالهای اخیر، تبدیل به یک اثر تاثیرگذار شده است، تا جایی که یک یوتیوبر مشهور، مستندی کامل درباره این فیلم تهیه کرد.
تعجبآور نیست که این فیلم محصول سال ۱۹۸۶، بالاترین امتیاز سایت را ندارد، زیرا تا حدی آزمایشی و آزمون و خطای استودیوی دیزنی بود. پرواز مسیریاب یکی از اولین فیلمهایی بود که به صورت گسترده از کارهای گرافیکی و کامپیوتری استفاده کرد و اگرچه فیلم از نظر مالی موفقیتآمیز نبود اما این آزمایش نتیجه داد، زیرا زمینه را برای چشمانداز فیلمهای کنونی فراهم کرد.
۲۰ هزار فرسنگ زیر دریا (۲۰,۰۰۰ Leagues Under The Sea)
کارگردان: ریچارد فلچر
بازیگران: جیمز میسون، کرک داگلاس، پیتر لور
تاریخ انتشار: ۱۹۵۴
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
فیلمهایی که چند دهه قدمت دارند به خودی خود اشکالی ندارد اما فیلمهای علمیتخیلی قدیمی به دلیل جلوههای ویژه ضعیف و مفاهیم عجیب خود، بدترین آثار محسوب میشوند. با این حال، ۲۰ هزار فرسنگ زیر دریا هنوز سرگرمکننده است. این فیلم پیشدرآمدی برای سبک استیمپانک بود و دارای صحنهای از مبارزه با یک ماهی مرکب غولپیکر است.
این پروژه همچنین یکی از جذابترین ضدقهرمانها یعنی کاپیتان نمو را دارد که از آن زمان تا به حال، بر شخصیتهای ضدقهرمان دیگر فیلمها، تاثیر گذاشته است. حتی چندین بازسازی از ۲۰ هزار فرسنگ زیر دریا تولید شدند اما هیچ کدام به کیفیت نسخه اصلی در سال ۱۹۵۴ نبودند.
سیاره گنج (Treasure Planet)
کارگردانان: ران کلمنتس، جان ماسکر
صداپیشگان: جوزف گوردون لویت، اما تامپسون، مارتین شورت
تاریخ انتشار: ۲۰۰۲
امتیاز راتن تومیتوز: ۶۹ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
دیزنی چندین اقتباس کاملا متفاوت از رمان کلاسیک جزیره گنج ساخته است که اولین مورد بیشتر به داستان رمان وفادار بود و دومین مورد منجر به ساخت پروژه ماپتها شد اما جالبترین آنها سومین مورد یعنی انیمیشن سیاره گنج است که عناصر اصلی رمان منبع را در فضا قرار داد.
مفهوم عمیق و جذاب این فیلم، آنطور که انتظار میرفت، در گیشه، خوب عمل نکرد و دقیقا به همین دلیل است که این فیلم یکی از شکستهای دیزنی محسوب میشود که سزاوار توجه بیشتری است. سیاره گنج سرشار از تخیل و طنز است و با تصاویر دیجیتالی خود، مضمونی فراتر از بدیهیات ارائه میدهد.
لیلو و استیچ (Lilo & Stitch)
کارگردانان: کریس سندرز، دین دیبلویس
صداپیشگان: کریس سندرز، دوی چیس، تیا کرر
تاریخ انتشار: ۲۰۰۲
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
لیلو و استیچ از زمان اکرانش در سال ۲۰۰۲ همچنان محبوبیت خود را حفظ کرده است. در این فیلم، استیچ ممکن است شبیه یک خرس کوآلای زیبا به نظر برسد اما او در واقع، یک موجود آزمایشی ژنتیکی است که توسط یک دانشمند دیوانه ایجاد شده است.
چیزی که فیلم را به یکی از بهترینهای فهرست و کاتالوگ دیزنی تبدیل میکند، دوستی جذابی است که بین استیچ و لیلو شکل میگیرد. لیلو دختری جوان و اهل هاوایی است که استیچ را سگ خود مینامد. لیلو و استیچ یکی از بهترین فیلمهای دوستانه درباره بیگانگان است و آنقدر موفقیتآمیز بود که مجموعه کاملی از دنبالهها را به همراه داشت. همه آنها مستقیم در قالب دیویدی عرضه شدند و متاسفانه حتی نیمی از جذابیت فیلم اصلی را نداشتند.
۶ قهرمان بزرگ (Big Hero 6)
کارگردانان: دان هال، کریس ویلیامز
صداپیشگان: رایان پاتر، جیمی چانگ، مایا رادولف
تاریخ انتشار: ۲۰۱۴
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
دههها بود که دیزنی، فیلمهای علمیتخیلی میساخت اما این ۶ قهرمان بزرگ بود که دنیای این استودیو را تغییر داد. این اولین فیلم علمیتخیلی از این استودیو بود که هم مورد استقبال منتقدان و هم مخاطبان عام قرار گرفت و همچنین در گیشه موفق شد.
این فیلم داستان دو مهندس رباتیک جوان است که یک تیم ابرقهرمانی تشکیل میدهند و به طرز شگفتانگیزی سعی می کنند انتقام مرگ یکی از عزیزان خود را بگیرند. با وجود موفقیت فیلم، عجیب است که این پروژه هیچ دنبالهای نداشته است اما داستان آن در مجموعهای تلویزیونی که سه سال بعد پخش شد، ادامه پیدا کرد.