در لیست 10 فیلم ترسناک جیمز وان از بدترین تا بهترین کدام فیلم ها قرار دارند؟ بهترین فیلم های ترسناک جیمز وان از بدترین تا بهترین فیلم کدام فیلم ها هستند؟ بهترین فیلم ترسناک جیمز وان از نظر بینندگان کدام فیلم میباشد؟ بهترین فیلم های ترسناک جیمز وان از بدترین تا بهترین کدام فیلم ها هستند؟ بهترین ترسناک جیمز وان که شما را پای تلویزیون میخکوب میکنند کدام فیلم ها هستند؟
جیمز وان بعد از مدتها یک فیلم ترسناک جدید کارگردانی کرده است و هواداران این ژانر بار دیگر هیجانزده شدهاند. جیمز وان که از مطرحترین فیلمسازان ژانر وحشت است موفق شده در کمتر از یک دهه و با ساخت قسمت اول فیلمهای «اره» (Saw)، «توطئهآمیز» (Insidious) و «احضار» (Conjuring) سه فرنچایز و مجموعهفیلم ترسناک محبوب و معروف و موفق را به سینما معرفی کند که هر کدام چند دنباله و اسپینآف به همراه خودشان آوردهاند.
با این حال جیمز وان از سال ۲۰۱۶ که قسمت دوم احضار را ساخت تا الان سراغ کارگردانی فیلم ترسناک نرفته بود و در این مدت مشغول بلاکباسترهای پرخرجی مثل «خشمگین ۷» (Furious 7) و «آکوامن» (Aquaman) شد و خیلی از هوادارانش گمان کردند او دیگر به عرصهی فیلمهای ترسناک بر نخواهد گشت.
به خاطر همین است که همه از آمدن فیلم «بدخیمی» (Malignant) هیجانزده شدهاند. جیمز وان بالاخره و بعد از پنج سال دوری از ژانر وحشت به ریشههای خودش برگشته و این بار یک فیلم ترسناک ارجینال ساخته که ربطی به فرنچایزها و مجموعههای دنبالهدار دیگر ندارد و داستان جدید خودش را روایت میکند.
وبسایت Den of Geek به همین مناسبت 10 فیلم ترسناک جیمز وان را از بدترین تا بهترین فهرست کرده است که در ادامه این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا میخوانید.
بدخیم (Malignant)
محصول: ۲۰۲۱
بازیگران: آنابل والیس، جیک ایبل، جورج یانگ، مادی مدی هسن
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶٫۳ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵%
گاهی وقتها کمی زمان میبرد تا دوباره کارمان روی غلتک بیفتد و مثل سابق شویم. به نظر میرسد جیمز وان هم بعد از مدتی فاصله گرفتن از ژانر ترسناک هنوز دستش گرم نشده.
تلاش جیمز وان برای ساخت یک ایدهی ارجینال و جدید در دنیایی سرشار از دنباله و پیشدرآمد و اسپینآف ستودنی است. او حتی دست رد به پیشنهاد کارگردانی قسمت سوم احضار یعنی «احضار: شیطان مرا وادار کرد» (The Conjuring: The Devil Made Me Do It) زد تا این فیلم را بسازد. ولی نتیجهی کار آن فیلمی نشده که همه از وان انتظار داشتیم و تعدادی از هوادارانش را سرخورده کرده است.
کل ماجرای فیلم حول غافلگیری و برگشت نهایی داستان میگردد (که ما قرار نیست اینجا لو بدهیم). داستان دربارهی زنی با بازی آنابل والیس است که تجربیات عجیب و وحشتناکی را از سر میگذراند و به نظر میرسد قدرتهای فراطبیعی و شیطانی دارد. غافلگیری نهایی قصه بین تماشاگران دودستگی ایجاد کرده. بعضیها جسارت وان را تحسین کردهاند و به نظر بعضی دیگر پایانی بیمایه آمده که سعی دارد با القای هیجان کاذب به تماشاگران، ایرادات فیلم را بپوشاند.
چه پایان فیلم را دوست داشته باشیم چه از آن بدمان بیاید، بدخیم یک فیلم واقعا سرگرمکننده، جذاب و هیجانانگیز است که حقههای بصری بکری دارد و با دیدنش از وقتی که گذاشتهاید پشیمان نخواهید شد.
همهی ما توقع بالایی از دومین قسمت فیلم توطئهآمیز داشتیم. خیلیها مشتاق بودند تا ببینند بعد از پایان غافلگیرکنندهی قسمت اول (که تماشاگر را تشنهی پاسخ و حل معما نگه میداشت) چه ماجراهایی برای خانوادهی لمبرت رقم خواهد خورد. در قسمت اول -خطر لو رفتن- مشخص میشد روح پلیدی کاراکتر پاتریک ویلسون را تسخیر کرده، همان روحی که از بچگی به دنبالش بوده و آزارش میداده. پس در نهایت میدیدیم پدر مهربان و آرام و بیخطر داستان در واقع به موجودی خطرناک و شرور تبدیل شده و قرار است موقعیتهای خطرناک زیادی برای خانوادهاش ایجاد کند و برای همین خیلی برای دیدن دنبالهاش هیجان داشتیم.
وقتی قسمت دوم را دیدیم فهمیدیم که توقعمان را زیادی بالا برده بودیم چون بخش دوم توطئهآمیز ایدههای جدید زیادی نداشت و سعی میکرد روی موج موفقیت قسمت اول سوار شود و همان فرمول را ادامه دهد. البته توطئهآمیز قسمت ۲ به هیچ وجه فیلم بدی نیست، فقط در مقایسه با قسمت اول پیشرفت محسوسی نکرده و در جایگاه پایینتری میایستد.
در این قسمت سراغ هیولا و موجود پلیدی رفتهاند که از موجود شیطانی قسمت اول جذابیت و ترس کمتری دارد. دنیای ذهنی عجیب فیلم هم (که بهعنوان جهان فراتر شناخته میشود) به شکل مناسبی گسترش پیدا نکرده. همهی اینها باعث شده تا هواداران جیمز وان با دیدن قسمت دوم قدری سرخورده شوند و توی ذوقشان بخورد.
وقتی سکوت مطلق سال ۲۰۰۷ اکران شد هم در گیشه شکست بدی خورد و هم منتقدان حسابی از خجالتش در آمدند و امتیازهای پایین به آن دادند و نقدهای منفی زیادی دربارهاش نوشتند. ولی مدتی بعد وقتی فیلم برای نمایش خانگی در دسترس مردم قرار گرفت، هواداران مخصوص خودش را پیدا کرد.
در این فیلم که با نویسندگی همکار همیشگی جیمز وان یعنی لی ونل ساخته شده، رایان کوانتن نقش جیمی اشن را بازی میکند، مردی جوان که همسرش به شکل عجیب و مرموزی به دست عروسکهای سخنگو کشته شده و حالا برای پیدا کردن جواب سؤالهایش به شهر محل تولدش بازمیگردد. در کنار او یک دانی والبرگ جوان را در نقش کارآگاهی جذاب و واقعا بامزه داریم که مدام مشغول اصلاح ریشش است و در هر صحنهای که حضور دارد فیلم را مال خودش میکند.
زن ترسناک و شبح پلید این فیلم مری شاو است؛ زنی که با همین عروسکهای سخنگو سروکار داشته و در گذشته و وقتی یکی از اجراهایش بد پیش رفت، اهالی شهر به او پشت کردند و بعدها یک بچه تحت شرایطی رازآلود کشته شد. خانوادهی جیمی (شخصیت اصلی فیلم) نقشی اساسی در انزوای مری شاو داشتند و حالا مری از دنیای مردگان برگشته تا انتقامش را بگیرد.
سکوت مطلق فیلم چندان موفق و خوبی نبود، ولی قدمی مهم در زندگی کاری و حرفهای جیمز وان بهعنوان کارگردان ژانر وحشت محسوب میشود. در این فیلم او با همان مؤلفههایی بازی کرده که بعدها امضای کارهایش شدند؛ ایجاد ترس با طراحی صدای عالی و پرشهای ناگهانی. جیمز وان در طول سالهای بعد از سکوت مطق در این تکنیکها مهارتی استثنایی پیدا کرد و آنها را با ظرافتی مثالزدنی به کار گرفت.
اَره فیلمی بود که نام جیمز وان را سر زبانها انداخت و کاری کرد که همه او را بهعنوان کارگردان نوظهور ژانر وحشت بشناسیم. مجموعهفیلمی که خیلی زود تبدیل به محبوبترین و موفقترین فرنچایز ترسناک دههی ۲۰۰۰ شد و زیرژانر عجیب و غیرمتعارفی به سینما اضافه کرد که در آن با نمایش شکنجه جذابیت ایجاد میکردند.
ولی یادمان نرود که اولین قسمت اَره به کارگردانی جیمز وان یکی از این فیلمهای شکنجهای دم دستی نبود و بیشتر روی تعلیق و معما تکیه داشت. مردم با تماشای اولین قسمت اَره حسابی هیجانزده و غافلگیر شدند و تجربهای که این فیلم برایمان رقم زد در قسمتهای بعدی اصلا تکرار نشد.
برخلاف دنبالههای فیلم و آثاری مثل «مسافرخانه» (Hostel) که سعی در تقلید از آن را داشتند، قسمت اول اَره سعی نمیکند با نمایش شکنجه و آزار دیدن آدمها، مخاطب جذب کند و هیجان کاذب به ما بدهد یا شخصیت شرور ماجرا را بهعنوان یک ضدقهرمان به تصویر بکشد. جیگساو در این فیلم یک قاتل زنجیرهای به سبک فیلمهای فینچر بود و ذهن مخاطب را درگیر میکرد. همچنین این اَره به نسبت بقیهی قسمتها خشونت کمتری را نشان میداد و نمیخواست با خون و خونریزی مخاطب را اذیت کند.
بیشتر زمان فیلم صرف تعلیق و تنش کشندهای شده که هر لحظه بیشتر و بیشتر میشود. ما شخصیتهای نگونبخت ماجرا را نگاه میکنیم و مدام حس عجیبی پس ذهنمان هست، این حس که به زودی اتفاق دلخراش و ناراحتکنندهای خواهد افتاد و کاری هم از دست کسی بر نمیآید. برای همین وقتی دو مرد را میبینیم که در یک دستشویی در ناکجاآباد اسیر شدهاند و به آنها گفته میشود برای آزادی و زنده ماندن مجبورند پای خودشان را با اَره قطع کنند، حال غریبی به ما دست میدهد.
بیشتر دقایق قسمت اول اَره در همین موقعیت و مکان میگذرد و اگر فلاشبکهایش را در نظر نگیریم، میتواند شبیه یک نمایش تیاتر به نظر برسد. نمایشی که اگر در برادوی روی صحنه میرفت کلی تحسینش میکردند و بابت جسارت مثالزدنیش جایزه میگرفت. ولی حالا یک فرنچایز با یک قسمت اول خیلی خوب و دنبالههایی فراموششدنی و درجه پایین داریم. وان و لی ونل (نویسنده) بعد از قسمت اول از دنبالههای فیلم کنار کشیدند که تصمیم منطقی و درستی هم بود.
آن زمان و سال ۲۰۱۰ وقتی توطئهآمیز اکران شد، استودیو Blumhouse جایگاه امروزش را نداشت و بهعنوان یکی از بزرگترین و موفقترین استودیوهای سازندهی فیلم ترسناک شناخته نمیشد و فیلمهای ترسناک کمبودجه ساختهی کارگردانهای بااستعداد، مثل امروز معمول و عادی نبودند. البته فیلم توطئهآمیز به خاطر این مسائل ماندگار و تماشایی از آب در نیامد، توطئهآمیز هنوز و بعد از یک دهه تأثیرگذار است چون واقعا ترسناک ساخته شده.
تمرکز بیشتر صحنههای ترسناک فیلم روی ترسهای ناگهانی است، ولی جدی جدی جواب میدهند و ما را از ترس میپرانند. پاتریک ویلسون و رز بیرن نقش زوجی جوان را بازی میکنند که پسرشان توانایی ذهنی عجیبی دارد و به دنیاهای انتزاعی ترسناکی میرود. این پسر پا به دنیای کابوسواری به نام فراتر گذاشته و حالا شخصیتهای شیطانی و پلید سراغ خانوادهاش آمدهاند.
نیمهی اول فیلم با شما کاری میکند که مدام لبهی صندلیاتان بنشینید و با هیجانی زیاد داستان را دنبال کنید. ولی نیمهی دوم فیلم به یکباره تغییر لحن میدهد و با ورود شخصیت السی (لین شی) و دستیارانش تاکر (انگوس سمپون) و اسپکس (لی ونل، که فیلمنامه را هم خودش نوشته) حسوحال کمدی به خودش میگیرد.
فیلم ترسناک جیمز
فیلم با اینکه با بودجهای ۱٫۵ میلیون دلاری ساخته شده، خوش آبورنگ و منحصربهفرد است و صحنههایی که در دنیای فراتر به تصویر کشده شده حسوحال فیلم سکوت مطلق را دارند. همچنین جیمز وان و لی ونل سعی کردهاند گذشته و تاریخی برای دنیایشان بسازند و روی اسطورهشناسیش کار کردهاند و برای همین دنیای فراتر استخواندار و با پشتوانه به نظر میرسد.
جیمز وان قسمت دوم این مجموعهفیلم ترسناک موفق را ساخت تا تجربیات تلخ خشمگین ۷ را با خودش بشورد و ببرد. وان بعد از پشت سر گذاشتن مراحل تولید طاقتفرسا و پر از مشکل خشمگین ۷، به دنیای آشنای خودش بازگشت و یک قسمت دوم ترسناک مهیج و پر از دلهره برای احضار ساخت.
در احضار ۲ بار دیگر ماجراهای اد و لورین وارین (پاتریک ویلسون و ورا فارمیگا) را دنبال میکنیم که این بار به لندن آمدهاند تا با ارواح خبیث مبارزه کنند و به خانوادهای که دچار مشکلات وحشتناکی شدهاند کمک برسانند. جیمز وان تمام دقایق فیلمش را سرگرمکننده و پر از تعلیق در آورده که البته تازگی قسمت اول را ندارند و در جاهایی دستش را میخوانیم.
بهترین فیلم های ترسناک جیمز وان
ولی نکتهی مهمی که قسمت دوم احضار را دوستداشتنی میکند، انسانیت جاری در صحنههاست. جیمز وان در کنار خلق صحنههای ترسناک و معرفی موجودات پلید مرگبار، لحظات صمیمانه و گرمی خلق کرده که واقعا بهیادماندنی هستند و فیلمهای احضار را در جایگاهی بالاتر از دیگر ترسناکها قرار میدهند.
جیمز وان برای ساخت یک فرنچایز ترسناک سراغ بهترین سوژهی ممکن رفت؛ زوجی به نام اد و لورین وارن که متخصص ارواح خبیث و اجنه بودند و کارهایی جنجالی انجام میدادند و بیشمار یادداشت از خودشان به جا گذاشتهاند. یادداشتهایی دربارهی تسخیر آدمها به دست ارواح پلید، خانههای جنزده و دیگر اتفاقهای فراطبیعی و عجیبی که ادعا میکردند طی دههها فعالیتشان دیده بودند.
آنها حتی در اتاق پشتی خانهاشان موزهای ساخته بودند که پر بود از وسایل و اجسام عجیبوغریب و ترسناک. این زوج زندگیاشان را وقف ماجراهای ترسناک کردند و جیمز وان با احضار به ما نشان داد که چقدر دوست داشته داستان آنها را تعریف کند.
جیمز وان
قسمت اول احضار دربارهی یکی از معروفترین پروندههای اد و لورین وارن بود؛ خانوادهی جنزدهی پرون. جیمز وان برای جذابتر و ترسناکتر شدن داستان فیلمش، کلی ایده و موقعیت وحشتناک به ماجرا اضافه کرد و تماشاگران را انگشت به دهان گذاشت. ماجرا از این قرار است که روحی خبیث و خطرناک سراغ راجر و کارولین آمده و با آزار و اذیت آنها میخواهد خانه و مزرعهاشان را تماما مال خود کند. اد و لورین به خانهاشان میآیند تا اتفاقهایی عجیب و مرموز را بررسی کنند و بفهمند یکسری چیزها به چه دلیل رخ داده، مثلا بوی ناخوشایند و زنندهای که زیرزمین را پر کرده.
شیمی و رابطهی ملموس و گرم بین پاتریک ویلسون و و ورا فارمیگا از نقاط قوت فیلم است که یکی از مهمترین مضامین فرنچایز احضار را به ما نشان میدهد؛ اینکه عشق میتواند تمام پلیدیها را نابود کند. عشق و علاقهای که به هم دارند و ارادهی مستحکم و خستگیناپذیرشان در کمک به مردم نیازمند، باعث شده تا در این فیلمها از پس هر موجود فراطبیعی و وحشتناکی که فکرش را بکنید بر بیایند. اصلا به خاطر همین است که در قسمتهای بعدی میبینیم که رابطهاشان تهدید میشود و در آستانهی فروپاشی قرار میگیرد.
نکتهای که باعث شده مردم دوباره سراغ این فیلم بیایند و قسمتهای بعدیش را با علاقه و شیفتگی دنبال کنند فقط ارواح خبیث و صحنههای ترسناک فوقالعاده یا حتی عبارت «بر اساس داستان واقعی» نیست، پاتریک ویلسون و ورا فارمیگا و رابطهی قدرتمند بین این زوج چیزی است که احساسات مخاطبان را با دنیای فیلم پیوند زده. جیمز وان با قسمت اول احضار داستان عاشقانهای را پایهگذاری کرد که در قسمـتهای بعدی گسترش یافت و تماشاگرانی که فقط انتظار ترسهای ناگهانی داشتند با دیدن این بخش از داستان غافلگیر شدند.
5 مرحله مهم آموزش چرم دوزی رایگان کدام مراحل هستند؟ در لیست لوازم موردنیاز چرم دوزی کدام لوازم قرار دارند؟ وسایل چرم دوزی را از کجا بخریم؟ در لیست آموزش چرم دوزی رایگان در 5 مرحله مهم کدام مراحل قرار دارند؟
آموزش چرم دوزی برای کسانی که در این زمینه بیتجربهاند و آشنایی قبلی با این هنر ندارند شاید در نگاه اول بسیار چالشبرانگیز و دشوار به نظر برسد. منتها واقعیت امر آن است که آنقدرها هم پیچیده نیست. اگر با نکات و مسائل اساسی مرتبط با این کار آشنا شوید، میتوانید در کوتاهترین زمان ممکن وسایل مختلف مثل کیفپول، کمربند، جاکارتی و نظایر اینها را از جنس چرم درست کنید.
کافی است ابزارهای لازم برای چرم دوزی را بشناسید و بدانید که برای درستکردن وسایلی نظیر آنچه گفته شد چه مراحلی را دنبال کنید. مقاله حاضر راهنمای جامعی است برای آموزش مقدماتی چرم دوزی با دست. برای کسب اطلاعات بیشتر، تا پایان این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا همراه ما بمانید. با مطالعه این مقاله، شما هم قادر به ساخت وسایل مختلف از جنس چرم خواهید بود.
نکات و مسائلی که پیش از شروع کار باید مدنظر قرار دهید
پیش از هرچیز باید ببینید برای چه میخواهید آموزش چرم دوزی ببینید و هدفتان از قدمگذاشتن در این مسیر چیست. برای انجام برخی پروژههای چرم دوزی فقط به چندساعتی زمان نیاز خواهید داشت و مهارت آنچنانی هم نمیخواهد. اگر بخواهید جاکارتی چرمی درست کنید، کافی است دو تکه چرم را ببرید و به یکدیگر بچسبانید. برای درستکردن چیزهای سادهای مثل این بعضا حتی به دوختودوز هم نیازی نخواهید داشت.
اما اگر بخواهید حرفهایتر کار کنید و اهداف بلندمدت در ذهن داشته باشید (اهدافی مثل پرکردن اوقات فراغت با درستکردن وسایل چرمی) قضیه کمی متفاوت خواهد بود. در این شرایط، حتما باید کمی در دوختودوز مهارت پیدا کنید تا امکان چرم دوزی با دست را داشته باشید. با انواع دوخت چرم آشنا شوید و بدانید هریک از اینها چه اصول و قواعدی دارند. شاید حتی بعدها بسته به اهدافی که برای خود در نظر گرفتهاید به ابزار چرم دوزی حرفه ای هم نیاز پیدا کنید.
در مقاله حاضر، شما را با آموزش چرم دوزی با دست و اصول مقدماتی آن آشنا میکنیم که برای شروع کار نیاز خواهید داشت؛ مثلا اینکه به چه وسایلی نیاز خواهید داشت و مراحلی که برای چرم دوزی باید دنبال کنید چهها هستند. این مقاله میتواند نقطهآغازی باشد برای اهداف بلندپروازانهتری که شاید در ذهن داشته باشید.
اگر میخواهید چرم دوزی را بهصورت حرفهای دنبال کنید، حتما پیشنهاد میکنیم ویدئوهای آموزشی استادکارهای چرمدوز را تماشا کنید. ببینید آنها از چه تکنیکهایی برای درستکردن وسایل مختلف چرمی استفاده میکنند. منتها بههیچعنوان پروژههای خودتان را با کارهای حرفهای آنها مقایسه نکنید. با انجام این کار ناامید خواهید شد و ممکن است دست از تلاشکردن بکشید. حداقل به ۱ یا ۲ ماه زمان و تمرین نیاز است تا بتوانید وسایل چرمی تمیز و قابلعرضهای درست کنید.
معرفی وسایل چرم دوزی
پیش از هر چیز باید بدانید برای چرم دوزی به چه وسایل و ابزارآلاتی نیاز خواهید داشت تا هنگام شروع کار، بهخاطر نداشتن وسیلهای بخصوص از ادامه کار بازنمانید. برای شروع کار به وسایلی نیاز خواهید داشت که در ادامه معرفی میشوند:
چرم؛
چاقو/ کاتر/ قیچی مخصوص چرم/ تیغ جراحی یا هر وسیله تیز دیگری که بتوانید برای بریدن چرم از آن استفاده کنید؛
سنبه یا انبر پانچ (از این دو ابزار برای سوراخکردن چرم استفاده میکنند، سوراخهایی که هنگام دوختودوز لازم و ضروری خواهند بود)؛
مشته (وقتی از سنبه برای سوراخکردن چرم استفاده میکنید، به مشته هم نیاز خواهید داشت. مشته ابزاری است شبیه به چکش که با آن روی سنبه میکوبند تا در چرم سوراخ ایجاد شود)؛
نخ/ نخ مومدار و سوزن؛
شابلون (برای نشانهگذاری دقیق نقاطی که قرار است روی چرم سوراخ کنید)؛
خطکش یا گونیا (برای ایجاد برشهای دقیق بر روی چرم)؛
خودکار حرارتی نشانهگذاری یا خودکار معمولی چرم؛
محلول پرداخت لبه چرم (اختیاری)؛
چسب (اختیاری).
اینها وسایل و ابزارآلات پایهای و اساسی لازم برای چرم دوزی هستند که برای انجام این کار به آنها نیاز خواهید داشت. برای کار در خانه و چرم دوزی در منزل به مکانی هم نیاز خواهید داشت که بتوانید در آن بدون مزاحمت مشغول به کارتان شوید. اگر بتوانید میزی محکم تهیه کنید که بتوانید روی آن کارتان را انجام دهید عالی است. منتها روی زمین هم میتوانید چرم دوزی کنید و از این بابت جای نگرانی نیست. در حالت کلی هرچه فضای بیشتری در اختیار داشته باشید بهتر است.
در سطح شهرها و شهرستانها فروشگاههایی هستند که مخصوص فروش وسایل و ابزارآلات چرم دوزی هستند. با جستوجو در اینترنت بهسادگی میتوانید آدرس این فروشگاهها را در شهر محل سکونتتان پیدا کنید. اگر بهخاطر شرایط کنونی از بابت شیوع ویروس کرونا نگرانی دارید، میتوانید بهجای مراجعه حضوری از خدمات وبسایتهای فروش آنلاین کالا استفاده کنید.
آموزش چرم دوزی با دست در ۵ مرحله مهم و اساسیطراحی و تهیه الگو
اولین گام در آموزش چرم دوزی طراحی و تهیه الگوست. پیشنهادمان این است که برای انجام این کار از کاغذهای شطرنجی استفاده کنید که هم طراحی الگو در آنها سادهتر است و هم آنکه از بابت اندازهگیریها کارتان را سادهتر خواهند کرد.
پس از آنکه الگوی موردنظر را روی کاغذ شطرنجی طراحی کردید و کشیدید، کاغذ را روی تکهای مقوای ظریف (مثل مقوای بستهبندی کورنفلکسها و نظایر این محصولات) بچسبانید که دوام بیشتری داشته باشد و بتوانید بعدها هم در صورت نیاز از آن استفاده کنید. الگوهای متعددی برای محصولات چرمی در اینترنت وجود دارند که میتوانید برای شروع کار از آنها استفاده کنید.
وقتی الگوی موردنظر برای چرم دوزی را انتخاب کردید، نوبت به انتخاب چرم میرسد. چرمها در رنگها و طرحهای متنوع در دسترساند. میتوانید بسته به سلیقه و صلاحدید خود، با توجه به وسیلهای که میخواهید درست کنید، از میانشان انتخاب کنید.
چرم نسبتا گران است. توصیه میکنیم برای انتخاب از میان انواع مدلها و رنگها خوب وقت بگذارید و انتخابی هوشمندانه داشته باشید. برای خرید چرم ترجیحا بهتر است حضوری به فروشگاه چرمفروشی مراجعه کنید. اینطور میتوانید از نزدیک و بهدقت رنگ و طرح انواع مدلهای چرمها را بررسی کنید.
چرمها را معمولا بر اساس وزن میفروشند. هرچه وزن چرم کمتر باشد، ضخامت کمتری هم خواهد داشت. در فهرست زیر میتوانید وزن مناسب برای درستکردن انواع وسایل چرمی مشاهده کنید:
۲ تا ۳ اونس برای کیف پول چرمی (هر اونس تقریبا معادل با ۲۸ گرم است)؛
۴ تا ۵ اونس برای کیف چرمی؛
۸ اونس به بالا برای چیزهایی مثل کمربند که ضخامت بیشتری دارند.
بهتر است از خریداری چرمهای خیلی ظریف برای درستکردن چیزهایی مثل کیف پول خودداری کنید، چون بهسرعت فرسوده خواهند شد و شکلوشمایل اصلیشان را از دست میدهند.
برش چرم با توجه به الگوهای از پیش تهیهشده
ایجاد برش از مراحل کلیدی و مهم در بحث آموزش چرم دوزی است. کیفیت محصول نهایی نیز تا حدود زیای وابسته به دقت عمل و ظرافتی خواهد بود که در این مرحله از کار به خرج میدهید.
با استفاده از خودکار حرارتی نشانهگذاری یا خودکار معمولی چرم الگو را روی چرم بکشید. سپس، با کمک کاتر یا هر وسیله دیگری که برای این منظور تعبیه کردهاید، شروع به ایجاد برش بر روی چرم کنید. توصیه میکنیم پیش از آنکه به سراغ پروژههای بزرگتر بروید، کمی تمرین کنید و روی تکههای کوچکتر و ارزانقیمتتر چرم برش بزنید تا کمی دستتان راه بیفتد و مهارت بیشتری در این کار پیدا کنید. هرچه تمیزتر برش بزنید، کنارههای چرم ظاهر زیباتری خواهند داشت.
برای برش خطوط صاف از خطکش استفاده کنید و برای برش خطوط منحنی از چیزهایی مثل سکه یا کاسه. برای برشزدن چرم از قیچی مخصوص هم میتوانید استفاده کنید که البته کمی دشوارتر است و نیاز به تمرین و مهارت بیشتر دارد. تیزبرها و چاقوهای چرم دوزی که تیغه منحنی دارند برای تازهکارها انتخابهایی ایدئالاند. نکته فوقالعاده مهمی که نباید از یاد ببرید تیزکردن چاقو، قیچی یا هر چیز دیگری است که برای ایجاد برش بر روی چرم میخواهید از آن استفاده کنید.
دوختن کنارههای چرم روی یکدیگر
حساسترین و احتمالا دشوارترین مرحله در بحث آموزش چرم دوزی شیوه دوختن کنارههای چرم روی یکدیگر است. برای این منظور از تکنیکی استفاده میشود بهنام «دوخت بخیه» (saddle-stitching) که کمی مهارت میخواهد. اگر آشنایی قبلی با آن نداشته باشید، بهتر است پیش از شروع به انجام این کار چند ویدئوی آموزشی راجعبه چگونگی انجام آن ببینید.
روش کار به این صورت است که ابتدا با استفاده از شابلون یا هر وسیله دیگری که تهیه کردهاید نقاطی را که روی چرم باید سوراخ شوند مشخص میکنید (نقاطی که با فواصل مساوی از یکدیگر قرار میگیرند). سپس با استفاده از دو ابزار سنبه و مشته (یا چکش) شروع به سوراخکردن این نقاط میکنید. کنارهها را روی یکدیگر قرار دهید. ترجیحا بهتر است بین دو لایه چسب بزنید تا هنگام دوختودوز مشکلی از بابت تکانخوردن آنها وجود نداشته باشد. سپس سوزن را نخ کنید و کار دوختودوز را آغاز کنید.
پرداخت و رنگزدن مرحله آخر در بحث آموزش چرم دوزی است. راهکارهای مختلفی برای این منظور در دسترس دارید. بسته به سلیقه و صلاحدید خود میتوانید از هریک که مایل باشید استفاده کنید. در ادامه مراحل پیادهسازی یکی از این راهکارها را شرح خواهیم داد:
سنبه اریبزن چرم را بردارید و آن را صاف و مستقیم روی کنارهها بکشید؛
کاغذ سنباده نهچندان زبری را بردارید و با فشار اندک آن را روی کنارهها بکشید؛
رنگی دقیقا همرنگ با چرمی که برای کار انتخاب کردهاید تهیه کنید، پارچهای از جنس برزنت یا پشم را در آن فروکنید و آن را روی کنارهها بکشید تا کاملا با چرم همرنگ شوند (اجباری برای رنگکردن کنارهها نیست و اگر شکل فعلی آنها را ترجیح میدهید، میتوانید از انجام این کار صرفنظر کنید)؛
پس از آن نوبت به پرداخت و جلادادن کنارهها میرسد. برای انجام این کار کافی است اندکی کنارهها را با آب نمدار کنید و سپس، پارچهای برزنتی روی آنها بکشید تا تیرهتر و براقتر شوند؛
در پایان، هم پارچه برزنتی دیگری را آغشته به موم کنید و روی کنارهها بکشید.
اگر مایل باشید، هنگام رنگزدن کنارههای چرم، میتوانید از زمینههای رنگ تیرهتر یا روشنتر نسبت به رنگ چرم اصلی استفاده کنید که اگر با سلیقه انتخاب شوند، ظاهر خوشایند و زیبایی به محصول نهایی خواهند داد.
این بود آموزش چرم دوزی در ۵ مرحله مهم و اساسی که باید بدانید. در ادامه مطلب، به شما خواهیم گفت که چطور میتوانید با توجه به آنچه تاکنون آموختید، ۳ محصول جالب و کاربردی از چرم درست کنید.
آموزش مرحلهبهمرحله درستکردن 3 محصول چرمی
کیف مثلثی کوچک جیبی
الگویی را که قرار است از روی آن این کیف مثلثی جیبی را درست کنید در تصویر زیر میبینید. ذوزنقهای که میتوان سه مثلث با اندازههای مساوی در آن ترسیم کرد:
سه مثلث هماندازه را مثل آنچه در تصاویر زیر میبینید روی هم برگردانید؛
نقطهای را که قرار است تبدیل به قفل کیف جیبی شود با مداد مشخص کنید و آن را سوراخ کنید (تصویر یکیمانده به آخر)؛
مثل آنچه در تصویر آخر میبینید، دو شکل مثلثی را روی هم بگذارید و کنارههای این دو را به یکدیگر بچسبانید؛
با گیره مثلثها را متصل به یکدیگر نگه دارید و یک شب آن را رها کنید تا خشک شود؛
روز بعد پیچ قفلمانندی را که از قبل تهیه کردهاید به سوراخ قسمت پایینی کیف جیبی (دو مثلثی که روی هم چسبانده شدند) متصل کنید و از آن برای باز و بسته کردن کیف استفاده کنید.
آموزش چرم دوزی کیسه جیبی جواهرات
مثل آنچه در تصویر اول میبینید، تکه چرمتان را بهشکل دایرهای نسبتا کوچک برش دهید و اطراف آن را با سوراخهایی با فواصل مساوی پر کنید؛
داخل سوراخها حلقههای فلزی کوچک قرار دهید؛
مثل آنچه در تصویر سوم میبینید ربانی را بردارید، آن را داخل یکی از سوراخها کنید و بهترتیب آن را از سوراخها عبور دهید تا به نقطه اول برسید (تصویر چهارم)؛
شروع به کشیدن قسمت اضافی ربان کنید تا تکهچرم مدور جمع شود و شکل کیسه جیبی جواهرات را به خود بگیرد؛
ربان را اطراف کیسه کوچک گره بزنید و از چیزی شبیه به آنچه در تصویر آخر میبینید برای تزیین آن استفاده کنید.
آموزش چرم دوزی کیف پول
دو تکه چرم را شبیه به آنچه در تصویر اول میبینید برش بزنید و روی هم بگذارید (از توضیحاتی که در بخشهای قبلی مطلب داده شد برای پرداخت گوشه و کنارههای چرم استفاده کنید)؛
داخل تکه بزرگتر را مثل آنچه در تصویر دوم میبینید چسب بزنید و تکه کوچکتر را روی آن بچسبانید؛
طبق آنچه در تصویر سوم میبینید، کنارههای قسمت سمت چپی تکهچرم اصلی را هم چسب بزنید و آن را روی تکهچرم کوچکتر برگردانید و بچسبانید؛
مثل تصویر چهارم کنارههای کیف پول چرمی را با ابزارهای معرفیشده در بخشهای قبلی مطلب سوراخ کنید و با نخ و سوزن آن را بدوزید.
در این مقاله ، سعی بر آن بود تا شرح جامعی درباره آموزش چرم دوزی در 5 مرحله مهم و اساسی در اختیارتان بگذاریم. پیشنهادمان این است که ابتدا مراحل توضیح دادهشده را بهدقت مطالعه کنید و سپس از نکات و توصیههایی که میآموزید برای درستکردن وسایلی که در بخش دوم مطلب طریقه درستکردنشان آموزش داده شده است استفاده کنید. این میتواند نخستین گام شما برای یادگیری هنر چرمدوزی باشد که چندان دشوار و پیچیده نیست.
در این مراحل مقدماتی، میتوانید با تهیه چند ابزار ساده وسایل زیبا و جالبی درست کنید و بهاینشکل اوقات فراغتتان را پر کنید. البته همهچیز مستلزم آن است که به این هنر و حرفه علاقهمند باشید و برایتان جذابیت داشته باشد. بهمرور زمان که پیشرفت کردید میتوانید ابزارآلات و وسایل حرفه ای چرم دوزی را تهیه کنید و کارتان را وسعت دهید.
سخن پایانی
اگر تازه به هنر و حرفه چرم دوزی روی آوردهاید و به آن علاقهمندید، میتوانید بازخوردهایتان را راجعبه مقاله گفتهشده در قسمت «ارسال دیدگاه» با ما و مخاطبان مجله اینترنتی ماهتوتا در میان بگذارید. اگر هم مایلید با نکات و توصیههای بیشتری درباره آموزش چرم دوزی آشنا شوید یا سؤالی دراینباره دارید در همین بخش مطرح کنید.
در لیست 6 رمان جنگ جهانی دوم کدام رمان ها قرار دارند؟ بهترین رمان جنگ جهانی دوم کدام رمان ها هستند؟ جذابترین رمان های جنگ جهانی دوم کدام رمان ها هستند؟ در لیست بهترین رمان های جنگ جهانی دوم کدام رمان ها قرار دارند؟
جنگ جهانی دوم یکی از تاثیرگذارترین رویدادهای قرن بیستم به حساب میآید که چهره جهان را تغییر داد. به همین دلیل خواندن کتابهایی که درباره آن نوشته شده است اهمیت بالایی دارد. در این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا به معرفی تعدادی از رمانهایی میپردازیم که در فضای جنگ جهانی دوم نوشته شدهاند.
زمینههای جنگ جهانی دوم
با به اتمام رسیدن جنگ جهانی اول، کشورهای پیروز آلمان را به عنوان آغازکننده جنگ مقصر شناختند در معاهده صلح ورسای جرایم سنگینی برای کشور آلمان در نظر گرفته شد. این امر سبب شد که اقتصاد آلمان دچار فروپاشی شود و تورم سنگینی را تجربه کند. از سوی دیگر تعدادی از همپیمانان دولتهای فرانسه و بریتانیا نظیر ژاپن و ایتالیا احساس میکردند که به اندازه کافی از مواهب طرف پیروز جنگ بهرهمند نشدهاند.
علاوه بر این بخشی از طبقه متوسط اروپا از به قدرت رسیدن بلشوئیکها در روسیه احساس نگرانی میکرد. همزمان با پایان جنگ جهانی اول صدای پای انقلاب سوسیالیستی در کشورهای اروپای مرکزی و اروپای شرقی نیز به گوش میرسید. هر چند این حکومتهای انقلابی عمری طولانی نداشتند اما هراس از آنها در افکار عمومی دوام پیدا کرد. با به قدرت رسیدن موسولینی در سال ۱۹۲۲ در ایتالیا، استبداد بر این کشور حاکم شد و اولین جنبش فاشیستی به قدرت دست یافت.
این پیروزی سبب شد تا جنبشهای فاشیستی در سراسر اروپا اعتماد به نفس پیدا کنند. یازده سال پس از این رویداد هیتلر نیز در آلمان به قدرت رسید و در سال ۱۹۳۴ به پیشوای آلمان تبدیل شد. نظام جمهوری وایمار به دلایل مختلفی کارآمدی خود را از دست داده بود. آلمان و ایتالیا در این بازه زمانی قدرت خود را افزایش میدادند.
فرانسه، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا نیز تلاش میکردند با گفتوگو و دادن امتیازات بیشتر این حکومتها را مهار کنند. ایتالیا در سال ۱۹۳۵ به اتیوپی که یکی دیگر از کشورهای عضو جامعه ملل بود حمله کرد. این جنگ و عدم اعتراض دولتهای غربی به این معنا بود که نهادهای بینالمللی عملا کارایی خود را از دست دادهاند.
آلمانیها در ۱۲ مارس سال ۱۹۳۸ کشور اتریش را به خاک خود ضمیمه کردند. در اکتبر همان سال ارتش نازی به بهانه الحاق بخش آلمانینشین کشور چکسلواکی به خاک رایش، تمام این سرزمین را به اشغال خود درآورد. برخی از مورخان باور دارند که انفعال دولتهای غربی و هراس آنها از رویارویی با آلمان، سبب شد که این کشور به قدرت بیشتری دست پیدا کند.
دولت آلمان در اول سپتامبر سال ۱۹۳۹ به کشور لهستان حمله میکند. از آنجاییکه لهستان با کشورهای فرانسه و بریتانیا توافقنامه نظامی داشت این دو کشور نیز به آلمان اعلان جنگ میکنند. به عبارت بهتر ۱ سپتامبر نقطه آغاز جنگ جهانی دوم است. همزمان با این تحرکات میان اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی پیمان عدم تعرضی به نام معاهده مولوتوف-ریبنتروپ منعقد میشود.
شوروی نیز به بهانه شروع جنگ به کشورهای اروپای شرقی لشکرکشی میکند و بخشی از لهستان را به اشغال خود در میاورد. در حالیکه کشورهای اروپای شرقی و مرکزی توسط نیروهای فاشیستی و بلشوئیکی به اشغال درمیآمدند در جبهههای غربی خبری نبود و دولتهای فرانسه و بریتانیا با هواپیماهای خود، نوشتههایی را در مناطق تحت تسلط نازیها پخش میکردند.
مجموعهای از اشتباهات سبب میشود که نیروهای محور بتوانند تا سال ۱۹۴۱ بر بیشتر قاره اروپا مسلط شوند.
اشغال فرانسه نیز در اواسط سال ۱۹۴۰ صورت میگیرد. پس از آن حملات هوایی آلمان بر بریتانیا شدت مییابد. ایستادگی بریتانیا به رهبری وینستون چرچیل سبب میشود که جنگ در جبهههای غربی با بنبست مواجه شود. در این جنگ هیتلر به منظور وارد آوردن فشار بیشتر بر انگلستان، کشتیهای تدارکاتی به مقصد بریتانیا را غرق میکند.
برخی از این کشورها به شهروندان ایالات متحده امریکا تعلق داشتند و در اثر غرق شدن این کشتیها تعدادی از شهروندان آمریکایی نیز جان باختند. افکار عمومی آمریکا که تا پیش از این مخالف حضور در جنگ بود تدریجا دستخوش تغییر میشد. در این زمان کنگره آمریکا نیز قانونی تصویب میکند تا به موجب آن از بریتانیا حمایت مالی و تسلیحاتی صورت بگیرد.
آلمان که از بنبست حاکم بر جبهههای غربی خسته شده بود در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ عملیاتی بزرگ و غافلگیرانه علیه اتحاد جماهیر شوروی را آغاز میکند. این عملیات بارباروسا نام دارد. پیش از شروع این عملیات دستگاههای اطلاعاتی بریتانیا و ایالات متحده امریکا، به شوروی هشدارهای لازم را داده بودند اما شوروی این تهدید را چندان جدی نمیگرفت.
سرعت پیشرفت آلمانیها در این جنگ برقآسا بود و نیروهای آلمان توانستند تا نزدیکی مسکو پیشروی کنند. البته سرمای هوا و پیشبینی اشتباه هیتلر و ایستادگی ارتش سرخ در استالینگراد سبب شد تا بخش اعظمی از ارتش آلمان در جبهههای شرقی از بین برود. در دسامبر سال ۱۹۴۱ دولت ژاپن به پایگاه پرل هاربر امریکا واقع در اقیانوس آرام حمله میکند و به این ترتیب ایالات متحده امریکا به صورت رسمی وارد جنگ جهانی دوم میشود.
هر چند احساس میشود که قدرت آلمان در اروپا تثبیت شده است. اما در خاورمیانه، آسیای دور و آفریقا، متفقین دست بالا را پیدا کردهاند. در این زمان بریتانیا از قدرت نظامی و پشتیبانی مالی مستعمرات خود برای ایستادگی در برابر نازیها استفاده میکند. در سال ۱۹۴۳ متفقین غربی توانستند بر حوزه مدیترانه تسلط کامل پیدا کنند.
در سال ۱۹۴۴ عملیات نورماندی برای آزادسازی فرانسه صورت میگیرد. در جبهههای شرقی نیز پیشروی ارتش سرخ شوروی افزایش پیدا میکند. ایالات متحده آمریکا با ایجاد کریدورهایی امن، تدارکات و تسلیحات فراوانی را به دست ارتش سرخ میرساند که سبب میشود سرنوشت جنگ در جبهههای شرقی دستخوش تغییر شود.
در ماه مارس سال ۱۹۴۵ حمله به خاک آلمان توسط متفقین آغاز شد و دولتهای غربی تا محدوده رود راین را به تصرف خود درآوردند. با تهاجم گسترده ارتش سرخ به برلین و خودکشی هیتلر، آلمان نازی در تاریخ ۸ می سال ۱۹۴۵ تسلیم شد و جنگ در اروپا به پایان رسید. اما تسلیم ژاپن تا ۲ سپتامبر سال ۱۹۴۵ به طول انجامید ایالات متحده امریکا توانست با انجام حمله هستهای بر ژاپن این کشور را وادار به تسلیم کند.
جنگ جهانی دوم تبعات فراوان و گستردهای داشت. بخش قابل توجهی از جمعیت جهان تحت تاثیر تبعات این جنگ قرار گرفتند. بنا بر برخی براوردها بیش از ۷۰ میلیون تن تحت تاثیر این جنگ جان خود را از دست دادند. در این جنگ دولتهای آلمان و ژاپن مرتکب نسلکشی شدند. به طور کلی همه طرفهای درگیر این جنگ به طور عامدانه جمعیتهای غیرنظامی را هدف حمله خود قرار دادند.
بسیاری از پیماننامهها و نهادهای بینالمللی ایجاد شده در دوران پساجنگ با هدف جلوگیری از تکرار فجایع آن دوران برپا شدهاند. تاسیس سازمان ملل متحد نیز تحت تاثیر این جنگ انجام شده است. اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد ۵ دولت متفقی هستند که توانستند نازیها را در جنگ جهانی دوم شکست دهند.
از دیگر تبعات جنگ جهانی دوم میتوان به ایجاد یک دوقطبی در جهان اشاره کرد. ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دو ابرقدرت پس از این جنگ ظهور پیدا کردند. در ادامه این یادداشت با تعدادی از رمانهایی که درباره فضای جنگ جهانی دوم نوشته شدهاند آشنا خواهید شد.
بادبادکها اثر رومن گاری نویسنده و دیپلمات سرشناس فرانسوی است. رومن گاری پس از اشغال فرانسه توسط ارتش آلمان نازی به بریتانیا میرود و در آنجا به ارتش فرانسه آزاد به رهبری ژنرال دوگل میپیوندد.
رومن در سن ۶۶ سالگی در سال ۱۹۸۰ به زندگی خود پایان میدهد. اثر بادبادکهای او در سال ۱۹۸۰ به چاپ رسیده است. رومن گاری در خلال این داستان خواندنی به حوادث و تاریخ کشور فرانسه نیز اشارهای مختصر میکند و در قالب استعاره و تمثیل به بیان وقایع تاریخ معاصر و کهن فرانسه مثل ماجرای دریفوس و قیام ژاندارک میپردازد.
بیشتر این داستان در روستایی نزدیک به نورماندی اتفاق میافتد. شخصیت اول این رمان پسری است روستایی که دلباخته دختری لهستانیالاصل که تباری اشرافی دارد میشود. سرنوشت شخصیتهای این داستان بسیار عجیب است. شما افرادی عادی را میبینید که با جانفشانی خود، بسیاری از افراد آسیبپذیر را از مهلکه نجات میدهند.
بیشتر این داستان در هنگام اشغال فرانسه به دست نیروهای آلمان نازی رقم میخورد. وجود بادبادک که نماد میل به رهایی و آزاداندیشی است در همه جای این داستان حس میشود. عموی قهرمان داستان ما به بادبادکها علاقه بسیار زیادی دارد. نازیها چندین بار به کارگاه او میروند تا بادبادکهای مشکوک و مورد دار وی را پیدا کنند.
تعدادی از شخصیتهای داستان فوق مرگهایی دردناک را تجربه میکنند و زندگیهای زیادی دستخوش دگرگونی و تحول میشود. فلوری جوان برای آنکه بتواند به جبهه مقاومت فرانسه بپیوندد اینگونه وانمود میکند که دچار جنون است تا بتواند پیامهای نیروهای مقاومت را منتقل کند.
من هرگز ندانستم آیا آمبرواز فلوری نقشه را از پیش چیده بود یا فقط یک تصادف نامناسب پیش آمد. ظاهر قضیه این بود که او برای هوا کردن بادبادکی که بزرگی آن با شدت جریان هوا متناسب نبود، دچار اشکال شده است و یک استوار آلمانی به شکل کاملا تصادفی در نهایت حسن نیت به کمک او شتافته است؛ مگر اینکه بگوییم عمویم شخصا کمک او را درخواست کرده بود.
بالاخره [ بادبادک] مارشال پتن موفق شد اوج بگیرد، اما هنگامیکه در ارتفاع سی متری بر فراز سرِ ما، بازوهای بالدارش را باز کرد، این استوار آلمانی بود که انتهای ریسمان را در دست داشت، که به این شکل هم از آن عکسبرداری شده بود.
در جریان جشن هیچکس به این مساله توجه نکرد، فقط هنگامیکه عکس داشت منتشر میشد، اداره سانسور در آن نیتی بدخواهانه دید. عکس منتشر نشد، اما عکس دیگری که معلوم نشد توسط چه کسی گرفته شده است، تا آخر دوران اشغال، یک لحظه از تکثیر شدن بر روی شبنامههای مخفی باز نایستاد: یک مارشال پتن باشکوه در روی هوا، در انتهای ریسمانی که یک استوار آلمانی بانشاط سر دیگر آن را محکم در دست گرفته است!
اگر این نیز انسان است
کتاب اگر این نیز انسان است توسط نویسندهای به رشته تحریر درآمده است که بخشی از عمر خود را در اردوگاه آشویتس میگذراند.
حزب نازی آلمان نگاه بسیار بدی به یهودیان داشت. رهبران این حزب یهودیان را عامل شکست آلمان در جنگ جهانی اول میدانستند و باور داشتند که تمامی شرارتهای موجود در جهان به خاطر وجود یهودیان است. هیتلر در ابتدای امر، یهودیان را وادار به مهاجرت میکند. تدریجا امکان کار کردن را از آنها سلب نموده و اموالشان را نیز مصادره میکند.
اما پس از مدتی آنها تصمیمی هولناک میگیرند تا تمامی یهودیان را از بین ببرند. نازیها با این پاکسازی قومی میلیونها یهودی اروپایی را به قتل رساندند. تعدادی از جوامع یهودی اروپای شرقی و مرکزی تحت تاثیر این نسلکشی بزرگ دیگر وجود خارجی ندارند.
پریمو لوی نویسنده این کتاب در خانوادهای یهودی در کشور ایتالیا دیده به جهان گشود. فاشیستها در ایتالیا یهودستیزی خاصی نداشتند و موسولینی در ابتدای امر از تحویل دادن یهودیان به نازیها خودداری کرد. اما با ورود ارتش نازیها به ایتالیا آنها خود شروع به تبعید یهودیها کردند. پریمو در این داستان از رنجها و مرارتهایی که اسرای اردوگاه آشویتس متحمل میشدند پرده برمیدارد.
او در این کتاب به دنبال منزه ساختن قربانیان نسلکشی نیست. بلکه به شرایط حاکم بر اردوگاه و ظلمهایی که خود زندانیان در حق یکدیگر میکنند سخن میگوید. شما در کتاب فوق با نظم آهنین حاکم بر اردوگاه آشویتس آشنا می.شوید. او در کتاب خود به کارهایش برای دستیابی به جایگاهی بالاتر در آشویتس اشاره میکند. جان انسانها در این اردوگاه بسیار بیارزش است. ماجرای نجات یافتن او از این اردوگاه نیز جذابیت خاص خود را دارد.
فشارهای روحی حضور در اردوگاه کار اجباری سبب شد او که ۴ دهه پس از جان به در بردن از اردوگاه آشویتس به زندگی خود پایان دهد. او جملهای طلایی درباره روایت از اردوگاه اشویتس دارد و میگوید:《 ما جانبهدربردگان از اردوگاههای مرگ شاهدانی صادق نیستیم. این نقطه نظر دردناکی است که به تدریج و با خواندن آثار دیگر نجاتیافتهها و بازخوانی نوشتههای خودم آن را پذیرفتم. ما نجاتیافتگان جماعتی هستیم که به واسطه طفره رفتن، خیانت، مهارت یا بخت خود، هرگز به حضیض نیفتادیم.
آنها که افتادند، آنان که چهره راستین گُرگُن را دیدند، هرگز بازنگشتند یا اگر هم بازگشتند، خاموش بودند.》گُرگُنها همان موجودات اساطیری یونانی هستند که به جای مو بر سرشان مار روییده است و هر کس به آنها نگاه میکرد به سنگ تبدیل میشد.
سفرمان بیست دقیقه بیشتر طول نکشید. کامیون ایستاد و دروازهای در برابر ما ظاهر شد ( خاطرهاش هنوز مرا در رویاهایم رها نمیکند ) که بر فراز آن علامتی درخشان و نورانی نصب کردخ بودند : Arbeit Macht Frei ( کار آزاد میکند.)
قربانی
کتاب قربانی نوشته کورتزیو مالاپارته نویسنده ایتالیایی شناخته شده است. این نویسنده در سال ۱۸۹۸ در شهر رم ایتالیا دیده به جهان گشود. مالاپارته در جنگ جهانی اول شرکت داشت و در ارتش فرانسه خدمت کرد. او پس از بازگشت به ایتالیا در ابتدا به حزب فاشیست پیوست اما خیلی زود از آن حزب خارج شد و به علت مخالفتش با سیاستهای این حزب به زندان افتاد.
کتاب قربانی او به رویدادهای پشت جبهه قلمروهای تحت تسلط آلمانیها و دولتهای متحدشان اشاره میکند. بعضی از توصیفات این کتاب بهتآور و شوکهکننده است و ممکن است برای خوانندگان این حجم از خشونت باورکردنی نباشد.
مالاپارته نوشتن این داستان را در تابستان سال ۱۹۴۱ و در آغاز جنگ آلمان و روسیه در دهکدهای به نام پسچانکا واقع در اوکراین آغاز نمود. او نگارش این داستان را به صورت مخفیانه انجام میداد و با مشقتی بسیار توانست آن را از دسترس ماموران اساس حفظ کند.
در این داستان به بحران و افسردگی سربازان اشاره میشود. نسلکشی یهودیان در لهستان، وضعیت اسفبار گتوها و قتلعام مخالفان در رومانی نیز با دقتی فراوان توسط این نویسنده شرح داده میشود. این کتاب نگاه غیرانسانی نازیها و افسران ارتش دولتهای محور به خانواده خود را نیز نشان میدهد.
سکوت کوچههای شهر ممنوع، آن سکوت یخزده که گفتی رعشهای بر آن خط انداخته بود- همان رعشه شبیه به صدای خفیف بر هم خوردن دندانها- مرا به درجهای زیر فشار خود گرفته بود که یک وقت ناگهان شروع کردم به حرف زدن با خودم به صدای بلند. همه با حالتی حاکی از تعجبی عمیق سربرگرداندند و با نگاهی بیمناگ به من خیره شدند.
آنوقت من شروع کردم به دقت کردن در چشم مردم. تقریبا همه مردها ریش داشتند و چند صورتی هم که ریش نداشتند گرسنگی و یاس چنان عریان بر آنها نقش بسته بود که وحشتناک مینمودند. صورت نوجوانها از کرکی مجعد و سرخرنگ یا سیاهرنگ بر پوستی به شکلی موم پوشیده شده بود. صورت زنها ک بچهها گویی از کاغذ جویده ساخته شده بود. بر همه آن چهرهها از هماکنون سایه آبی رنگ مرگ نشسته بود.
پوست
معمولا در جنگ جهانی دوم به شرارتهای دولتهای محور پرداخته میشود اما جنایاتی که دولتهای متفق مرتکب شدهاند مورد توجه چندانی قرار نمیگیرد. رمان پوست داستانی از مالاپارته است که به ماجراهای اشغال ناپل توسط نیروهای متفقین میپردازد و به حوادث پس از آن اشاره میکند.
این نویسنده به حوادث غمباری که تحت تاثیر حضور این نیروها علیه غیرنظامیان اتفاق میافتد اشاره میکند. نویسنده در این رمان، با طنزی سیاه به فلاکت حاکم بر ایتالیای دوران پس از فاشیسم اشاره میکند. در داستان فوق بهت و شگفتی مردم از سرعت تحولات کاملا قابل لمس محسوب میشود.
این کتاب سرشار از توصیفات جذاب و مهیج است و به شما کمک میکند تا به شخصیتهای داستان حس مشترکی را پیدا کنید.
رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم
در لیست 6 رمان جنگ جهانی دوم کدام رمان ها قرار دارند؟ بهترین رمان های جنگ جهانی دوم کدام رمان ها هستند؟ جذابترین رمان های جنگ جهانی دوم کدام رمان ها هستند؟ در لیست بهترین رمان های جنگ جهانی دوم کدام رمان ها قرار دارند؟
در ادامه پاسخی جامع به این سوالات خواهیم داد،همراه ما باشید.
جنگ جهانی دوم یکی از تاثیرگذارترین رویدادهای قرن بیستم به حساب میآید که چهره جهان را تغییر داد. به همین دلیل خواندن کتابهایی که درباره آن نوشته شده است اهمیت بالایی دارد. در این یادداشت به معرفی تعدادی از رمانهایی میپردازیم که در فضای جنگ جهانی دوم نوشته شدهاند.
زمینههای جنگ جهانی دوم
با به اتمام رسیدن جنگ جهانی اول، کشورهای پیروز آلمان را به عنوان آغازکننده جنگ مقصر شناختند در معاهده صلح ورسای جرایم سنگینی برای کشور آلمان در نظر گرفته شد. این امر سبب شد که اقتصاد آلمان دچار فروپاشی شود و تورم سنگینی را تجربه کند. از سوی دیگر تعدادی از همپیمانان دولتهای فرانسه و بریتانیا نظیر ژاپن و ایتالیا احساس میکردند که به اندازه کافی از مواهب طرف پیروز جنگ بهرهمند نشدهاند.
علاوه بر این بخشی از طبقه متوسط اروپا از به قدرت رسیدن بلشوئیکها در روسیه احساس نگرانی میکرد. همزمان با پایان جنگ جهانی اول صدای پای انقلاب سوسیالیستی در کشورهای اروپای مرکزی و اروپای شرقی نیز به گوش میرسید. هر چند این حکومتهای انقلابی عمری طولانی نداشتند اما هراس از آنها در افکار عمومی دوام پیدا کرد. با به قدرت رسیدن موسولینی در سال ۱۹۲۲ در ایتالیا، استبداد بر این کشور حاکم شد و اولین جنبش فاشیستی به قدرت دست یافت.
این پیروزی سبب شد تا جنبشهای فاشیستی در سراسر اروپا اعتماد به نفس پیدا کنند. یازده سال پس از این رویداد هیتلر نیز در آلمان به قدرت رسید و در سال ۱۹۳۴ به پیشوای آلمان تبدیل شد. نظام جمهوری وایمار به دلایل مختلفی کارآمدی خود را از دست داده بود. آلمان و ایتالیا در این بازه زمانی قدرت خود را افزایش میدادند.
فرانسه، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا نیز تلاش میکردند با گفتوگو و دادن امتیازات بیشتر این حکومتها را مهار کنند. ایتالیا در سال ۱۹۳۵ به اتیوپی که یکی دیگر از کشورهای عضو جامعه ملل بود حمله کرد. این جنگ و عدم اعتراض دولتهای غربی به این معنا بود که نهادهای بینالمللی عملا کارایی خود را از دست دادهاند.
آلمانیها در ۱۲ مارس سال ۱۹۳۸ کشور اتریش را به خاک خود ضمیمه کردند. در اکتبر همان سال ارتش نازی به بهانه الحاق بخش آلمانینشین کشور چکسلواکی به خاک رایش، تمام این سرزمین را به اشغال خود درآورد. برخی از مورخان باور دارند که انفعال دولتهای غربی و هراس آنها از رویارویی با آلمان، سبب شد که این کشور به قدرت بیشتری دست پیدا کند.
جنگ جهانی دوم آغاز میشود
دولت آلمان در اول سپتامبر سال ۱۹۳۹ به کشور لهستان حمله میکند. از آنجاییکه لهستان با کشورهای فرانسه و بریتانیا توافقنامه نظامی داشت این دو کشور نیز به آلمان اعلان جنگ میکنند. به عبارت بهتر ۱ سپتامبر نقطه آغاز جنگ جهانی دوم است. همزمان با این تحرکات میان اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی پیمان عدم تعرضی به نام معاهده مولوتوف-ریبنتروپ منعقد میشود.
شوروی نیز به بهانه شروع جنگ به کشورهای اروپای شرقی لشکرکشی میکند و بخشی از لهستان را به اشغال خود در میاورد. در حالیکه کشورهای اروپای شرقی و مرکزی توسط نیروهای فاشیستی و بلشوئیکی به اشغال درمیآمدند در جبهههای غربی خبری نبود و دولتهای فرانسه و بریتانیا با هواپیماهای خود، نوشتههایی را در مناطق تحت تسلط نازیها پخش میکردند.
مجموعهای از اشتباهات سبب میشود که نیروهای محور بتوانند تا سال ۱۹۴۱ بر بیشتر قاره اروپا مسلط شوند.
اشغال فرانسه نیز در اواسط سال ۱۹۴۰ صورت میگیرد. پس از آن حملات هوایی آلمان بر بریتانیا شدت مییابد. ایستادگی بریتانیا به رهبری وینستون چرچیل سبب میشود که جنگ در جبهههای غربی با بنبست مواجه شود. در این جنگ هیتلر به منظور وارد آوردن فشار بیشتر بر انگلستان، کشتیهای تدارکاتی به مقصد بریتانیا را غرق میکند.
برخی از این کشورها به شهروندان ایالات متحده امریکا تعلق داشتند و در اثر غرق شدن این کشتیها تعدادی از شهروندان آمریکایی نیز جان باختند. افکار عمومی آمریکا که تا پیش از این مخالف حضور در جنگ بود تدریجا دستخوش تغییر میشد. در این زمان کنگره آمریکا نیز قانونی تصویب میکند تا به موجب آن از بریتانیا حمایت مالی و تسلیحاتی صورت بگیرد.
آلمان که از بنبست حاکم بر جبهههای غربی خسته شده بود در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ عملیاتی بزرگ و غافلگیرانه علیه اتحاد جماهیر شوروی را آغاز میکند. این عملیات بارباروسا نام دارد. پیش از شروع این عملیات دستگاههای اطلاعاتی بریتانیا و ایالات متحده امریکا، به شوروی هشدارهای لازم را داده بودند اما شوروی این تهدید را چندان جدی نمیگرفت.
سرعت پیشرفت آلمانیها در این جنگ برقآسا بود و نیروهای آلمان توانستند تا نزدیکی مسکو پیشروی کنند. البته سرمای هوا و پیشبینی اشتباه هیتلر و ایستادگی ارتش سرخ در استالینگراد سبب شد تا بخش اعظمی از ارتش آلمان در جبهههای شرقی از بین برود. در دسامبر سال ۱۹۴۱ دولت ژاپن به پایگاه پرل هاربر امریکا واقع در اقیانوس آرام حمله میکند و به این ترتیب ایالات متحده امریکا به صورت رسمی وارد جنگ جهانی دوم میشود.
هر چند احساس میشود که قدرت آلمان در اروپا تثبیت شده است. اما در خاورمیانه، آسیای دور و آفریقا، متفقین دست بالا را پیدا کردهاند. در این زمان بریتانیا از قدرت نظامی و پشتیبانی مالی مستعمرات خود برای ایستادگی در برابر نازیها استفاده میکند. در سال ۱۹۴۳ متفقین غربی توانستند بر حوزه مدیترانه تسلط کامل پیدا کنند.
در سال ۱۹۴۴ عملیات نورماندی برای آزادسازی فرانسه صورت میگیرد. در جبهههای شرقی نیز پیشروی ارتش سرخ شوروی افزایش پیدا میکند. ایالات متحده آمریکا با ایجاد کریدورهایی امن، تدارکات و تسلیحات فراوانی را به دست ارتش سرخ میرساند که سبب میشود سرنوشت جنگ در جبهههای شرقی دستخوش تغییر شود.
در ماه مارس سال ۱۹۴۵ حمله به خاک آلمان توسط متفقین آغاز شد و دولتهای غربی تا محدوده رود راین را به تصرف خود درآوردند. با تهاجم گسترده ارتش سرخ به برلین و خودکشی هیتلر، آلمان نازی در تاریخ ۸ می سال ۱۹۴۵ تسلیم شد و جنگ در اروپا به پایان رسید. اما تسلیم ژاپن تا ۲ سپتامبر سال ۱۹۴۵ به طول انجامید ایالات متحده امریکا توانست با انجام حمله هستهای بر ژاپن این کشور را وادار به تسلیم کند.
پیامدهای جنگ جهانی دوم
جنگ جهانی دوم تبعات فراوان و گستردهای داشت. بخش قابل توجهی از جمعیت جهان تحت تاثیر تبعات این جنگ قرار گرفتند. بنا بر برخی براوردها بیش از ۷۰ میلیون تن تحت تاثیر این جنگ جان خود را از دست دادند. در این جنگ دولتهای آلمان و ژاپن مرتکب نسلکشی شدند. به طور کلی همه طرفهای درگیر این جنگ به طور عامدانه جمعیتهای غیرنظامی را هدف حمله خود قرار دادند.
بسیاری از پیماننامهها و نهادهای بینالمللی ایجاد شده در دوران پساجنگ با هدف جلوگیری از تکرار فجایع آن دوران برپا شدهاند. تاسیس سازمان ملل متحد نیز تحت تاثیر این جنگ انجام شده است. اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد ۵ دولت متفقی هستند که توانستند نازیها را در جنگ جهانی دوم شکست دهند.
رمان جنگ جهانی دوم
از دیگر تبعات جنگ جهانی دوم میتوان به ایجاد یک دوقطبی در جهان اشاره کرد. ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دو ابرقدرت پس از این جنگ ظهور پیدا کردند. در ادامه این یادداشت با تعدادی از رمانهایی که درباره فضای جنگ جهانی دوم نوشته شدهاند آشنا خواهید شد.
بادبادکها
بادبادکها اثر رومن گاری نویسنده و دیپلمات سرشناس فرانسوی است. رومن گاری پس از اشغال فرانسه توسط ارتش آلمان نازی به بریتانیا میرود و در آنجا به ارتش فرانسه آزاد به رهبری ژنرال دوگل میپیوندد.
رومن در سن ۶۶ سالگی در سال ۱۹۸۰ به زندگی خود پایان میدهد. اثر بادبادکهای او در سال ۱۹۸۰ به چاپ رسیده است. رومن گاری در خلال این داستان خواندنی به حوادث و تاریخ کشور فرانسه نیز اشارهای مختصر میکند و در قالب استعاره و تمثیل به بیان وقایع تاریخ معاصر و کهن فرانسه مثل ماجرای دریفوس و قیام ژاندارک میپردازد.
بیشتر این داستان در روستایی نزدیک به نورماندی اتفاق میافتد. شخصیت اول این رمان پسری است روستایی که دلباخته دختری لهستانیالاصل که تباری اشرافی دارد میشود. سرنوشت شخصیتهای این داستان بسیار عجیب است. شما افرادی عادی را میبینید که با جانفشانی خود، بسیاری از افراد آسیبپذیر را از مهلکه نجات میدهند.
بیشتر این داستان در هنگام اشغال فرانسه به دست نیروهای آلمان نازی رقم میخورد. وجود بادبادک که نماد میل به رهایی و آزاداندیشی است در همه جای این داستان حس میشود. عموی قهرمان داستان ما به بادبادکها علاقه بسیار زیادی دارد. نازیها چندین بار به کارگاه او میروند تا بادبادکهای مشکوک و مورد دار وی را پیدا کنند.
تعدادی از شخصیتهای داستان فوق مرگهایی دردناک را تجربه میکنند و زندگیهای زیادی دستخوش دگرگونی و تحول میشود. فلوری جوان برای آنکه بتواند به جبهه مقاومت فرانسه بپیوندد اینگونه وانمود میکند که دچار جنون است تا بتواند پیامهای نیروهای مقاومت را منتقل کند.
من هرگز ندانستم آیا آمبرواز فلوری نقشه را از پیش چیده بود یا فقط یک تصادف نامناسب پیش آمد. ظاهر قضیه این بود که او برای هوا کردن بادبادکی که بزرگی آن با شدت جریان هوا متناسب نبود، دچار اشکال شده است و یک استوار آلمانی به شکل کاملا تصادفی در نهایت حسن نیت به کمک او شتافته است؛ مگر اینکه بگوییم عمویم شخصا کمک او را درخواست کرده بود.
بالاخره [ بادبادک] مارشال پتن موفق شد اوج بگیرد، اما هنگامیکه در ارتفاع سی متری بر فراز سرِ ما، بازوهای بالدارش را باز کرد، این استوار آلمانی بود که انتهای ریسمان را در دست داشت، که به این شکل هم از آن عکسبرداری شده بود.
در جریان جشن هیچکس به این مساله توجه نکرد، فقط هنگامیکه عکس داشت منتشر میشد، اداره سانسور در آن نیتی بدخواهانه دید. عکس منتشر نشد، اما عکس دیگری که معلوم نشد توسط چه کسی گرفته شده است، تا آخر دوران اشغال، یک لحظه از تکثیر شدن بر روی شبنامههای مخفی باز نایستاد: یک مارشال پتن باشکوه در روی هوا، در انتهای ریسمانی که یک استوار آلمانی بانشاط سر دیگر آن را محکم در دست گرفته است!
اگر این نیز انسان است
کتاب اگر این نیز انسان است توسط نویسندهای به رشته تحریر درآمده است که بخشی از عمر خود را در اردوگاه آشویتس میگذراند.
حزب نازی آلمان نگاه بسیار بدی به یهودیان داشت. رهبران این حزب یهودیان را عامل شکست آلمان در جنگ جهانی اول میدانستند و باور داشتند که تمامی شرارتهای موجود در جهان به خاطر وجود یهودیان است. هیتلر در ابتدای امر، یهودیان را وادار به مهاجرت میکند. تدریجا امکان کار کردن را از آنها سلب نموده و اموالشان را نیز مصادره میکند.
اما پس از مدتی آنها تصمیمی هولناک میگیرند تا تمامی یهودیان را از بین ببرند. نازیها با این پاکسازی قومی میلیونها یهودی اروپایی را به قتل رساندند. تعدادی از جوامع یهودی اروپای شرقی و مرکزی تحت تاثیر این نسلکشی بزرگ دیگر وجود خارجی ندارند.
پریمو لوی نویسنده این کتاب در خانوادهای یهودی در کشور ایتالیا دیده به جهان گشود. فاشیستها در ایتالیا یهودستیزی خاصی نداشتند و موسولینی در ابتدای امر از تحویل دادن یهودیان به نازیها خودداری کرد. اما با ورود ارتش نازیها به ایتالیا آنها خود شروع به تبعید یهودیها کردند. پریمو در این داستان از رنجها و مرارتهایی که اسرای اردوگاه آشویتس متحمل میشدند پرده برمیدارد.
او در این کتاب به دنبال منزه ساختن قربانیان نسلکشی نیست. بلکه به شرایط حاکم بر اردوگاه و ظلمهایی که خود زندانیان در حق یکدیگر میکنند سخن میگوید. شما در کتاب فوق با نظم آهنین حاکم بر اردوگاه آشویتس آشنا می.شوید. او در کتاب خود به کارهایش برای دستیابی به جایگاهی بالاتر در آشویتس اشاره میکند. جان انسانها در این اردوگاه بسیار بیارزش است. ماجرای نجات یافتن او از این اردوگاه نیز جذابیت خاص خود را دارد.
فشارهای روحی حضور در اردوگاه کار اجباری سبب شد او که ۴ دهه پس از جان به در بردن از اردوگاه آشویتس به زندگی خود پایان دهد. او جملهای طلایی درباره روایت از اردوگاه اشویتس دارد و میگوید:《 ما جانبهدربردگان از اردوگاههای مرگ شاهدانی صادق نیستیم. این نقطه نظر دردناکی است که به تدریج و با خواندن آثار دیگر نجاتیافتهها و بازخوانی نوشتههای خودم آن را پذیرفتم. ما نجاتیافتگان جماعتی هستیم که به واسطه طفره رفتن، خیانت، مهارت یا بخت خود، هرگز به حضیض نیفتادیم.
آنها که افتادند، آنان که چهره راستین گُرگُن را دیدند، هرگز بازنگشتند یا اگر هم بازگشتند، خاموش بودند.》گُرگُنها همان موجودات اساطیری یونانی هستند که به جای مو بر سرشان مار روییده است و هر کس به آنها نگاه میکرد به سنگ تبدیل میشد.
سفرمان بیست دقیقه بیشتر طول نکشید. کامیون ایستاد و دروازهای در برابر ما ظاهر شد ( خاطرهاش هنوز مرا در رویاهایم رها نمیکند ) که بر فراز آن علامتی درخشان و نورانی نصب کردخ بودند : Arbeit Macht Frei ( کار آزاد میکند.)
قربانی
کتاب قربانی نوشته کورتزیو مالاپارته نویسنده ایتالیایی شناخته شده است. این نویسنده در سال ۱۸۹۸ در شهر رم ایتالیا دیده به جهان گشود. مالاپارته در جنگ جهانی اول شرکت داشت و در ارتش فرانسه خدمت کرد. او پس از بازگشت به ایتالیا در ابتدا به حزب فاشیست پیوست اما خیلی زود از آن حزب خارج شد و به علت مخالفتش با سیاستهای این حزب به زندان افتاد.
کتاب قربانی او به رویدادهای پشت جبهه قلمروهای تحت تسلط آلمانیها و دولتهای متحدشان اشاره میکند. بعضی از توصیفات این کتاب بهتآور و شوکهکننده است و ممکن است برای خوانندگان این حجم از خشونت باورکردنی نباشد.
مالاپارته نوشتن این داستان را در تابستان سال ۱۹۴۱ و در آغاز جنگ آلمان و روسیه در دهکدهای به نام پسچانکا واقع در اوکراین آغاز نمود. او نگارش این داستان را به صورت مخفیانه انجام میداد و با مشقتی بسیار توانست آن را از دسترس ماموران اساس حفظ کند.
در این داستان به بحران و افسردگی سربازان اشاره میشود. نسلکشی یهودیان در لهستان، وضعیت اسفبار گتوها و قتلعام مخالفان در رومانی نیز با دقتی فراوان توسط این نویسنده شرح داده میشود. این کتاب نگاه غیرانسانی نازیها و افسران ارتش دولتهای محور به خانواده خود را نیز نشان میدهد.
سکوت کوچههای شهر ممنوع، آن سکوت یخزده که گفتی رعشهای بر آن خط انداخته بود- همان رعشه شبیه به صدای خفیف بر هم خوردن دندانها- مرا به درجهای زیر فشار خود گرفته بود که یک وقت ناگهان شروع کردم به حرف زدن با خودم به صدای بلند. همه با حالتی حاکی از تعجبی عمیق سربرگرداندند و با نگاهی بیمناگ به من خیره شدند.
آنوقت من شروع کردم به دقت کردن در چشم مردم. تقریبا همه مردها ریش داشتند و چند صورتی هم که ریش نداشتند گرسنگی و یاس چنان عریان بر آنها نقش بسته بود که وحشتناک مینمودند. صورت نوجوانها از کرکی مجعد و سرخرنگ یا سیاهرنگ بر پوستی به شکلی موم پوشیده شده بود. صورت زنها ک بچهها گویی از کاغذ جویده ساخته شده بود. بر همه آن چهرهها از هماکنون سایه آبی رنگ مرگ نشسته بود.
پوست
معمولا در جنگ جهانی دوم به شرارتهای دولتهای محور پرداخته میشود اما جنایاتی که دولتهای متفق مرتکب شدهاند مورد توجه چندانی قرار نمیگیرد. رمان پوست داستانی از مالاپارته است که به ماجراهای اشغال ناپل توسط نیروهای متفقین میپردازد و به حوادث پس از آن اشاره میکند.
این نویسنده به حوادث غمباری که تحت تاثیر حضور این نیروها علیه غیرنظامیان اتفاق میافتد اشاره میکند. نویسنده در این رمان، با طنزی سیاه به فلاکت حاکم بر ایتالیای دوران پس از فاشیسم اشاره میکند. در داستان فوق بهت و شگفتی مردم از سرعت تحولات کاملا قابل لمس محسوب میشود.
این کتاب سرشار از توصیفات جذاب و مهیج است و به شما کمک میکند تا به شخصیتهای داستان حس مشترکی را پیدا کنید.
رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم
از من میپرسیدند که یک حکومت توتالیتر چیست؟ و من جواب میدادم حکومتی است که در آن هر چه ممنوع نیست اجباری است.
در ناپل اما این رسم رسمی است هزار ساله: هزار سال است که بر سر هر فاتحی چه ایتالیایی چه خارجی، از نورمانها گرفته تا آنژوها و آراگونها و شارل هشتم فرانسه، حتی خود گاریبالدی، حتی موسولینی، همین بلا میآید. اگر هر از گاهی مردم ناپل مردم ناپل شانس آن را نمی داشتند که فاتح و آقای خود را بیع و شراع کند، تا به حال هزارها بار از گرسنگی مرده بود.
ماه پنهان است
این رمان کوتاه به قلم نویسنده مشهور آمریکایی، جان اشتاین بک به رشته تحریر درآمده است. داستان در خلال جنگ جهانی دوم روی میدهد و ارتش آلمان نازی، شهری کوچک را اشغال میکند. در داستان مشخص نیست که این شهر به چه کشوری تعلق دارد.
اما با توجه به حوادث جنگ جهانی دوم انتظار میرود که این شهر به یکی از کشورهای اسکاندیناوی تعلق داشته باشد. مردمان این شهر آرام و صلحطلب اند.
نزدیک به ۴۰۰ سال است که جنگی ندیدهاند و به شکلی دموکراتیک، قلمرو خود را اداره میکنند. این شهر بدون مقاومت چندانی اشغال و تسلیم میشود ولی از آنجاییکه آزادی و آزاد زیستن را درک کردهاند میلی درونی به مقاومت در برابر قوای اشغالگر دارند.
این مردم مشکلات زیادی را برای نیروهای آلمان نازی ایجاد میکنند.
رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم رمان جنگ جهانی دوم
شما و دولت متبوعتان نمیفهمید. در تمام دنیا دولت و مردم شما تنها دولت و مردمی است که تاریخ آنها را شکست پشت سر شکست تشکیل داده است و علت آن هم این است که فکر مردم را نفهمیدهاید. درنگی کرد و باز گفت: این اصل درست نیست. اولا من شهردارم. هیچ حقی ندارم که کسی را محکوم به اعدام کنم. در این جامعه هیچکس همچو حقی را ندارد. اگر من این کار را بکنم نقض قانون کردهام.
از من میپرسیدند که یک حکومت توتالیتر چیست؟ و من جواب میدادم حکومتی است که در آن هر چه ممنوع نیست اجباری است.
در ناپل اما این رسم رسمی است هزار ساله: هزار سال است که بر سر هر فاتحی چه ایتالیایی چه خارجی، از نورمانها گرفته تا آنژوها و آراگونها و شارل هشتم فرانسه، حتی خود گاریبالدی، حتی موسولینی، همین بلا میآید. اگر هر از گاهی مردم ناپل مردم ناپل شانس آن را نمی داشتند که فاتح و آقای خود را بیع و شراع کند، تا به حال هزارها بار از گرسنگی مرده بود.
این رمان کوتاه به قلم نویسنده مشهور آمریکایی، جان اشتاین بک به رشته تحریر درآمده است. داستان در خلال جنگ جهانی دوم روی میدهد و ارتش آلمان نازی، شهری کوچک را اشغال میکند. در داستان مشخص نیست که این شهر به چه کشوری تعلق دارد.
اما با توجه به حوادث جنگ جهانی دوم انتظار میرود که این شهر به یکی از کشورهای اسکاندیناوی تعلق داشته باشد. مردمان این شهر آرام و صلحطلب اند.
نزدیک به ۴۰۰ سال است که جنگی ندیدهاند و به شکلی دموکراتیک، قلمرو خود را اداره میکنند. این شهر بدون مقاومت چندانی اشغال و تسلیم میشود ولی از آنجاییکه آزادی و آزاد زیستن را درک کردهاند میلی درونی به مقاومت در برابر قوای اشغالگر دارند.
این مردم مشکلات زیادی را برای نیروهای آلمان نازی ایجاد میکنند.
رمان جنگ جهانی رمان جنگ جهانی رمان جنگ جهانی رمان جنگ جهانی رمان جنگ جهانی رمان جنگ جهانی رمان جنگ جهانی رمان جنگ جهانیرمان جنگ جهانی رمان جنگ جهانی رمان جنگ جهانی رمان جنگ جهانی رمان جنگ جهانی رمان جنگ جهانی رمان جنگ جهانی
شما و دولت متبوعتان نمیفهمید. در تمام دنیا دولت و مردم شما تنها دولت و مردمی است که تاریخ آنها را شکست پشت سر شکست تشکیل داده است و علت آن هم این است که فکر مردم را نفهمیدهاید. درنگی کرد و باز گفت: این اصل درست نیست. اولا من شهردارم. هیچ حقی ندارم که کسی را محکوم به اعدام کنم. در این جامعه هیچکس همچو حقی را ندارد. اگر من این کار را بکنم نقض قانون کردهام.
بهترین راهکارها برای ایجاد انگیزه کدام راهکارها هستند؟ برترین روش ها برای افزایش انگیزه کدام روش ها میباشند؟ چگونه انگیزه خود را افزایش دهیم؟ چطور انگیزه خود را بالا ببریم؟
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که حس و حال انجام هیچ کاری را نداشته باشید و ساعتها در گوشهای بنشینید و به نقطهای خیره شوید؟ این در شرایطی است که شما کارهای زیادی برای انجام دادن دارید، اما انگار هیچ انگیزهای وجود ندارد.
در همین حال، یک ندای ضعیف درونی، شما را راحت نمیگذارد و سعی دارد مجابتان کند تا بلند شده و کاری انجام دهید. خیلی از شما این صدا را میشناسید و شاید از آن با تعبیر عذاب وجدان یاد کنید. به هر حال این صدا بیرحمانه تکرار میشود، اما شما بی حس و حالتر از آن هستید که بتوانید حرکتی بکنید. جای شکرش باقی است که این صدا وجود دارد، وگرنه شاید هیچوقت به سراغ خواندن این متن نمیآمدید و هیچوقت نمیپرسیدید که چطور میتوانید خود را از این بیحالی و رخوت خلاص کنید؟!
افزایش انگیزه
شاید هم کمی نگران شده باشید، چون از این وضع متعجب و خسته هستید. شما دوست دارید که با انگیزه و مولد باشید. دوست دارید انرژی لازم برای کار کردن روی اهداف و برنامههای خود را داشته باشید، اما نمیدانید که چطور باید آن شور و جاهطلبی سابق را در خود جمع کنید. اگر این اوضاع باقی بماند، وضعیت روحی شما بدتر از قبل میشود، بنابراین دست روی دست گذاشتن کافی است و باید کاری کرد.
در این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا سعی داریم مقولهای به نام بیانگیزگی را بهتر بشناسیم تا بدانیم که در مواجهه با آن چه کارهایی باید انجام دهیم. بیایید ابتدا دلایل احتمالی این موضوع را بررسی کنیم.
چرا انگیزه ندارم؟
پیش از هر چیز باید بدانید که بیانگیزه بودن حالتی است که ممکن است هر فردی در طول زندگی خود، آن را تجربه کند، پس بیهوده خودتان را سرزنش نکنید و به خود برچسب تنبلی نزنید. این احساس، همیشگی نیست و گامهای موثری وجود دارند که در صورت بکارگیری درست آنها میتوانید به سلامت از این چالش عبور کنید.
مثل همیشه، اولین قدم، شناخت درست موضوع مورد بحث و دلایل آن است. اگر بتوانید ریشههای بیانگیزگی خود را پیدا کنید، یک قدم بزرگ به سمت حل مساله برداشتهاید. در اینجا چند دلیل محتمل را ذکر میکنیم:
ترس از شروع
برای اکثر مردم، انگیزهی پایین با اهمالکاری ارتباط دارد. شروع کردن برای ما دشوار است و آنقدر کارها را به تعویق میاندازیم که بالاخره تحت فشار زمان، مجبور به اقدام میشویم.
فقدان مهارت یا دانش
اگر احساس کنید که مهارتها یا اطلاعات لازم برای تکمیل یک پروژه یا هدف را ندارید، احتمالاً تمایل خود را برای کار روی آن از دست خواهید داد.
شما احساس میکنید که کار یا زندگی شما هیچ معنایی ندارد و دلیلی برای تحقق بخشیدن به آن نیست. شما زندگی و کار خود را سطحی و خالی از هر شور و شوقی میبینید.
عزتنفس یا اعتمادبهنفس پایین
شما احساس خوبی نسبت به خودتان یا تواناییهای خود ندارید و میترسید که نتیجهی تمام اقدامات شما چیزی جز احساس خجالت، محرومیت و گناه نباشد.
افسردگی و بیانگیزگی
این دو غالباً دست به دست هم میدهند. اگر اولی را داشته باشید، بیانگیزگی هم در ادامه به سراغتان خواهد آمد. اگر از نظر بالینی افسرده هستید، این بیماری روانی، انرژی جسمی و روحی شما را از بین میبرد و احساس انگیزه داشتن را تقریباً غیرممکن میکند.
اگر شما از یک بیماری جسمی رنج میبرید و یا به تازگی آن را پشت سر گذاشتهاید، انرژی شما کم است و احتمالا قدرت سابق و معمول خود را ندارید.
ایجاد انگیزه
احتمالا دلایلی که ذکر کردیم برای خیلی از شما آشنا است و میتوانید به وضوح ببینید که چرا هیچ تمایلی برای انجام هیچ کاری ندارید. با این حال، اگر هنوز هم ریشهی مشکل خود را پیدا نکردهاید، شاید لازم باشد نگاه موشکافانهتری به خود و زندگیتان داشته باشید و در زوایای پنهانتری به دنبال ریشهی مشکلات خود بگردید. خبر خوب این است که میتوانید برای یافتن انگیزه اقدام کنید.
بیدار کردن انگیزه 11 اقدام موثر
متناسب با شرایط خود، اقدامات زیر را به کار بندید تا خود را از حالت رخوت و افسردگی بیرون آورده و نشاط و انگیزهی دوباره پیدا کنید.
اگر علایم افسردگی را میشناسید و چندین هفته است که آنها را مشاهده میکنید، وقت آن است که به پزشک مراجعه کنید. در صورت افسردگی، احتمالا نبرد سختی پیش رو دارید تا انرژی و توان از دست رفتهی خود را بازگردانید. درمان مورد نیاز خود را که ممکن است ترکیبی از مدیتیشن و گفتاردرمانی باشد، دریافت کنید تا شور و حال شما برای مشارکت در زندگی بازگردد.
در این میان، سعی کنید با وجود احساس بد، اهداف کوچک قابل کنترل را انجام دهید. حتی اگر منتظر نتایج بزرگ هستید، این دستاوردهای کوچک را دست کم نگیرید. با رسیدن به همین اهداف کوچک میتوانید احساس بهتری نسبت به خود داشته باشید و عزت نفس خود را بهبود ببخشید.
اگر مبتلا به سرماخوردگی، آنفولانزا یا سایر بیماریها هستید ، با خودتان صبور باشید. در دوران بیماری خود را زیاد تحتفشار قرار ندهید و از خود کار نکشید. مراقبت از خود را تمرین کنید و اجازه دهید بیماری، دوران خودش را طی کند. به این ترتیب به احتمال زیاد، با بهبود حالتان، انگیزهی شما هم باز خواهد گشت.
بفهمید که چه چیزی به شما استرس میدهد و در مورد آن کاری انجام دهید
اگر استرس علت کم بودن انرژی شما و عدم تمایل به انجام هر کاری است، منبع استرس را پیدا و بررسی کنید.
آیا وظایفی که بر عهده گرفتهاید، بیش از توان شما است؟ آیا درگیر پیشآمد سخت و طاقتفرسایی هستید؟ آیا خود را با اضافهبار اطلاعات غرق کردهاید؟
در مورد عوامل استرسزا با خود صادق باشید و حتی اگر ناراحتکننده هم نیستند، سعی کنید آنها را فعلا از زندگی خود حذف کنید. این رویدادها و تعهدات استرسزا میتواند شما را به سرعت درگیر کند، بنابراین باید مراقب برخورد با آنها باشید تا دچار اضطراب یا افسردگی نشوید.
خودتان را مجبور کنید تا اولین قدم را بردارید
تعلل، قاتل انگیزه است. بیشتر کارهایی که دوست نداریم انجام دهیم و حتی برخی از کارهایی که از آنها لذت میبریم، دشوارتر و دلهرهآورتر از آنچه که هستند، به نظر میرسند، اما وقتی اولین قدم را برمیدارید، ترسها و تردیدها کنار میروند و خواهید دید که کار مورد نظر شما، آنقدرها هم که فکر میکردهاید، غیرقابل کنترل نیست!
کوچکترین اقدام برای هر کاری که به تعویق میاندازید را تعیین کنید، سپس فقط همان یک کار را انجام دهید. خواهید دید که طی کردن مراحل بعدی، به مراتب آسانتر خواهد شد.
مهارتهای خود را تقویت کنید
اگر از عهدهی کاری برنمیآیید، سخت است که دست و پنجه نرم کردن با آن، هیجانزده شوید، بنابراین یک سوال مهم این است که از نظر مهارتها یا تحصیلات، چه چیزی شما را مشتاق میکند و ممکن است شما را به اهداف خود علاقهمند کند؟
به یاد داشته باشید که انگیزه، خود به خود به سراغ شما نمیآید، بلکه این شما هستید که باید فعالانه وارد عمل شوید؛ مثلا برای تقویت مهارتهای خود، یک دورهی آنلاین بگذرانید. یک مربی پیدا کنید تا شما را راهنمایی کند. در صورت نیاز دوباره به مدرسه بازگردید.
هرچه بیشتر متخصص شوید، کار یا هدف شما جالبتر و هیجانانگیزتر خواهد بود. همچنین نسبت به تواناییهای خود اطمینان بیشتری خواهید داشت که باعث افزایش ابتکار عمل شما میشود.
دنبال هدف یا علاقهی خود باشید
اگر از زندگی خود خسته و ناراضی هستید، احساس انگیزه داشتن هم برای شما دشوار است. بیزاری از کار یا فکر کردن به اینکه زندگی بیمعنی است، میتواند روح را خرد کند و منجر به بیتفاوتی شود. ماموریت خود را برای یافتن چیزی که برای شما هدفمند است، پیدا کنید و مدتی، زمان و انرژی خود را بر آن متمرکز کنید. این احساس که شما به نوعی تغییر ایجاد کردهاید، میتواند بسیار انگیزهبخش باشد.
بهتر است این حس هدفمندی را با علاقه یا هدفی که مشتاق آن هستید، پیوند دهید. داشتن عشق و شور، مانند ریختن بنزین روی شعلههای انگیزه است. در این صورت شما احساس بچهای را خواهید داشت که هر روز صبح با ذوق سوار شدن دوچرخهی جدید خود از خواب بیدار میشود.
اهداف خود را تعیین کرده و تمام جزئیات آنها را تجسم کنید
اگر چیزی ندارید که برای آن تلاش کنید، بدیهی است که نمیتوانید انگیزهای برای کار داشته باشید. برای این منظور، اهداف قابل کنترلی ایجاد کنید که شما را هیجانزده و درگیر کند. بهتر است با یک گل کوچک شروع کنید تا یک برد سریع داشته باشید که بتواند اشتیاق شما را برانگیزد.
سپس بنشینید و مدام به تمام جزئیات هدف بعدی خود فکر کنید؛ به عنوان مثال، اگر هدف شما نوشتن یک رمان است، هر صحنه و هر شخصیتی را تجسم کنید تا زمانی که به آن جهان کشیده شوید. این کار شروع به نوشتن را بسیار سادهتر میکند.
علاوه بر اینها، دیدن محصول نهایی دقیق در ذهن به شما کمک میکند تا انگیزهی خود را حفظ کنید، در حالی که داشتن یک امید مبهم از آنچه میخواهید به آن برسید، میتواند دلسردکننده باشد.
دلایل اهداف خود را بنویسید
هنگامی که هدف جدیدی را تعیین میکنید یا عادتی را شروع میکنید، دلایل خود را هم بنویسید. این کار باعث میشود که با تعهد بیشتری شروع به کار کنید؛ به عنوان مثال، اگر هدف شما رسیدن به ارتقای شغلی است، نوشتن مزایا و دلایلی که میخواهید به این هدف برسید، به مغز شما کمک میکند تا هدف مورد نظرتان را پردازش کرده و شما را در مسیر درست نگه دارد.
به علاوه، وقتی چیزی ملموس مانند یک فهرست نوشته شده ایجاد میکنید، این یک نشانهی ذهنی دیگر است که اقدامات شما را در جهت واقعی شدن هدف تقویت میکند.
شاید فکر کنید که این هم نوعی رشوه دادن است. ممکن است این فکر چندان هم نامربوط نباشد، اما مطمئن باشید که موثر است. تعیین اهداف کوتاهمدت در دل اهداف بلندمدت، به شما کمک میکند احساس کنید در حال انجام کاری هستید، در حالی که پاداش به شما چیزی میدهد که باید حتی قبل از رسیدن به هدف نهایی، منتظر آن باشید.
تقسیم وظایف بزرگ به کارهای کوچکتر به شما کمک میکند تا بیش از حد تحتفشار قرار نگیرید. اجازه دادن به خود برای لذت بردن از یک کاسه بستنی پس از اتمام هر فصل در گزارش خود، یا یک گردش خاص با دوستان پس از اتمام یک نقطه عطف در تناسب اندام، به شما کمک میکند تا بر مدار انگیزههای طولانیمدت خود بمانید.
هنگام شروع یک هدف جدید، برنامهریزی کنید که چگونه وارد عمل خواهید شد. فکر کردن به برنامه، نه تنها به شما این فرصت را میدهد که بهترین شرایط را برای موفقیت ایجاد کنید، بلکه به شما این امکان را میدهد که در صورت مواجه شدن با مشکلات، استراتژیهای جایگزین را نیز بررسی کنید.
اگر اولین تلاش شما با شکست مواجه شد، استرس نگیرید. اگر اولین تیر شما به هدف نخورد، ناامید نباشید و برنامهی خود را برای حل مشکلاتی که دفعهی اول شما را متوقف کردهاند، تغییر دهید.
برای موانع و خستگی برنامهریزی کنید
همه در طول راه دلسرد میشوند و احتمالاً این موضوعی است که برای شما هم اتفاق میافتد، بنابراین، پیشاپیش برای کارهایی که میخواهید انجام دهید، برنامهریزی کنید. این کار باعث میشود که وقتی موانع به وجود میآیند و انگیزههای شما شروع به سست شدن میکنند، هوشیار باشید.
برای مدیریت موانع و خستگیها، این اقدامت میتوانند مفید باشند:
بارها و بارها، لیست دلایل خود برای تعقیب اهداف و رویاهایتان را بخوانید.
شما میتوانید طوفان فکری جدیدی داشته باشید. احتمالا راههای جالبتری برای رسیدن به اهداف و تجدید انرژی به سراغتان میآید.
شما میتوانید در مورد مشکلات با شریک خود صحبت کنید و به این ترتیب، فشار مشکلات را کم کنید.
بسته به نوع هدف، یک برنامهی عملی برای تجدید انرژی خود ایجاد کنید؛ برنامهای که الهامدهنده و لذتبخش باشد.
فراموش نکنید که برای ایجاد انگیزه، باید دست به عمل بزنید. پیشنهاد میکنیم توصیههای این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا را به کار بندید و نتایج عملی آن را ببینید. حفظ انگیزه، یک عادت سخت است، اما ارزش آن را دارد که نیروی انگیزهی خود را تقویت کنید تا بتوانید با همهی اهداف و عادات خود به موفقیت برسید.
کودکانی را تصور کنید که در کلاس علوم، خسته و بیحوصله نشستهاند و به صحبتهای معلمشان گوش میدهند یا در حال یادداشتبرداریاند. در همین حین، معلم در حال تشریح اندامهای درونی بدن است و یکییکی آنها را برای دانشآموزان بیان میکند. این تصاویر برای خیلی از ما آشناست. شیوه مرسوم و متداول آموزش علم. منتها آیا روشی جذابتر وجود ندارد؟ در این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا با نظریه یادگیری اکتشافی، تاریخچه، مزایا و معایب و نیز کاربردهای آن آشنا میشوید.
نظریه یادگیری اکتشافی فراگیران را تشویق میکند برای یادگیری دانش جدید، روی تجربیات و دانش پیشین خود تکیه کنند. سپس آنها را با درک شهودی، خیالپردازی، خلاقیت و انجام آزمایش و جستوجو ترکیب کنند تا بتوانند دانش جدیدی کسب (کشف) کنند. بر مبنای این نظریه، یادگیری بهمعنای جذب آنچه دیگران گفتهاند نیست؛ بلکه بهمعنای استفاده از دانش پیشینیان و ترکیب آن با روحیه جستوجوگری برای کشف پاسخها و پیداکردن راهحلهای جدید است.
جروم برونر، روانشناس مشهور آمریکایی، نظریه یادگیری اکتشافی را برای نخستینبار در دهه ۶۰ میلادی طرح کرد. آموختن با انجامدادن چیزی بود که او به آن تأکید میکرد. در نظریه یادگیری اکتشافی برونر، فراگیران بهجای آنکه صرفا دریافتکننده دانش باشند، بهطور فعال در یادگیری دانش مشارکت میکنند. آنها با جستوجو و دستکاری اشیا با محیط اطرافشان تعامل میکنند.
این تعامل فرصتی به وجود میآورد تا آنها فکر کنند، سؤال بپرسند، حدس بزنند و با دیگران همکاری کنند. بدین ترتیب، آنها اعتمادبهنفس لازم برای حل مسئله و استفاده از دانشِ ازپیشکسبشده را یاد میگیرند. با این حساب، بهجای آنکه دانشآموز انبار تلقی شود که باید از دانش پر گردد، فردی دیده میشود که دارای دانش و تجربیات پیشین است. حال این دانش و تجربه میتواند در امر یادگیری دانش جدید استفاده شود.
ژان پیاژه، روانشناس مشهور سوئیسی نیز که از مشاهیر حوزه روانشناسی رشد به شمار میرود کودکان را همچون فلاسفه یا دانشمندانی کوچک میدید. وی معتقد بود آنها باید در تعامل با محیط بیاموزند و مراحل رشد را طی کنند. بر مبنای نظریه او، مشارکت و درگیرشدن کودکان با محیط زندگی نقشی مهم در رشد فکری آنها دارد. ازاینرو وی معتقد بود کودکان دبستانی باید با دستکاری و لمس اشیا گوناگون، فرایند یادگیری را در محیط مدرسه طی کنند.
یادگیری اکتشافی را میتوان در ۵ اصل به شرح زیر خلاصه کرد:
حل مسئله
معلمان باید دانشآموزان را هدایت و تشویق کنند تا با ترکیب دانش پیشین و اطلاعات جدید، هنگام حل مسئله راهحلهای نو پیدا کنند. با این روش، «دانشآموزان» عامل اصلی و تأثیرگذار در فرایند یادگیریاند که با توسعه مهارتهای خود و درگیرشدن با مسئله، راهحلهای جدید مییابند.
معلمان باید به فراگیران اجازه دهند مسیر یادگیری اکتشافی را خود بهتنهایی یا با همکاری دیگران و با سرعت مناسب طی کنند. این شیوه، برخلاف روشهای معمول تدریس، استرس فراگیران را کاهش میدهد و اجازه میدهد آنها با آسودگی خاطر بیاموزند.
ادغام و ترکیب
معلمان باید به فراگیران شیوه و اصول صحیح ترکیبکردن دانش پیشین با دادههای جدید را آموزش دهند و آنها را تشویق کنند برای آنچه کشف شده است کاربردهایی بیابند.
تحلیل و تفسیر دادهها
یادگیری اکتشافی یادگیری فرایندمحور است، نه محتوامحور. ازاینرو، فراگیران بهجای بهیادسپاری آنچه آموختهاند، باید بیاموزند دادههای کسبشده را تحلیل و تفسیر کنند.
بازخورد شکست
یادگیری صرفا زمانی که ما پاسخ صحیح را پیدا میکنیم رخ نمیدهد. یادگیری اکتشافی صرفا روی پیداکردن پاسخها و راهحلهای درست تمرکز ندارد؛ بلکه این فرصت را به فراگیران میدهد تا با اشتباهکردن نیز بیاموزند. در اینجا وظیفه معلم ارائه بازخورد است.
شیوه مناسب آموزش به کودکانی که مشکلات رفتاری و اختلالات یادگیری دارند.
با این حال، این نظریه، مانند هر نظریهای دیگری، محدودیتها و نقاط ضعفی نیز دارد مانند:
نیاز به آموزش کافی و مناسب معلمان برای آنکه شایستگی لازم جهت اجرای آن را پیدا کنند؛
نیاز به چهارچوبی دقیق و منظم، چراکه جستوجو و تلاش بیهدف ممکن است باعث سردرگمی فراگیران شود؛
در برخی موارد، ممکن است فراگیران را دچار این خطا کند که آنها نیازی به آموختن یکسری مسائل و مهارتهای مهم ندارند و هرآنچه خود آموختهاند کافی است؛
یادگیری اکتشافی نباید بهعنوان رکن اصلی برنامه آموزشی استفاده شود، چراکه اجرای آن در عمل با محدودیتهای مختلف مواجه میشود و باعث کاهش یادگیری میگردد.
اهمیت آموزش و توانمندسازی معلمان در نظریه یادگیری اکتشافی
نقش معلمان در اجرای موفقیتآمیز یادگیری اکتشافی بسیار مهم است. معلمان نهتنها باید انعطافپذیر باشند که بهخوبی خود را نیز باید برای اجرای روشهای این نظریه آماده کرده باشند. آنها باید این موضوع را درک کنند که چگونه موضوعی آموزشی میتواند از سوی دانشآموزان کشف شود و به پیشبرد برنامه درسی کمک کند. معلمان باید شیوه صحیح طرح پرسش و ارائه بازخورد را برای هدایت اکتشافات دانشآموزان حین انجام این شیوه بدانند.
برای کسب این شایستگیها، معلمان باید دورههای روانشناسی رشد و یادگیری را بگذرانند و دورههای مختلف سنی و مراحل رشد فراگیران را بشناسند. چطور از یادگیری اکتشافی در کلاس درس استفاده کنیم؟ برای کاربرد این نظریه در کلاس درس و استفاده از آن برای تقویت یادگیری دانش آموزان، ۵ روش را به شما پیشنهاد میکنیم:
از مصاحبه برای تحریک کنجکاوی استفاده کنید
صحبت و تبادل نظر با دیگران همیشه آموزنده است. از فراگیران بخواهید درباره موضوعاتی مشخص با بزرگترها یا سایر معلمان مصاحبه کنند. در خلال این مصاحبه، آنها چیزهای زیادی میآموزند. از آنها بخواهید متن مصاحبه را بنویسند و آنچه را آموختهاند خلاصه کنند.
فراگیران را تشویق به تحقیق فردی کنید
به فراگیران خود موضوعی بدهید و از آنها بخواهید بهتنهایی تحقیق کنند. آنها را تشویق به استفاده از منابع مختلف راجع به آن تحقیق کنند. سپس هرکس نتایج خود را با دیگران به اشتراک بگذارد.
پروژههای دادهمحور به آنها بدهید
دادههای مربوط به موضوعی درسی را در اختیار فراگیران قرار دهید و از آنها بخواهید دادهها را تحلیل، تفسیر و طبقهبندی کنند و نتایج و نظریات احتمالی را حدس بزنند. با این روش، علاوه بر پیشبرد یادگیری اکتشافی، اهمیت تحلیل داده را به آنها آموزش میدهید.
گاهی امکانات یا زمان کافی برای انجام یادگیری اکتشافی بهشیوه مرسوم وجود ندارد. در این شرایط، میتوانید از شبیهسازها استفاده کنید؛ برای مثال، کلاس کالبدشکافی را با کمک نرمافزارهای آموزشی برای دانشآموزان اجرا کنید و از آنها بخواهید آنها نیز دستبهکار شوند و با چاقوی جراحی مجازی کار کنند.
از فرصت اشتباهها برای غنیسازی یادگیری استفاده کنید
وقتی دانشآموزان کنترل آموزش را در فرایند اکتشاف به دست میگیرند، اشتباهها اجتنابناپذیرند. در این شرایط، از هر خطا بهعنوان فرصتی برای یادگیری استفاده کنید. بهموقع بازخورد بدهید. به فراگیران کمک کنید خطاها را شناسایی و اصلاح کنند و آنها را تشویق کنید از اشتباهکردن نترسند.
سخن پایانی
نظریه یادگیری اکتشافی بین روانشناسان حوزه رشد و یادگیری محبوبیت زیادی دارد. آنها بر این باورند که آموختن با انجامدادن محقق میشود. اگر معلم این نکته را که دانشآموزش دانش و تجربیاتی از قبل دارد در نظر بگیرد، آنگاه میتواند به او نشان دهد محتوای آموزشی به دانستهها و تجربیات او مرتبط است.
اجرای موفق این شیوه به آگاهی و تلاش معلمان نیاز دارد. آنها باید مراقب باشند فعالیتی آموزشی را صرفا بهخاطر آنکه فعالیتی انجام میشود اجرا نکنند؛ بلکه روی هدایت فعالیتها برای نیل به اهداف آموزشی تمرکز کنند.
در لیست 16 فیلم لاتین که حتما باید ببینید کدام فیلم ها قرار دارند؟بهترینفیلم های سینمای لاتین تاریخ سینما برای شامل کدام فیلم ها میشوند؟ بهترین فیلم های لاتین تمام دوران برتر تاریخ سینما از نظر بینندگان کدام فیلم ها هستند؟ بهترین فیلم سینمای لاتین کدام فیلم می باشد؟ بهترین فیلم های سینمای لاتین که شما را پای تلویزیون میخکوب میکنند کدام فیلم ها هستند؟
سینمای لاتین، در میان هیاهوی سینمای هالیوود و فراگیری جهانیاش، کمتر دیده میشود. اگرچه هالیوود شهرت جهانیاش را مدیون دستگاهها و ابزارهای تبلیغاتی قدرتمندش است، همین بیعدالتی و عدم توازن، که به حوزههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هم کشیده میشود، و تقابل فرهنگ امریکایی و لاتین دقیقاً همان چیزی است که در بسیاری از فیلمهای لاتین به آن پرداخته میشود.
اما برخلاف تصور همگانی سینمای لاتین تنها به تصویر این بخش تأثربرانگیز تاریخ و فرهنگ خود محدود نمیشود؛ هم درامهای عاشقانهی این پدران قصهگویی، حتی در همین فضای محدودی که دارند، در میان عاشقان و مخاطبان سینما معروف و محبوب است، هم در انیمیشن و مستندسازی و ژانر کمدی و جنایی ثابت کردهاند که میتوانند موفق ظاهر شوند.
از سویی، به لطف تغییرات فرهنگی و گسترش ابزارهای رسانه در سالهای اخیر، با اینکه سیاستهای دولت دونالد ترامپ تا حدی به عقب راندن و محدود کردن بخشی از جمعیت لاتین دنیا منجر شد، صداها و چهرههای لاتین روزبهروز بیشتر و بیشتر به گوش و چشم مردم دنیا میرسد.
حالا به جز حضور و موفقیت برخی بازیگران و کارگردانان لاتینتبار در سینمای هالیوود، فرصت نمایش خلاقیت و حقیقت زندگی مردمان لاتین از سوی نابغههایش یا نابغههای ملیتهای دیگر در فستیوالهای بینالمللی بیشتر شده است؛ فرصتهایی که گاه به دریافت نامزدی یا جایزهای مهم و معتبر جهانی نیز تبدیل میشود. در این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا نگاهی به برخی مهمترین فیلمهای جدید و قدیمی لاتین و آثار شاخص کارگردانان و بازیگران لاتین میاندازیم.
فرزندان آدم (Children of Men)
محصول ۲۰۰۶
کارگردان: آلفونسو کوارون
بازیگران: کلایو اوون، جولین مور، مایکل کین
خلاصه داستان: سال ۲۰۲۷ است و تمام زنان دنیا نازا شدهاند. جوانترین ساکن زمین بهتازگی در هجدهسالگی درگذشته است و مردم دنیا کاملاً ناامیدند. بحران و آشفتگی پایههای تمدن بشری را متزلزل کرده است و بریتانیا، که خود صحنهی آشوب و درگیری فرقههای متخاصم ملیگراست، آخرین پایگاه پابرجای دنیاست. سیل مهاجران پشت دروازههای محصور بریتانیا اجازهی ورود به این کشور را ندارند و دنیای در شرف مرگ و نیستی، آخرین شانس بقایش را در وجود زنی سیاهپوست، به نام کی، میبیند. این میان مردی افسردهحالِ فرزند از دستداده به نام تئو (کلایو اوون) مأموریت دارد که از این زن محافظت کند.
«فرزندان آدم» فیلمی مهم، در ژانر علمیتخیلی، اقتباسی از یک رمان قوی است که باید دستکم یک بار آن را دید. آلفونسو کوارون، کارگردان مکزیکیاش، که تا پیش از این فیلم ساخت دو فیلم بلند لاتین و یک هری پاتر را در کارنامهی خود دارد، با «فرزندان آدم» به شهرت جهانی رسید و بعد با «جاذبه» (Gravity) و «روما» (Roma) جا پای خود را در سینمای هالیوود و جهان محکم کرد. در «فرزندان آدم» هنر و قدرت کارگردانی کوارون و فیلمبرداری امانوئل لوبزکی مکزیکی،
همکار دیرینهاش، در بهتصویر کشیدن جهان تاریک آخرالزمانی باورپذیر، که به لحاظ زمانی و محتوایی چندان با امروز ما فاصلهای ندارد، با سکانسپلانهای درخشان و ضرباهنگ سریع اما منسجم، نفس مخاطب را میگیرد و او را به صندلی میخکوب میکند. البته در پایان از تزریق کمی امید هم غافل نمیماند. «فرزندان آدم» در سه بخش بهترین فیلمبرداری، فیلمنامهی اقتباسی و تدوین نامزد دریافت اسکار شد، اما نظر بریتانیاییها را به خود جلب و جایزهی بهترین فیلمبرداری بفتا را از آن خود کرد.
خلاصه داستان: داستان واقعی زندگی سلنا کوینتانیلا پرز، خوانندهی اهل تگزاس، از روزهای آغازین کار او تا زمانی که به شهرت میرسد، اجراها، زندگی شخصی و بعد مرگش.
نمیشود از فرهنگ لاتین حرف زد و اشارهای به ملکهی لاتینهای تگزاس امریکا، سلنا کوینتانیلا پرز، نکرد. درامی که بر اساس زندگینامهی این خوانندهی محبوب لاتین ساخته شد، یکی از کلاسیکهای پرطرفدار خانوادههای لاتین است. «سلنا» با بازی جنیفر لوپز، از دیگر چهرههای شاخص لاتین که توانست در هنر و موسیقی جریان اصلی امریکا بدرخشد، زندگی حرفهای باشکوه اما کوتاه سلنا کوینتانیلا را به تصویر میکشد و نگاه صمیمیتری به زندگی شخصی او، قلب مهربانش و شور و عشقی که به ریشههایش داشت، میاندازد.
اهمیت سلنا در فرهنگ لاتین به جز حرفهی موفقی که در جریان اصلی امریکا برای خودش رقم زد، به این دلیل است که باعث شد هنرمندان لاتین قدم به عرصهی موسیقی جهانی بگذارند. پایان تلخ رؤیای امریکایی این هنرمند پیشرو لاتین تأثیرگذاری قصهی زندگیاش را دوچندان میکند.
خلاصه داستان: پسرک دوازده سالهای به نام میگل (آنتونی گونزالس) که به موسیقی علاقهمند است، آرزو دارد مثل هنرمند الگویش، ارنستو دِلا کروز، به نوازندهای حرفهای تبدیل شود. اما ممنوعیت نسلبهنسل موسیقی در خانواده، مانع بزرگی بر سر راه اوست. اتفاقی که در فستیوال موسیقی «روز مردگان» برای او میافتد، او را وارد سرزمین مردگان میکند و مسیری که باید طی کند تا به آرزویش برسد.
کوکو را همه باید ببینند؛ نه فقط به خاطر پیام سیاسیای که به امریکا و جهان مخابره میکند، این فیلم قابلیتی دارد که میتواند در دل همه نفوذ کند. البته نمیتوان زمان ساخت و اکران فیلم را نادیده گرفت؛ زمانی که رئیسجمهور سابق ایالاتمتحده مذبوحانه تلاش میکرد بین ایالاتمتحده و مکزیک دیوار بکشد، کمپانی دیزنی و پیکسار با ساخت این فیلم بر ایجاد پل بین برای اتحاد فرهنگها و از بین بردن حفرهی فرهنگی تحمیلشده به مکزیک و امریکا تأکید کردند؛ تأکیدی که از چشم اعضای آکادمی اسکار دور نماند و جایزهی بهترین انمیشن را برایش به ارمغان آورد.
این نامهی عاشقانه به مکزیک و سنتهایش با انیمشن نفسگیر، رنگهای زنده و موسیقی امیدبخشاش به اهمیت خانواده، عشق و خاطره میپردازد. در کنار این مفاهیم، از واقعیت و خطرات تبدیل شدن به یک هنرمند، از خودگذشتگیهایی که میطلبد و آدمهای از جنس و رنگهای مختلفی که در این مسیر بر سر راه قرار میگیرند، و حرفهای که تو را از فراز و نشیبهای احساسی بالا و پایین میبرد، میگوید.
خلاصه داستان: دو پسربچه به نامهای مانولو (دیهگو لونا) و خواکین (چنینگ تیتوم) در مکزیک که یکی آرزو دارد گاوباز و نوازندهی گیتار شود و دیگری آرزوی قهرمان شدن و دفاع از شهرش را در سر دارد، عاشق دختری به نام ماریا (زویی سالدانا) هستند. الههی حاکم بر سرزمین خاطرهها (سرزمین مردگانی که بازماندگانشان روی زمین هنوز به یادشان هستند)، لامورتا و همسرش زیبالبا، که حاکم سرزمین فراموشی (سرزمین مردگانی که دیگر کسی از زندگان به یادشان نیست)، بر سر پایان این ماجرا با هم شرطی میبندند که ببینند در نهایت کدامیک از پسرها به ماریا خواهد رسید.
«کتاب زندگی» هم یکی از فیلمهای لاتین است که به خاطر عشقش به هنر، سنت، دانش و فرهنگ مکزیکی غنی است. در ظاهر به نظر میرسد که صرفاً قصهای عاشقانه است، اما در واقع پا را از این فراتر میگذارد و موضوعی غمانگیز را با نگاهی زیبا و ترکیبی از طنز و موسیقی به نمایش میکشد. پیام زیبای این انیمیشن جادویی میخواهد به مخاطب بگوید که به رفتگان از این دنیا نه فقط با یادآوری خاطراتشان، که با بررسی خطاها یا افسوسهایشان و درس گرفتن از آنها، عشق بورزیم. این فیلم میخواهد به ما یادآوری کند که زندگی را در آغوش بکشیم، همهی آدمهای اطرافمان را دوست داشته باشیم و فرهنگمان را، که از ما موجودات منحصربهفردی میسازد، ارج بنهیم.
ریتا مورنو: دختری که تصمیم گرفت به هدفش برسد (Rita Moreno: Only a Woman Who Determined to Go for It)
محصول ۲۰۲۱
کارگردان: مارییِم پرز رییِرا
با حضور: ایوا لانگوریا، گلوریا استفان، مورگان فریمن، ووپی گلدبرگ
خلاصه داستان: ریتا مورنو هفتاد سال با اجراها و نقشآفرینیهایش منبع الهام و مایهی سرگرمی بسیاری از عاشقان و مخاطبان سینما بوده است. این مستند روایتی است از کودکی تا روزهای ستاره بودن او.
مستند ریتا مورنو، بازیگر، خواننده و رقصندهی اهل پورتوریکو، که در آثار مهمی همچون «داستان وستساید» (Westside Story) و «آواز در باران» (Singing In the Rain) حضور داشته است، در افتتاحیهی ساندنس ۲۰۲۱ به نمایش درآمد. این مستند فوقالعاده و بینظیر، زندگی حرفهای ستارهی لاتین سینمای هالیوود را در عصر طلاییاش، تعصباتی که به عنوان یک خارجی با آن روبهرو بود، تلاشها و موفقیتهایش را به تصویر میکشد. این فیلم همچنین تصویر عمیقی از صنعت سرگرمی را از نگاه یک پورتوریکن، که به ریشههای خود میبالید و مجبور بود برای رسیدن به آرزویش موانع زیادی را پشت سر بگذارد، نشان میدهد.
خلاصه داستان: یک وکیل بازنشستهی دادگستری فدرال آرژانتین (ریکاردو دارین) رمانی را بر اساس یک پروندهی مختومهی حلنشدهی قدیمیاش مینویسد و سعی میکند به کمک دوست و همکار قدیمیاش (سولداد بیژامیل) راز حلنشدهی این پرونده را حل کند. پرونده مربوط به زن جوان تازهعروسی بوده است که بر اثر تجاوز جنسی در منزل خود کشته میشود. سیر احساسی این وکیل در خاطرات گذشته او را به نتیجهی شوکهکنندهای میرساند.
این درام اسپانیایی آرژانتینی برندهی جایزهی گویا و بهترین فیلم خارجی اسکار، که اقتباسی است از رمانی به نام «پرسش چشمانشان» (La pregunta de sus ojos) نوشتهی ادواردو ساچری، ازجمله بهترین فیلمهای ژانر جنایی مهیج است. روایت غیرخطی این فیلم که پرده از یک پروندهی قتل و تجاوز برمیدارد، در کنار عواقب خطاها و فرصتهای از دسترفتهی شخصیتهای فیلم، اثرگذاریاش را بیشتر میکند. یک نکته از بیشمار ویژگیهای خوب این فیلم این است که از نمایش بهترین و بدترین بخشهای فرهنگ آرژانتینی خجالت نمیکشد.
از سویی، خط جنایی قصه را با داستانی عاشقانه، هنرمندانه ترکیب میکند. یک صحنهی تکبرداشتی تعقیبوگریز هم دارد که بهقدری آدرنالین را بالا میبرد که تماشاگر فکر میکند خودش در صحنه حضور دارد.
خلاصه داستان: بئاتریس (سلما هایک) ماساژور و درمانگر ساکن لسآنجلس است که به دعوت یکی از مراجعهکنندگانش، کتی، به عمارت کنار ساحل میرود. در راه ماشینش خراب میشود و کتی از او دعوت میکند که با او در یک شام کاری همراه شود. سر و کلهی مهمانها پیدا میشود و بئاتریس بهناگاه خودش را در جنگی کلامی با شخصی بانفوذ در حوزهی املاک، که پول برایش از آدمها مهمتر است، میبیند.
فیلم سینمای لاتین
میگل آرتتا، کارگردان اهل پورتوریکو، فیلمی دربارهی چند مهاجر مکزیکی در تلاش برای ساختن حرفه را در کنار درمانگری، که خودش را شاخ تو شاخ با فردی میبیند که مجموعهای است از تمام چیزهایی که او از آن متنفر است، هنرمندانه کارگردانی میکند. نتیجه یکی از پرتنشترین بحثهای بر سر میز شام در عالم سینماست. شخصیت سلما هایک در این بحث اشارات ظریفی به رویکرد جامعهی امریکایی در قبال نژاد، طبقه و سنت میکند. این تفسیر تند و تیز و به لحاظ زمانی بهموقع اجتماعی قرار است مخاطب را اذیت و وادار کند که با خود بیندیشند اگر در موقعیت بئاتریس، یعنی مواجهه با ساکنینِ امریکایی که ترامپ ساخته است، قرار بگیرند، چگونه عمل میکنند.
خلاصه داستان: سه روز از زندگی مردمانی در محلهی لاتین (با اکثریت دومینیکن) واشینگتن هایتس در منهتن نیویورک که دربارهی صاحب یک خواربارفروشی است که بعد از ارثیهی قابل توجهی که به او میرسد، قصد دارد مغازهاش را تعطیل کند و روزهای بازنشستگی را در جمهوری دومینیکن بگذراند. اما تردید دارد.
درام موزیکال امریکایی که کارگردانی امریکاییتایوانی بر اساس نمایشی با همین نام نوشتهی لین-منوئل میرندا ساخته است، داستان مردمانی را روایت میکند که هریک برای زندگی بهتر به دنبال آرزوهای خود هستند. برخلاف انتقادهای فراوانی که به فیلم شده است، «در هایتس» سنت لاتینتبارها را بهگونهای ترسیم میکند که پیش از آن هرگز شاهدش نبودهایم.
ما بیشتر در فیلمهای مربوط به لاتینها یا با حضور لاتینها با شخصیتهای آسیبدیده یا دستچندم مواجهیم که بهگونهای از سنتهای خود در تقابل با فرهنگ امریکایی آسیب میبینند و نادیده گرفته میشوند، اما در این فیلم، شاهد جوانانی هستیم که به ریشههایشان افتخار میکنند و نسبت به سنت و فرهنگ خود احساس خوبی دارند. این فیلم لاتین به هیچ وجه کلیشه نیست و تنها جشنی از فرهنگهای متنوع لاتین است.
خلاصه داستان: زنی به نام کارینو (ناتالی مورالس)، که مشکل اعتماد کردن به دیگران را دارد اما در جستوجوی عشق است، و مردی به نام آدام (مارک دوپلاس)، که خجالتی اما دوستداشتنی است ولی یک تراژدی در زندگیاش دارد که به دنبال گریز از آن است، از طریق تماس آنلاین با هم آشنا میشوند. کارینو معلم زبان اسپانیایی آدام شود و بهتدریج دوستیای بینشان شکل میگیرد.
درامی دربارهی همهگیری بی آنکه در آن به همهگیری اشاره شود، به کارگردانی ناتالی مورالس امریکاییکوبایی که اولین نمایش جهانیاش را در جشنوارهی برلین ۲۰۲۱ تجربه کرد. مورالس و مارک دوپلاس هم بازیگران این فیلم هستند و هم خالقان دو شخصیت اصلی فیلم. این دو، شخصیتها را به طور جداگانه خلق کردند و بعد در مقابل هم قرار دادند تا ببیند چطور با هم برخورد میکنند. دوپلاس، که پیش از این سراغ ساخت فیلمهایی رفته بود که آشکارا نشان از روزگار شیوع جهانی کرونا دارند، میگوید در «کلاسهای زبان» هیچکس از واژهی هراسانگیز «پاندمی» استفاده نمیکند ولی فاصله میان شخصیتهای فیلم گویای همهچیز است.
این فیلم نهتنها در دوران فاصلههای اجتماعی همچون پرتوی از نور خورشید است، بلکه جنسی از دوستی را تصویر میکند که این روزها در رسانه زیاد نمیبینیم. این فیلم با نمایش تصویری ملموس از مهر و فقدان، نشان میدهد که چطور آدمها در زمانی که به یک دیگری نیاز دارند، قدم به زندگیهای هم میگذارند. شیمی بین شخصیت مرد و زن، در کنار کلاس آموزش زبان اسپانیایی، که خود مایهی دلخوشی و دلگرمی است، اینکه چطور یادگیری موضوعات جدید میتواند منجر به دوستیها و روابط تازه شود، همه و همه دستبهدست هم میدهد که «کلاسهای زبان» فیلمی خوشایند برای تماشا، بهطور ویژه در این روزها، باشد.
خلاصه داستان: پسربچهای نهساله در آپارتمانی فرسوده در کاراکاس با مادر بیوه و برادر کوچکش زندگی میکند. او موهای بدی (Pelo Malo، اصطلاحی در زبان لاتین برای موهای فر مدل افریقایی) دارد که از آن ناراضی است و به طرق مختلف سعی میکند آن را صاف کند. مادرش از این موضوع ناراحت است، چرا که توجه بیش از اندازهی پسر به ظاهرش را کاری دخترانه میداند.
اگرچه مردمان لاتین سنتهای زیبایی دارند، مسائلی در فرهنگشان وجود دارد که چندان خوشایند و زیبا نیست؛ زنگریزی، جنسیتزدگی و نژادپرستی ازجمله این مسائل است که ماریانا روندونِ کارگردان در این فیلم محصول ونزوئلا روی آنها دست گذاشته است. پسرکی که همراه با دوستِ دخترش برنامههای دختر شایسته را تماشا میکند و از موهایش ناراضی است و دائم در تلاش است به طریقی آن را تغییر شکل دهد تا شبیه پسرهای دیگر و همینطور خوانندهی محبوبش شود، مشکلات زیادی را در خانواده به وجود میآورد. فیلمساز از همین موضوع به ظاهر ساده استفاده میکند تا از زنگریزی، هراس از دگرباشی و تابوهای موجود در فرهنگ لاتین (و بسیاری فرهنگهای دیگر) انتقاد کند.
خلاصه داستان: خواهران میرابال بعد از آنکه اعضای خانوادهشان به دست نیروهای رژیم دیکتاتوری ترخیو در دومینیکن کشته میشوند، تبدیل به مبارز میشوند و در این راه جان خود را از دست میدهند.
فیلم لاتین
خواهران میرابال، به خاطر مخالفت و مبارزهی سرسختانه با رژیم دیکتاتوری رافائل ترخیو در جمهوری دومینیکن تبدیل به نماد انقلاب شدهاند. صدای مخالفت و فعالیتهای آنها بر ضد ترخیو، که در نهایت منجر به مرگ سه نفرشان شد، گذشتهی تاریخی این ملت را بهکل تغییر داد. نام این خواهران شهیدِ در راه وطن در میان کسانی که در راه دفاع از کشور در مقابل ظلم و تعدی جان خود را از دست دادهاند، برجسته است. و این فیلم سعی میکند یاد آنها را زنده نگه دارد.
خلاصه داستان: سه قصهی متفاوت که با یک تصادف رانندگی در مکزیکو سیتی به هم ربط پیدا میکنند. هر یک از این سه داستان بهطور مستقل ظلم انسانها نسبت به یکدیگر و وجه تاریک و تباه زندگی را به تصویر میکشد.
درست مثل آلفونسو کوارون، ایناریتو فیلمسازی است که همیشه بدون ظاهرسازی یا رمانتیک جلوه دادن فاجعه و بدبختی به جوانب خاصی از زندگی در مکزیک اشاره میکند. این فیلم، به جز ایدهی سنگین و خشونت آشکارش، نمونهی ایدهآلی از روایت موازی و همزمان چند قصه از طریق یک اتفاق است و همینطور بیان توصیفی کمیابی از نابرابری طبقاتی. «عشق سگی»، که به طرز خانمانسوزی آزاردهنده است، در ذهن مخاطب باقی میماند و به همین خاطر، یکی از بهترین فیلمهای ایناریتو است.
خلاصه داستان: آندره، سفرنامهنویس ساکن برلین، که به نظر میرسد زندگیِ در سطح جهانی خوبی دارد، بعد از سالها به دلیلی دوباره به سانتیاگو برمیگردد و آنجا با حادثهای تراژیک مواجه میشود.
ترک خانه و خانواده برای پیگیری اهداف و آرزوها بخش جداناپذیر زندگی است؛ اما وقتی بعد از مدتها دور بودن از خانه دوباره به خانه برمیگردی، چه اتفاقی میافتد؟ این فیلم محصول شیلی برندهی جایزهی گویا سعی میکند پاسخ این پرسش را بدهد. «زندگی ماهیها» داستان بازگشت به خانه بعد از مدتها و مواجهه با تعلقات را به شکل سادهای روایت میکند؛ همان درامهای عاشقانهی آشنای لاتین که عشق به خانه و خانواده را به زیباترین شکل به تصویر میکشد و احساسات مخاطب را درگیر میکند.
خلاصه داستان: کارلوس (کارلوس ریوار مارچاند) بعد از پنج سال حضور در هالیوود به خانه، پورتوریکو، برمیگردد تا اولین فیلم بلندش را بسازد.
رؤیای ساختن فیلم شخصی به سراغ (اگر نگوییم همه) بیشتر عاشقان سینما میآید. با این حال، این رؤیا برای همه به واقعیت تبدیل نمیشود. بسیاری از این خیالپردازان یا در مرحلهی خیال باقی میمانند یا گول همین خیالپردازیها را میخورند و فراموش میکنند که ساختن یک فیلم چقدر میتواند سخت باشد. «من یک کارگردان هستم» مستندنمایی (Mockumentary) است که چالشهایی را که فیلمساز در فرایند فیلمساز شدن با آن مواجه است، به شکلی طنزآلود به نمایش میکشد.
فیلمسازانی که در اول راه خود هستند، بهخصوص غیرامریکاییها و اینجا به طور ویژه امریکاییلاتینها و اهالی کارائیب، با این فیلم و این پرسش ابدی که «آیا فیلمم را باید به زبان انگلیسی یا به زبان مادری بسازم؟» همذاتپنداری میکنند.
خلاصه داستان: تیتای زیبارو (لومی کاوازوس)، جوانترین دختر خانواده، اجازهی ازدواج با عشق واقعیاش، پدرو (مارکو لئوناردی) را ندارد. از آنجا که به حکم سنت، تیتا مسئول نگهداری از مادرش است، پدرو، در حالی که همچنان عاشق تیتاست، با خواهر بزرگتر او (یارلی آریزمندی) ازدواج میکند. این موقعیت منجر به تنش زیادی در خانواده میشود و احساسات قوی تیتا به شکل خیالگونهای در آشپزی نمود پیدا میکند.
این درام عاشقانه بر اساس رمانی با همین نام نوشتهی لائورا اسکیبل در سبک رئالیسم جادویی، که مردمان لاتین در آن ماهرند، ساخته شده است. مثل بسیاری از فرهنگهای قدیمی این فیلم دربارهی عشق به غذا و ابراز عشق در قالب غذاست. « مثل آب برای شکلات» قصهی زنی عاشق را روایت میکند که با عشق غذا میپزد و با استفاده از رئالیسم جادویی نشان میدهد که چیزی چنین عادی و رومزه مثل آشپزی چطور میتواند تبدیل به تجربهای رازآلود شود.
تماشای این ملودارم عاشقانه مثل یک رؤیاست. این فیلم در زمان اکران به پرفروشترین فیلم خارجی در ایالاتمتحده (تا آن موقع) تبدیل شد. آلفونسو آرائو، کارگردان فیلم، را با درام عاشقانهی دیگری به نام «راه رفتن روی ابرها» (A Walk in the Clouds) با بازی کیانو ریوز میشناسیم.
در لیست 11 سریال کمدی که ارزش دارند دوباره آنها را تماشا کنید کدام سریال ها قرار دارند؟بهترین سریال های کمدی برتر که ارزش دارند دوباره آنها را تماشا کنید شامل کدام سریال ها میشوند؟ برترین سریال کمدی برتر تمام دوران برتر تاریخ سینما از نظر بینندگان کدام سریال ها هستند؟ بهترین سریال کمدی برتر تاریخ سینما کدام سریال میباشد؟ بهترین سریال های کمدی برتر تاریخ سینما،که شما را پای تلویزیون میخکوب میکنند کدام سریال ها هستند؟
همیشه سریالهای جدید و هیجانانگیزی در حال نمایش هستند اما گاهی اوقات طرفداران میخواهند چیزی را که قبلا دیدهاند دوباره مرور کنند. این امر بیشتر درباره مجموعههای کمدی صادق است، چرا که برخی از این مجموعههای واقعا خوب، آنقدر خندهدار هستند که بینندگان میتوانند بارها و بارها به آنها را تماشا کنند.
یک سریال کمدی، زمانی ارزش تماشای مجدد دارد که عنصری بیش از طنز و سرگرمکنندگی داشته باشد. باید لحظاتی داشته باشد که طرفداران حتی اگر تمام دیالوگها و صحنهها را حفظ باشند، باز هم به آن بخندند و از دیدن دوباره شخصیتهای محبوب خود، لذت ببرند.
اجتماع (Community)
خالق: دن هارمون
بازیگران: آلیسون بری، جوئل مکهیل، گیلیان جیکوبز
سال انتشار: ۲۰۰۹
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
سیتکامهای تلویزیونی زیادی وجود دارند اما یافتن سیتکامی مانند اجتماع که بسیاری از جنبههای ژانر را زیر و رو کند، بسیار دشوار است. اجتماع گروهی از شخصیتهای عجیب و غریب که در یک کالج محلی ملاقات میکنند، شبیه فرمول معمولی سیتکامها به نظر میرسد اما این سریال با داستانهای جالب خود مانند قسمتهای معروف پینت بال، طرفداران را شگفتزده میکند.
اجتماع همچنین دارای شخصیتهایی دوستداشتنی و سرگرمکننده بود که در یک گروه فوقالعاده با هم کار میکردند. با وجود شوخیهای زیرپوستی و ارجاعهای هوشمندانه به فرهنگ آن زمان، این سریال هنوز سرگرمکننده است، اگرچه فصلهای نهایی آن، چندان موفق نبودند.
پرورش شکستخورده (Arrested Development)
خالق: ران هاوارد
بازیگران: جیسون بیتمن، ویل ارنت، پورتیا روسی
سال انتشار: ۲۰۰۳
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۴ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۷ از ۱۰
پرورش شکستخورده هرگز نمرات بالایی کسب نکرده اما شهرت خود را به عنوان یکی از جالبترین مجموعههای تمام دوران حفظ کرده است. خانواده بلوث یکی از عجیبترین و ناکارآمدترین خانوادهها در تاریخ تلویزیون هستند و هر یک از اعضای خانواده، جذابیت و طنز خاص خود را دارند.
این سریال برای اولین بار خندهدار است اما در تماشای مجدد، حتی بهتر هم میشود، زیرا طرفداران میتوانند از شوخیهایی که شاید نفهمیده بودند لذت ببرند، داستان را دقیقتر دنبال کنند و با اشتیاقی بیشتر شاهد اشتباهات خندهدار و لحظات فراموشنشدنی خانواده بلوث باشند.
فیلادلفیا همیشه آفتابی است (It’s Always Sunny In Philadelphia)
خالق: راب مک الهنی
بازیگران: چارلی دی، راب مک الهنی، کاترین اوسون
سال انتشار: ۲۰۰۵
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۸ از ۱۰
این سریال به عنوان یک کمدی بسیار کوچک و فرعی شروع شد اما در ادامه، به یکی از طولانیترین سریالهای تاریخ تبدیل گردید. فیلادلفیا همیشه آفتابی است، چهارده فصل دارد و هنوز در حال پخش است و تعداد زیادی از طرفداران منتظر فصل جدید هستند و در عین حال، دوست دارند این سریال را مجددا تماشا نمایند.
فیلادلفیا همیشه آفتابی است، بر خلاف برخی از کمدیها که سعی میکنند شخصیتهای معیوب خود را در طول زمان به افرادی دوستداشتنی تبدیل کنند، تمام تلاش خود را میکند تا شخصیتهای اصلی خود را تا حد ممکن، نامحبوب جلوه دهد. البته که این سبک، سرگرمکننده است اما باید ببینیم آنها در ادامه، تا چه اندازه به این محدودیتها پایبند میمانند.
شتز کریک (Schitt’s Creek)
خالقان: یوجین و دن لوی
بازیگران: دن لوی، آنی مورفی، یوجین لوی
سال انتشار: ۲۰۱۵
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
شتز کریک یک سریال بسیار جدید است اما ثابت کرده که ارزش دارد تا بارها و بارها آن را تماشا کنیم. خانواده رز یکی دیگر از طایفههای شگفتانگیز و عجیب و غریب بودند که داستان آنها از فصل اول تا فصل آخر که رکورد بردن جایزه امی را شکست، باعث خندههای بیامان هواداران شد.
اما این فقط به دلیل کمدی و طنز شتز کریک نیست که طرفداران دوست دارند دوباره آن را تماشا کنند. این سریال دارای داستانی عمیق درباره رستگاری بود و لحظاتی واقعا تکاندهنده داشت و دارای عاشقانههای جذابی بود که مورد علاقه بسیاری از بینندگان قرار گرفت.
سیمپسونها (The Simpsons)
خالق: مت گرونینگ
صداپیشگان: هنک آزاریا، نانسی کارترایت، دن کاستلانتا
سال انتشار: ۱۹۸۹
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۵ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
سریال کمدی
سیمپسونها یکی دیگر از سریالهای قدیمی است که مدتهاست در حال پخش است و هیچ نشانهای از پایان آن وجود ندارد. بسیاری از طرفداران میگویند اوج این سریال، در دهههای قبلی رقم خورد اما هنوز و در بعضی از سالها، میتوان سیمپسونها را سرگرمکنندهترین برنامه تلویزیونی دانست.
با نگاهی به آن فصول اولیه، متوجه میشویم که طنز و کمدی سیمپسونها چقدر خوب بوده است. فرقی ندارد که آن قسمتهای ویژه را تماشا کنیم یا قسمتهای مخصوص تعطیلات یا این که از ابتدا شروع کنیم، فقط باید بدانیم که سیمپسونها هنوز یکی از نمادینترین و تاثیرگذارترین سریالهای تاریخ است.
۳۰ راک (۳۰ Rock)
خالق: تینا فی
بازیگران: تینا فی، الک بالدوین، تریسی مورگان
سال انتشار: ۲۰۰۶
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۸ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
این سریال با یک طرح کاملا قوی با زمینه سیتکام آغاز شد که درباره اتفاقات پشت صحنه یک برنامه طنز آخر شب است. ۳۰ راک در واقع به دلیل حس شوخطبعی پوچگرایانه خود، بسیار محبوب شد. این سریال هرگز ترسی از نشان دان واقعیت نداشت و دارای برخی از عجیبترین و خاصترین سکانسهای تاریخ است.
بازیگران با استعداد آن نیز یکی از دلایل اصلی ماندگاری این برنامه در ذهن طرفداران هستند. تینا فی، الک بالدوین و تریسی مورگان، گروه فوقالعاده و شخصیت های اصلی این مجموعه بودند و ستارگان مهمانی مانند مت دیمون، جنیفر انیستون و پیتر دینکلیج نیز به هرج و مرج مفرح موجود در سریال، افزودند.
دوستان (Friends)
خالقان: دیوید کرین، مارتا کافمن
بازیگران: جنیفر آنیستون، کورتنی کاکس، متیو پری
سال انتشار: ۱۹۹۴
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۸ از ۱۰
تعداد کمی از سریالها مانند دوستان وجود دارند که چنین محبوبیتی بین طرفداران داشته باشند. این مجموعه نمادین و تاریخی، شش شخصیت اصلی خود را به محبوبترین افراد تلویزیون در تمام دوران تبدیل کرد و آنها با هم یکی از بهترین گروههای تلویزیونی را تشکیل دادند.
این سریال لحظات خندهداری با انواع شخصیتهای مختلف داشت و هر کدام از آنها در زندگی عاشقانه و کاری و زندگی روزمره خود، صحنههای جذابی میآفریدند. این مجموعه پر از لحظات شگفتانگیز از دوستی و داستانهای عاشقانهای است که در تاریخ تلویزیون، بینظیر و افسانهای هستند.
پارکها و تفریحات (Parks And Recreation)
خالقان: کرک دنیلز، مایکل شور
بازیگران: امی پولر، اوبری پلاتزا، نیک افرمن
سال انتشار: ۲۰۰۹
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
بهترین سریال کمدی
پارکها و تفریحات در ابتدا به عنوان نسخه ضعیف سریال اداره شناخته میشد اما طولی نکشید تا این سریال، هویت خود را به عنوان یک داستان خندهدار و دوستداشتنی از دنیای پیش پا افتاده دولت محلی، ثابت کرد.
موضوع این سریال، کمی خشک و رسمی به نظر میرسید اما بازی فوقالعاده شخصیتهای عجیب و غریب آن باعث شد تا این داستان به خوبی ارائه شود. پارکها و تفریحات از آن دست سریالهایی است که بینندگان هر زمان که آن را تماشا نمایند، حس میکنند با دوستان قدیمی خود در حال معاشرت هستند.
تا قبل از ساینفلد، سیتکامها همیشه با طنز خود، پیامهایی عمیق و ارزشمند منتقل میکردند. ساینفلد نشان داد که نه تنها آن جنبههای ارزشمند و عمیق ضروری نیستند، بلکه حتی نیازی نیست که شخصیتهای اصلی، افراد خوبی باشند.
ساینفلد، قوانین و کنوانسیونهای قبلی کمدی را دور انداخت و تنها دغدغهاش، خنداندن تماشاگران بود. پس از آن، این مسیر، الهامبخش بسیاری از کمدیهای دارک شد. ساینفلد هنوز به همان اندازه زمان پخش اولیه خود، خندهدار است.
اداره (The Office)
خالق: کرگ دنیلز
بازیگران: استیو کارل، جنا فیشر، جان کرازینسکی
سال انتشار: ۲۰۰۵
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۱ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۹ از ۱۰
اداره، بازسازی آمریکایی یک سریال طنز محبوب انگلیسی بود و حتی قبل از پخش آن، تردیدهای زیادی درباره موفقیت آن وجود داشت. بدون نسخه اصلی، این نسخه نیز ساخته نمیشد اما این سریال تبدیل به یک سیتکام بینظیر در یک اداره شد که رئیسی خندهدار به نام مایکل اسکات دارد.
این سریال در قسمتهای اولیه خود، یک کمدی خندهدار ارائه داد و سپس شروع به احمق جلوه دادن همه شخصیتهایی کرد که داندر میفلین طراحی کرده بود. اداره با وجود شوخیهای مایکل و دوایت و عاشقانه بین جیم و پم، همیشه اثری جذاب و تماشایی باقی خواهد ماند که میتوان آن را چندین بار تماشا کرد.
در لیست 17 مستند ناراحت کننده ی تاریخ سینما که حقایق تلخی را روایت میکنند کداممستندها قرار دارند؟ بهترین مستند های ناراحت کنندهی تاریخ سینما که حقایق تلخی را روایت میکنند کدام مستند ها میباشند؟ برترین مستند ناراحت کنندهی تاریخ سینما کدام مستند میباشد؟
گاهی اوقات، حقیقت ترسناکتر از خیال است. در این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا 17 مستند ناراحت کننده و گاها آزار دهنده را نام بردیم که میتوانند بیشتر از یک فیلم ترسناک برایتان دلهره ایجاد کنند. مستندها اغلب میتوانند آزار دهندهتر از خوش ساختترین فیلمهای ترسناک باشند. ارواح، شیاطین و قاتلان نقابدار خوب و وحشتناک هستند، اما ترسهای دنیای واقعی این پتانسیل را دارند که مدت طولانیتری در ذهنتان بمانند و باعث شوند دیدگاه عمیقتری به جهان پیرامون خود داشته باشید.
ساخت مستند یا روایت یک داستان واقعی به صورت مستند کار سادهای نیست. بنابراین مستندسازان مختلفی که موفق به درک عجیبترین، تاریکترین و غیر قابل وصفترین موضوعات میشوند، شایسته ستایش از سوی دوستداران فیلم هستند.
فریبکار (The Imposter)
کارگردان: بارت لیتون
بازیگران: فردریک بوردین، آدام اوبرایان، آنا روبن
محصول: ۲۰۱۲
امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
این مستند وحشتناک بر ناپدید شدن پسر بچهای به نام نیکلاس بارکلی ۱۳ ساله از شهر سن آنتونیو تگزاس در سال ۱۹۹۴ و داستان باورنکردنی شایعه پدیدار شدنش تمرکز دارد.
بارت لیتون در یک تحقیق دو جانبه داستان عجیب قربانیان و عاملان پرونده را مورد بررسی قرار میدهد، اما با پیشرفت تحقیقات و افشای رازهای شگفتانگیز آن، هویت شرور واقعی به موضوعی پیچیدهتر از آنچه انتظار میرود تبدیل میشود.
فیلم هیدی ایویگ و راشل گریدی که در اردوگاه تابستانی مسیحیان در داکوتای شمالی فیلمبرداری شده است، در طول این سالها به دلیل نمایش تلقینات مذهبی با سواستفاده عاطفی، همچنان تاثیر خود را حفظ کرده است. «کمپ مسیح» با بررسی کمپین بکی فیشر بنیانگذار اردوگاه برای القای تقدس و افکار پاک به کودکانی که به او اعتماد کرده بودند، سه جوان را به طور خاص دنبال میکند و نگرش آنها را نسبت به ایمان و نحوه بازتاب آن را از دیدگاه خودشان بررسی میکند.
اگر صحنههایی که کودکان با گریه دست به آسمان بلند میکنند به اندازه کافی آزار دهنده نباشد، روشی که فیشر آنها را تشویق میکند که «آمریکا را برای عیسی پس بگیرند» و جورج دبلیو بوش را به عنوان یک منجی بهشتی در مقابلشان بالا میبرد قطعا اثرات نگران کنندهای در جامعه کنونی آمریکا بر جای گذاشته است.
مستند مشهور جاشوا اوپنهایمر بینهایت غنی و به همان اندازه آزار دهنده است. این فیلم با بررسی عوارض روانی کسانی که در اعدام دسته جمعی میلیونها کمونیست در اندونزی سال ۱۹۶۵ شرکت کردند، مرز بین واقعیت و داستانپردازی را به طرز ماهرانهای محو میکند.
شرکت کنندگان که توسط اوپنهایمر انتخاب شدند، به طرز شگفتانگیزی قتلها را در ژانرهای مختلف فیلم در مقابل دوربینها بازسازی کردهاند تا تجربهای سوررئال و ترسناکی برای بیننده بوجود آورند.
شاید اکنون تصور آن دشوار باشد، اما تا اواسط قرن و زمانی که افشاگریهایی مانند مستند «دیوانههای تیتیکات» به کارگردانی فردریک وایزمن دربارهی تیمارستانها و شرایط بد زندگی بیمارانشان به انجام رسند، تعداد بیشماری از آسایشگاههای روانی در سراسر ایالات متحده وجود داشتند. در این نگاه بینظیر به وضعیت یک موسسه روانی در ماساچوست، وایزمن نشان میدهد که چگونه بیماران مورد تمسخر، تغذیه اجباری، برهنه شدن و رفتارهای حیوانی شدید قرار میگیرند که فضای وحشتناک گوتیکی را به تصاویر به اندازه کافی ناراحت کننده فیلم میافزاید.
ایالت ماساچوست بنا بر دستور حفاظت از حریم خصوصی بیماران پخش این مستند را برای ۲۴ سال ممنوع اعلام کرده بود تا زمانی که به طور گستردهتری در سال ۱۹۹۱ مورد توجه قرار گرفت و در بسته شدن بسیاری از مراکز روانپزشکی مانند آن نقش اساسی داشت.
مستندساز برنده اسکار، الکس گیبنی، به داستان ویروس رایانهای اسرارآمیز استاکس نت که باعث نگرانی در سراسر جهان شده بود، و همچنین ریشههای تاریک آن و پیامدهای وسیع هدف فرض شده آن برای آسیب رساندن به برنامه هستهای ایران میپردازد.
اگر شهرت بیبدیل گیبنی در کار نبود، «روزهای صفر» به دلیل استفاده از اطلاعات مختلف از منابع ناشناخته، به معنای واقعی کلمه باورنکردنی به نظر میرسید.
پل گلدن گیت سان فرانسیسکو نه تنها یکی از نمادهای شگفتانگیز معماری آمریکایی است، بلکه یکی از نقاط مهم خودکشی این کشور هم به شمار میرود. مستند «پل» میراث غمانگیز این معماری را بررسی میکند و مصاحبهای با خانواده و دوستان کسانی که در طول سال فیلمبرداری از پل پریده بودند، ارائه میدهد.
به طرز تکان دهندهای، کارگردان اریک استیل تقریبا ۱۰۰۰۰ ساعت فیلم گرفت و ۲۳ مورد از ۲۴ مورد مرگ در سال ۲۰۰۴ را در زمان وقوعشان ضبط کرد. «پل» یکی از بینظیرترین و ناراحت کنندهترین بررسیهای بیماری روانی است که تا به حال در یک فیلم انجام شده است.
فیلم «کابوس» رودنی اشر به موضوع کمتر پرداخته شده فلج خواب به سبک و سیاق یک فیلم ترسناک میپردازد.
اشر با حرف زدن در خواب، عکسالعملهای عجیب و تصاویر واقعا نگران کننده، پدیده اختلالی را که ما درباره آن زیاد نمیدانیم را مورد بررسی قرار میدهد، و حتی اگر شما اعتقاد ندارید که شیاطین یا بشقاب پرندهها عامل آن هستند، فهمیدن این واقعیت که یکی از بیمارانش چه کسی است که به فلج خواب دچار میشود بسیار ناراحت کننده است.
مستندهای مفصل زیادی درباره هولوکاست ساخته شده است، اما بزرگترین، محترمانهترین و ناراحت کنندهترین وقایع این جنایت در سال ۱۹۸۵ توسط کلود لنزمن ساخته شد. شوآ یازده سال و نه ساعت ساختش به طول انجامید و عنوان آن برگرفته از یک کلمه عبری به معنای «فاجعه» است که اکنون به عنوان اصطلاحی برای خود هولوکاست نیز استفاده میشود. شاهکار مستند لنزمن از نظر وسعت و جاهطلبی تقریبا غیرقابل تصور است.
این واقعیت که هیچ فیلمی از اردوگاههای مرگ در آن دیده نمیشود و فقط از مصاحبه با کسانی تشکیل شده است که زندگی آنها مستقیما تحت تاثیر این فاجعه قرار گرفته، بسیار چشمگیرتر است. همین موضوع شوآ را نه تنها به یکی از ناراحت کنندهترین مستندهای تمام دوران، بلکه احتمالا بهترین آنها تا کنون تبدیل میکند.
اسطوره سینما، ورنر هرتزوگ، چند مستند ناراحت کننده به نام خود دارد، اما هیچ کدام به اندازه «مرد گریزلی» وحشتناک و از نظر وجودی بغرنج نیستند. هرتزوگ با بررسی ظاهرا ساده روزهای پایانی عمر تیموتی تردول علاقهمند به خرس، از ویدیوهای واقعی که خود در آلاسکا گرفته برای تهیهی این کلاژ وحشتناک از یک فرد تنها و ناامید استفاده میکند.
اما، به روش معمول هرتزوگ، این پرتره خاص طنین عمیقتر و مضطرب کنندهتری به خود میگیرد. بررسی اینکه انسان چه اهمیت ناچیزی برای یک جهان دارد و جهان غرایز حیوانی و هرج و مرج تصادفی هر چقدر هم که ما سعی کنیم به آن معنا دهیم اهمیتی ندارد.
لیث، یک شهر کوچک در داکوتای شمالی با جمعیتی انگشت شمار است که توسط گروهی از نئونازیها که به دنبال تاسیس یک جامعه ناسیونالیست سفیدپوست هستند، انتخاب و تصرف شده است. اما ساکنان این شهر شرایط ایجاد شده توسط آنها را نمیپذیرند.
«به لیث خوش آمدید» که عمدتا از مجموعهای از ویدیوهای تکان دهنده از ساکنان لیث در برابر اقدامات تهاجمی سیاسی، حقوقی و گاهی شخصی گروه ساخته شده است، ساختاری کاملا مرتبط و قابل ملاحظهای از ایدیولوژی و سازمان مدرن برتریخواه سفید ارائه میدهد.
زکریای عزیز؛ نامهای به پسری دربارهی پدرش (Dear Zachary: A Letter To A Son About His Father)
کارگردان: کورت کوئن
بازیگران: دکتر اندرو بگبی، دکتر شرلی ترند، کورت کوئن
محصول: ۲۰۰۸
امتیاز متاکریتیک: ۸۲ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
«زکریای عزیز؛ نامهای به پسری درباره پدرش» به سادگی یکی از استثمارگرانهترین فیلمهای موجود در این فهرست است، با این حال اثربخشی آن غیرقابل انکار است و بهترین کار این است که تا آنجا که ممکن است اطلاعات کمی در مورد فیلم داشته باشیم.
هنگامی که دکتر اندرو باگی ۲۸ ساله مرده پیدا میشود، مشخص میشود که او توسط دوست دختر سابق باردار خود که هنگام آزادی با قید وثیقه به کانادا گریخته بود، کشته شده است. یک دوست و فیلمساز شخصی، کورت کوئن، جمعآوری فیلمهای خانگی و مصاحبهها را آغاز میکند تا به پسر بابی، زکریا، امکان این را دهد تا در حین بزرگ شدنش با پدر فوت شدهاش آشنا شود، اما تلاش والدین بابی برای حضانت نوهشان عواقب غیر منتظرهای را در پی دارد.
«کشتار آمریکا» در گذر زمان، برای بهرهبرداری از سبک فیلمهای «موندو» (سبکی در فیلمسازی) و برداشت بینندگان خارجی از ایالات متحده به عنوان کشوری دیوانه و خشن ساخته شده است.
مستند ناراحت کننده
این فیلم با تمرکز بر قاتلان سریالی، ترورها و مرگهای خشونتآمیز در سالهای قبل از تیراندازی در مدارس کلمباین به عنوان نقصی در وجود آمریکاییها، در حال حاضر شبیه هشدار به نظر میرسد. فیلمهای وحشتناک «کشتار آمریکا» تنها نیمی از این واقعیت ناراحت کننده است که مشکلاتی که در آن اشاره شده از زمان اکران آن تشدید شده است.
مستند پیچیده دیوید فریر، دنیای غلغلکهای استقامتی حرفهای را بررسی میکند که بسیار عجیب به نظر میرسد. اما «غلغلک» بیشتر درباره یک شخصیت پنهان است که در مرکز دنیای مینیاتوری آن قرار دارد.
این تمرین به خودی خود بیش از اینکه نوعی خودآزار و دگرآزاری محسوب شود، در واقع تا حدودی شیرین است، اما رفتار وسواسی و توهینآمیز حامی ثروتمندی که ویدیوهای مختلفی از قلقلک دادن حرفهای را تامین میکند چیزی است که واقعا مستند را شکل میدهد و منجر به یک تصویر ترسناک از قدرتی میشود که میتواند توسط یک ترول اینترنتی ناشناس بوجود آید.
می ماکسیما کولپا؛ سکوت در خانه خدا (Mea Maxima Culpa: Silence In The House Of God)
کارگردان: الکس گیبنی
بازیگران: الکس گیبنی، کریس کوپر، جان اسلاتری
محصول: ۲۰۱۲
امتیاز متاکریتیک: ۷۳ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
«می ماکسیما کولپا» تفسیر دیگری از الکس گیبنی پرکار، جزییات تاریخی سواستفاده جنسی از کودکان در کلیسای کاتولیک و سرپوش گسترده آن را روایت میکند.
داستانهای هولناکی که از دیدگاه چهار مرد ناشنوا که در کودکی مورد سواستفاده جنسی کشیشها قرار گرفتند، توسط بازیگران جان اسلتری، اتان هاوک، جیمی شریدان و کریس کوپر بیان میشود. مستند گیبنی هر چند واقعا وحشتناک باشد، در نهایت درباره قدرت بازماندگان آن است. با این وجود، نوری که بر جنایاتی که هنوز تا حد زیادی بدون مجازات باقی ماندهاند میتابد، برخلاف بسیاری از مستندهای دیگر گیبنی به مخاطب یادآوری میکند که بازماندگان تا چه مدتی در زنج و عذاب بودند و بسیاری از آنها هنوز هم از آسیبهای آن در امان نیستند.
این مستند در واقع پیوندی بین ناپدید شدن واقعی پنج کودک در استتن آیلند با افسانه نسخه نیویورکی از قاتلی معروف به «کراپسی» است. این فیلم ممکن است رضایتبخش یا تامل برانگیز نباشد، اما فاصله اندک بین واقعیت و داستان در این سفر تاریک، به اندازه ترسناک بودنش جذابیت زیادی هم برای بیننده ایجاد میکند.
در لیست 32 درس زندگی که موفقیت و خوشبختی باید بیاموزید کدام درس ها قرار دارند؟ بهترین درس های زندگی برای موفقیت و خوشبختی کدام درس های زندگی هستند؟ درسهای زندگی چیست؟
آیا تا به حال به زندگی و اتفاقات مربوط به گذشتهی خود نگاه کردهاید و با خودتان فکر کنید که: «ای کاش این درس را خیلی وقت پیش در زندگیام آموخته بودم؟». در واقع در مورد هر انسان این چنین است که او تنها پس از پشت سر گذاشتن چند رابطهی ناموفق یا شکست در چندین چالش دشوار زندگی و متضرر شدن به خاطر تصورات غلط خود است که احساس میکند مهار زندگیاش را تازه در دست گرفته و تجارب باارزشی را بهدست آورده که عموما آنها را تحت عنوان درسهای زندگی میشناسند.
در نتیجه، بیشتر عمر ما با نگرانی، پشیمانی، درد و ناراحتی تلف میشود. البته برخی از این موارد در زندگی اجتنابناپذیر و ضروری است. اما در نهایت هم معمولاً بهجای تمرکز بر روی چیزهای مهم در زندگی، زمان زیادی را صرف تلاش کردن در جهت اقدامات غیرضروری و کماهمیت میکنیم.
به نظر میرسد که مفهوم «درسهای زندگی» به دلایل خاصی به این نام خوانده میشوند. درسهای زندگی، در واقع محصول جانبی خود زندگی هستند. اما شما میتوانید برخی از این درسها را قبل از آنکه زندگی آنها را به شیوهای دردناک به شما تحمیل کند، بیاموزید.
در ادامهی این مقاله از مجله اینترنتیماهتوتا ، ما به بررسی 32 مورد از این درسهای با ارزشی که حاصل عمر و تجربهی دیگران هستند میپردازیم. قطعاً آشنایی با این نکات و رعایت آنها میتواند از تجربه کردن مشکلات و مسائل ناخوشایند زیادی در زندگی شما پیشگیری کند. با ما همراه باشید.
درسهای زندگی چیست؟
درسهای زندگی به آن بخش از خرد، دانش، بینش یا خودآگاهی بشری اشاره دارد که رعایت آنها غالباً میتواند به بهبود وضعیت فرد، روابطش و به طور کلی زندگی او منجر شود. برای آموختن اینگونه درسها، در ابتدا باید زندگی را تجربه کنید و طبعاً هرچه بیشتر زندگی کردن را تجربه کنید، درسها و نکاتی که میآموزید بیشتر میشود. اما برخی از این آموزههای بسیار ارزشمند زندگی را میتوان از متفکران و کارشناسان با تجربه و همچنین از دوستان و خانواده آموخت.
درس زندگی
اگرچه برخی از درسها را باید با از طریق تجربه کردن آموخت، اما لازم نیست تا سنین پیری منتظر بمانید تا متوجه شوید که چه چیزهایی در زندگی واقعاً معنی دار و ارزشمند است. برای این منظور شما فقط به کمی کنجکاوی و میل به خودآگاهی و رشد شخصی نیاز دارید.
هنگامی که هر یک از این درسها را آموختید، میتوانید آن را در در هر سنی در زندگی خود به کار بگیرید و از مزایای بیشمار آنها بهرهمند شوید.
بهترین درسهای زندگی
مقالات این قسمت برگرفته از تجربیات افرادی است که ماحصل زندگی خود را مکتوب کردهاند و در اختیار دیگران گذاشتهاند.
زندگی شما در لحظهی حال جاری است
معمولاً ما همیشه منتظر یک اتفاق شگفتانگیز در آینده هستیم که خوشبختی ما بعد آن اتفاق رقم بخورد. اما حقیقت این است که زندگی شما فقط در لحظهی حال اتفاق میافتد. زندگی در واقع مجموعهای از لحظههای «حال» پشت سر هم است که نه با گذشته ارتباط مستقیمی دارند نه با آینده. بنابراین یاد بگیرید که همین الان عاشق زندگی خود باشید تا در مجموع زندگی شگفتانگیزی برای خود رقم بزنید.
ترس (بیشتر اوقات) یک توهم است
بیشتر چیزهایی که از آنها میترسیم هرگز اتفاق نمیافتند. یا اگر واقعاً هم اتفاق بیفتند، به ندرت آنقدرها که ما تصور میکنیم بد هستند. در مورد اکثر ما، ترس بدترین اتفاقی است که ممکن است برای ما رخ بدهد. این اصل را به خاطر داشته باشید: واقعیت آنقدرها هم که ما فکر میکنیم دردناک نیست.
روابط زندگی ما را شکل میدهند
در پایان، آنچه در زندگی برای همهی انسانها بیشتر از همه اهمیت دارد افرادی است که در زندگی آنها حضور دارند. هر روز آنها را در اولویتهای خود (قبل از کار کردن با رایانه قبل از تفریح و سرگرمی) قرار دهید. طوری با آنها رفتار کنید که انگار همه چیز شما هستند. چون واقعاً هم همینطور است.
هیچ چیز عذابآورتر و تحقیرآمیزتر از بدهکار بودن نیست. خرید چیزهایی که از عهدهی خرید آنها برنمیآیید ممکن است برای شما در کوتاهمدت لذتبخش باشد، اما در بلند مدت معمولاً بسیار استرسزا است. سعی کنید همیشه کمتر از مقدار درآمد خود خرج کنید. مقداری پول پسانداز کنید و آنقدر صبر کنید تا بتوانید هزینهی خرید چیزهایی را که دوست دارید بپردازید. زندگی بدون بدهی، زندگی بسیار آرامتری است.
بچههای شما متعلق به شما نیستید
نقش شما به عنوان والدین صرفاً این است که فرزندان خود را به دنیا بیاورید و تا زمانی که نتوانند از خودشان مراقبت کنند، از آنها مراقبت کنید. شما میتوانید چیزهای زیادی به آنها بیاموزید، آنها را دوست داشته باشید و از آنها حمایت کنید، اما نمیتوانید آنها را تغییر دهید. آنها افراد بینظیری هستند که باید زندگی کنند و از اشتباهات خودشان درس بگیرند. به آنها این اجازه را بدهید.
نقش تفریح را دستکم نگیرید
چقدر از زندگی روزمرهی شما صرف فعالیتهای سرگرمکننده میشود؟ صرف تفریح؟ حقیقت این است که زندگی کوتاه است. باید از آن لذت ببرید. چیزهایی را که لازم نیست جدی نگیرید. در زندگی برای خودتان سرگرمی بیشتری ایجاد کنید. نگران این نباشید که دیگران دربارهی تفریح شما چه فکری میکنند. فقط لذت ببرید.
ما خیلی تلاش میکنیم تا از شکست اجتناب کنیم، اما شکست نشانی واقعی است دال بر این که ما شهامت تجربه کردن را داشتهایم. اگر از شکست اجتناب کنید، یعنی از اقدام کردن اجتناب کردهاید. بپذیرید که شکست قسمتی از فرایند تجربه کردن است. از آن درس بگیرید، به واسطهی آن رشد کنید و به مسیرتان ادامه دهید.
دوستیها نیاز به مراقبت دارند
یکی از پنج مورد پشیمانی اصلی افراد موقع مرگ این است که آنها اجازه دادند دوستیهایشان از بین برود. دوستیها به زمان و توجه نیاز دارند. آنها نه تنها در گفتار بلکه در عمل هم باید جزو اولویتهای شما باشند. مانند یک گلدان زیبا از دوستیهایتان مراقبت کنید. بازپرداخت آنها به شما بسیار با ارزش است.
لذت و خاطرات مثبتی ناشی از تجربیات بزرگ بسیار با ارزشتر از داراییهای مادی است. اگر بین خرید مبل جدید یا رفتن به سفر خانوادگی مردد بودید، قطعاً سفر را انتخاب کنید. درآمدتان را پسانداز کنید و برای ماجراجوییهای جدید و کسب تجربیات معنادار برنامهریزی کنید. فقط در مورد اینگونه تجربیان خیالپردازی نکنید، بلکه سعی کنید آنها را تحقق بخشید.
احساس خوب ناشی از تخلیهی عصبانیت تنها چند دقیقه طول میکشد، اما عواقب ناگوار آن بسیار بیشتر طول میکشد. پشیمانی، تنش و ناراحتی از محصولات جانبی طغیانهای ناشی از عصبانیت هستند. راههای سالمتری را برای انتقال احساسات خود بیاموزید و هنگامی که احساس خشم در وجود شما شعلهور میشود، کمی از موقعیت فاصله بگیرید تا زمانی که این احساس مخرب فروکش کند.
ابراز محبتهای کوچک، تأثیر مثبت زیادی بر روحیهی دیگران و شادی شما دارد. در واقع مهربان بودن، هزینهی زیادی برای شما ندارد. سعی کنید هر روز و در هر موقعیتی این مهارت باارزش را تمرین کنید، تا زمانی که به قسمتی جدانشدنی از شخصیت شما تبدیل شود.
سن تنها یک عدد است
وقتی که بیست سال دارید احساس میکنید پنجاه سال سن دارید. وقتی پنجاه ساله میشوید، احساس میکنید سی ساله هستید. وقتی هفتاد ساله هستید، پنجاه سالگی برایتان شبیه نوجوانی است. سن تقویمی ما سن واقعی ما را تعیین نمیکند. اجازه ندهید یک عدد شما را عقب نگه دارد یا مانع از آن شود که همان فردی باشید که در درونتان هستید.
تظاهر کردن به شخصیتی که واقعاً آن گونه نیستید برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران یا محافظت از خودتان در برابر آسیبهای مختلف، صمیمیت و اصالت رفتار شما را از بین میبرد. مردم عموماً متوجه این پدیده در رفتار شما میشوند و این امر آنها را از شما دور میکند. ضمن اینکه شما در نظر آنها شبیه یک احمق جلوه میکنید.
ورزش کردن راز دستیابی به قدرت
ورزش باید برای همه یک اولویت روزانه باشد. در واقع ورزش شما را از نظر جسمی، روانی و احساسی قویتر میکند. علاوه بر این سلامت و وضعیت ظاهری شما را بهبود میبخشد.
نگه داشتن کینه مانند تزریق سم به بدن است. اشتباهات دیگران را ببخشید و رها کنید چون راه دیگری وجود ندارد. اگر نفس شما مانع از بخشیدن و رها کردن بدیهای دیگران میشود، به نفس خود بگویید که این کار مانع خوشبختی و خوشبختی شما میشود.
وقتی کاری را که دوست دارید با تمام وجود انجام دهید، پیدا میکنید، آن وقت هر روز برایتان مثل یک هدیه به نظر میرسد. اما اگر هنوز علاقه و اشتیاق زندگی خود را پیدا نکردهاید، یافتن آن را مأموریت خود قرار دهید. شادیای که این کار برای شما به ارمغان میآورد در همهی جنبههای زندگی شما سرایت میکند.
سفر شما را به فردی جالبتر، با بصیرتتر و پذیراتر تبدیل میکند. سفر ابعاد وجودی شما را گسترش میدهد، ذهن شما را باز میکند و شما را با تنوع قومیتی، شیوههای زندگی و فرهنگهای مختلف آشنا میکند. سفر فعالیتی است که قطعاً ارزش هزینه کردن برای آن را دارد.
همیشه حق با شما نیست
ما فکر میکنیم که همیشه پاسخ همهی مسائل را میدانیم، درست و غلط بودن هر چیزی را و خوب و بد بودنش را میدانیم، چه برای خودمان، چه در مورد دیگران. اما حقیقت این است که همیشه حق با ما نیست و همیشه آنچه فکر میکنیم و باورش داریم لزوماً درست نیست.
در مورد هر مسئلهای همیشه بیش از یک رویکرد واحد وجود دارد. دیدگاههای زیادی وجود دارد که ممکن است همزمان درست باشند. همیشه این نکتهی مهم را در زندگی به خاطر بسپارید و ذهنتان را برای پذیرش حقیقت باز نگه دارید.
همه چیز در گذر است
هر آنچه که در حال حاضر باعث نگرانی یا ناراحتی شما میشود، برای همیشه باعث رنج و آزار شما نخواهد شد. زمان مرهم دردهاست. اوضاع عوض میشود و همه چیز در آمد و شد است.
معنای زندگی را شما تعیین میکنید
معنای زندگی همان چیزی است که شما تعریفش میکنید. اگر از تعریف و تعیین معنا برای زندگی خود غافل شوید، حس معناداری را تجربه نخواهید کرد. تصمیم بگیرید که چه چیزی برای شما ارزش زندگی را دارد و سپس زندگی خود را بر اساس آن طراحی کنید.
برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی خود، اغلب باید ریسک کنید. در واقع شما باید تا حدی بلاتکلیفی را در زندگیتان تحمل کنید. ریسک حسابشده و با برنامهریزی، توان انطباق شما با تغییرات را افزایش میدهد و به رشد شما کمک میکند.
زندگی یعنی تغییر کردن. ما نباید در برابر آن مقاومت کنیم. راکد ماندن با نظم طبیعی زندگی در تقابل است. تغییرات را با آغوش باز بپذیرید و آنها را یک ماجراجویی تلقی کنید.
تمام افکار ما واقعی نیستند
هر لحظه از روز، هزاران فکر تصادفی و مختلف به ذهن ما خطور میکند. بسیاری از افکار، منفی و محدودکننده هستند. لازم نیست همهی آنها را باور کنید. تمام افکار شما حقیقت ندارند. در واقع افکار میتوانند به واقعیت ما تبدیل شوند، اما به شرطی که ما به آنها اجازه دهیم.
شما نمیتوانید دیگران را کنترل کنید
ما میخواهیم مردم مثل ما فکر کنند و رفتار کنند. ما میخواهیم که آنها ما را با تمام وجود بپذیرند و آنطور که ما میخواهیم، باید زندگی کنند. در واقع ما میخواهیم آنها را تغییر دهیم. اما اگر کمی فکر کنیم متوجه میشویم که ما نمیتوانیم و نباید سعی کنیم که دیگران را کنترل کنیم. در عوض، تفاوتها را بپذیرید و به منحصر به فرد بودن افراد در زندگی خود احترام بگذارید.
هر چیزی که در زندگیتان فکر میکنید از پس آن برنمیآیید، در واقع میتوانید با موفقیت پشت سر بگذارید. شما از آن چیزی که فکر میکنید، قدرت، انعطافپذیری و خرد بیشتری دارید. شما میتوانید از هر چالشی در زندگیتان عبور کنید و به زندگی خود ادامه دهید و شاید حتی همه چیز برای شما بهتر هم بشود و تواناییهای شما توسعه پیدا کند.
تمرکز آگاهانه بر روی همه چیزهایی که دارید به جای پرداختن به چیزهایی که ندارید، باعث هدایت نیروهای ذهنی شما در جهتهای بهتری میشود. شکرگزاری در واقع منجر به مثبت اندیشی و تندرستی جسمی و روحی شما میشود.
افکار شهودی مهم است
قوهی قضاوت شما مهم است، اما شهود توان شما در قضاوت را بیشتر میکند. اطلاعات شهودی در واقع دادههایی از ضمیر ناخودآگاه شما است که بر اساس تجربیات و الگوهای گذشته شما در زندگی شکلگرفته است. هنگامی که شما در موقعیت تصمیمگیری قرار میگیرید یا به اطلاعات خاصی نیاز پیدا میکنید، اطلاعات شهودی معمولاً خود به خود ایجاد میشوند.
رضایت خودتان از همه مهمتر است
جلب رضایت دیگران برای دریافت تأیید و پذیرش از سوی آنها ممکن است در کوتاهمدت احساس خوبی برای شما ایجاد کند، اما در نهایت، شما احساس میکنید که خودتان را همیشه نادیده گرفتهاید و ارزشی برای خودتان قائل نبودهاید و این مسأله باعث ایجاد احساس کینه در شما خواهد گشت.
لطفاً ابتدا به نیازهای خودتان رسیدگی کنید و سپس بر اساس انتخابهای آگاهانه و منطقی به دیگران رسیدگی و توجه کنید، نه بر اساس تمایلتان به دریافت تأیید یا به خاطر احساس گناه.
همیشه با خودتان صادق باشید
وقتی در مورد مسألهای حقیقت را انکار میکنید، در واقع خودتان را فریب میدهید و از واقعیت فاصله میگیرید. حتی اگر برای شما حقیقت موقتاً دردناک باشد، اما در نهایت باعث رهایی و آرامش شما میشود. همیشه با خودتان صادق باشید تا بتوانید یک زندگی اصیل و سرشار از آرامش را تجربه کنید.
کمالطلبی پدیدهای خستهکننده است
کمال امری دستنیافتنی است و دنبال کردن آن ما را فقط خستهکننده میکند. در حقیقت این تفاوتهای ما، خطاهای ما و نقصهای ما هستند که ماهیت انسانی ما را شکل میدهند و ما را واقعی میسازند.
خواندن این درسها برای هر کسی میتواند مفید باشد، اما اگر در طول سالیان زندگیتان رفتارها و عادات متفاوتی را در خود ایجاد کردهاید، پذیرفتن و عمل کردن به این ایدههای جدید میتواند کمی دشوار باشد. اما اگر هم اکنون کمی وقت بگذارید و روی این الگوهای فکری و رفتاری جدید کار کنید، یک روز در زندگیتان متوجه اهمیت هر یک از درسها میشوید و دیگر نیازی به حسرت خوردن نخواهد بود.
یکی یا دو مورد از این درسها را برای کار کردن روی آنها در چند ماه آینده انتخاب کنید. فهرستی از رفتارهایی که باید در خودتان تغییر دهید یا الگوهای فکری که میخواهید تغییر کنند را بنویسید و سپس اقدامات لازم برای ایجاد این تغییرات را فهرست کنید.
یک سیستم برای یادآوری و مرور مقاله مورد نظر ایجاد کنید تا به شما کمک کند در مسیرتان از اهداف خود منحرف نشوید و دستاوردهای خود را در این مسیر حتماً جشن بگیرید، زیرا این آموزهها و درسهای زندگی به بخشی دائمی از شخصیت شما تبدیل شدهاند.
در لیست 11 فیلم علمی تخیلی برتر دیزنی کدام فیلم ها قرار دارند؟ بهترین فیلمهای علمی تخیلی دیزنی کدام فیلم ها میباشد؟ برترین فیلمهای علمی تخیلی دیزنی کدام فیلم ها میباشند؟در لیست بهترین فیلم علمی تخیلی دیزنی کدام فیلم ها قرار دارند؟
دیزنی بدون در نظر گرفتن فیلمهای مارول یا جنگ ستارگان، در طول دهه گذشته و در ژانر علمی تخیلی، بسیار تلاش کرده است تا موفقیتهای بزرگی به دست آورد. تعداد کمی از فیلمها از نظر مالی موفق بودهاند و تعداد زیادی نیز مورد استقبال تماشاگران عادی قرار نگرفتهاند.
این ژانر، کمی خارج از حوزه تخصصی این استودیو قرار دارد، زیرا هیچ پرنسسی در فیلمهای موشکزن یا ترون: میراث ظاهر نخواهد شد اما به هر حال، دیزنی از اقتباسهای آیندهنگرانه مانند جزیره گنج گرفته تا انیمیشنهایی درباره سفر در زمان و بیگانگان دوستداشتنی، آثار علمیتخیلی خاص و برتر خود را دارد.در این مقاله از مجله اینترنتی ماهتوتا 11 فیلم علمی تخیلی برتر دیزنی براساس امتیاز IMDB معرفی میکنیم،با ما همراه باشید.
عزیزم، بچهها را کوچک کردم (Honey, I Shrunk The Kids)
کارگردان: جو جانستون
بازیگران: ریکی مورانیس، امی اونیل، توماس براون
تاریخ انتشار: ۱۹۸۹
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۷ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
عزیزم، بچهها را کوچک کردم نمره پایینی در سایت دارد و منطقی است، زیرا مخاطبین جوانتر از جلوههای ویژه قدیمی آن، لذت نمیبرند اما نمیتوان سرگرمکنندگی فیلم را انکار کرد و جلوههای عملی آن نیز جالب هستند، مخصوصا در این روزگار که همه چیز به واسطه کارهای گرافیکی و کامپیوتری ساخته میشوند.
اگرچه هنگام تولید فیلم، دیزنی با مشکلاتی روبهرو شد اما به هر حال، این اثر آنقدر موفق بود که چندین دنباله پس از آن، ساخته شوند. حتی در طی سالهای اخیر، صحبتهایی درباره تولید یک دنباله مستقیم تحت عنوان کوچکشدن صورت گرفت و بنابراین بدیهی است که هنوز طرفداران زیادی برای فیلم وجود داشته باشند.
موشکزن (The Rocketeer)
کارگردان: جو جانستون
بازیگران: جنیفر کانلی، بیلی کمپر، تیموتی دالتون
تاریخ انتشار: ۱۹۹۱
امتیاز راتن تومیتوز: ۶۶ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
موشکزن هنگام انتشار، به یک شکست عظیم در گیشه تبدیل شد و برخلاف دیگر آثار ضعیف دیزنی، از آن زمان، هنوز نتوانسته است مخاطبی پیدا کند و به طور کلی خیلی مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار نگرفت. داستان فیلم درباره یک خلبان بدلکار است که پس از پیدا کردن یک جتپک موشکی، تبدیل به یک ابرقهرمان میشود. فیلمنامهنویسان با نبوغ خود، داستان زندگی واقعی هاوارد هیوز مخترع را در فیلم میگنجانند و تاریخ را مرور میکنند.
تعجبآور است که فیلم هنوز بازسازی نشده است. این فیلم شاید در سال ۱۹۹۱ آنقدرها موفق نبوده باشد اما دارای پتانسیلهای زیادی است و مخصوصا با توجه به توسعه جلوههای ویژه در ۳۰ سال گذشته، شانس زیادی دارد. اگرچه طرح داستان و حتی لباس این ابرقهرمان، شباهت بسیاری به داستان و لباس مرد آهنی دارد.
جان کارتر (John Carter)
کارگردان: اندرو استانتون
بازیگران: تیلور کتش، لین کالینز، ویلم دفو
تاریخ انتشار: ۲۰۱۲
امتیاز راتن تومیتوز: ۵۲ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۶ از ۱۰
جان کارتر به عنوان یکی از بزرگترین فاجعههای دیزنی شناخته میشود. بودجه این فیلم بیش از ۳۰۰ میلیون دلار بود که آن را به یکی از گرانترین فیلمهای تاریخ تبدیل میکرد اما حتی نتوانست این بودجه را از فروش خود در گیشه به دست آورد.
مشکل فیلم در آن زمان عمدتا ناشی از نحوه نمایش و بازاریابی آن بود و جان کارتر در واقع آنقدرها هم که نتایج گیشه نشان میدهد، بد نیست. در این فیلم، شخصیت اصلی در تلاش است تا پس از ایجاد ناآرامی و جنگ در سطح مریخ، در این سیاره، صلح برقرار کند. متاسفانه این فیلم شکست بدی خورد، زیرا میتوانست با اقتباس از رمان آن که ۱۰ دنباله دارد، یکی دیگر از فرانچایزهای اصلی دیزنی باشد.
ملاقات با خانواده رابینسون (Meet The Robinsons)
کارگردان: استفن جان اندرسون
صداپیشگان: استفن جان اندرسون، تام شلک، وسلی سینگرمن
تاریخ انتشار: ۲۰۰۷
امتیاز راتن تومیتوز: ۶۷ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
تعجبی ندارد که فیلمهای علمیتخیلی دیزنی بسیار کمیاب هستند، زیرا در واقع، تعداد کمی از آنها به موفقیت میرسند. ملاقات با خانواده رابینسون یکی دیگر از فیلمهای علمیتخیلی دیزنی است که علیرغم داشتن انیمیشنهای خلاقانه و شخصیتهای سرگرمکننده، عملکرد ضعیفی از خود نشان داد.
این فیلم درباره یک کودک نابغه است و شامل عناصری مانند سفر در زمان، دایناسورها و کنترل ذهن است که این اثر را به یکی از سرگرمکنندهترین فیلمهای فهرست دیزنی تبدیل میکنند. کل ۹۵ دقیقه فیلم، یک سفر هیجانانگیز و بسیار مفصل و دارای جزئیات خاصی مانند ارجاعاتی به نیکولا تسلا و تمام اختراعات آزمایشگاه لوئیس است.
ترون (Tron)
کارگردان: استفن لیزبرگر
بازیگران: جف بریجز، سیندی مورگان، بروس باکسلایتنر
تاریخ انتشار: ۱۹۸۲
امتیاز راتن تومیتوز: ۷۲ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
ترون: میراث (Tron: Legacy)
کارگردان: جوزف کازینسکی
بازیگران: اولیویا وایلد، جف بریجز، گرت هدلاند
تاریخ انتشار: ۲۰۱۰
امتیاز راتن تومیتوز: ۵۱ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
ترون درباره کوین فلین، یک مهندس نرمافزار است که به دنیای دیجیتال منتقل میشود و باید در بازیهای عجیبی، رقابت کند. شاید امروز خیلی جالب به نظر نرسد اما این فیلم در سال ۱۹۸۲، خیلی جلوتر از زمان خود بود. اگرچه ترون به موفقیت بزرگی دست نیافت اما دیزنی تصمیم گرفت تا دنبالهای برای آن بسازد.
ترون: میراث اگرچه ۲۸ سال بعد و خیلی دیر ساخته شد اما به هر حال بهتر از این بود که هیچ وقت تولید نشود. این دنباله دهها سال بعد آمد و انتظاری طولانی و تلخ برای طرفداران محدود خود رقم زد. میراث، یک نمایش بصری و فیلمی است که بیشتر طرفداران از آن متنفرند اما منتقدان، آن را دوست دارند. با این حال، این فیلم بیشتر سبکمحور بود و خیلی به ماهیت موضوع نپرداخت و روایت ضعیفی داشت که مانند فیلم اصلی، منجر به نمره ۶.۸ در سایت شد.
پرواز مسیریاب (Flight Of The Navigator)
کارگردان: رندال کلایسر
بازیگران: جوی کرامر، پل ریبونز، سارا پارکر
تاریخ انتشار: ۱۹۸۶
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
پرواز مسیریاب در سالهای اخیر، تبدیل به یک اثر تاثیرگذار شده است، تا جایی که یک یوتیوبر مشهور، مستندی کامل درباره این فیلم تهیه کرد.
تعجبآور نیست که این فیلم محصول سال ۱۹۸۶، بالاترین امتیاز سایت را ندارد، زیرا تا حدی آزمایشی و آزمون و خطای استودیوی دیزنی بود. پرواز مسیریاب یکی از اولین فیلمهایی بود که به صورت گسترده از کارهای گرافیکی و کامپیوتری استفاده کرد و اگرچه فیلم از نظر مالی موفقیتآمیز نبود اما این آزمایش نتیجه داد، زیرا زمینه را برای چشمانداز فیلمهای کنونی فراهم کرد.
۲۰ هزار فرسنگ زیر دریا (۲۰,۰۰۰ Leagues Under The Sea)
کارگردان: ریچارد فلچر
بازیگران: جیمز میسون، کرک داگلاس، پیتر لور
تاریخ انتشار: ۱۹۵۴
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
فیلمهایی که چند دهه قدمت دارند به خودی خود اشکالی ندارد اما فیلمهای علمیتخیلی قدیمی به دلیل جلوههای ویژه ضعیف و مفاهیم عجیب خود، بدترین آثار محسوب میشوند. با این حال، ۲۰ هزار فرسنگ زیر دریا هنوز سرگرمکننده است. این فیلم پیشدرآمدی برای سبک استیمپانک بود و دارای صحنهای از مبارزه با یک ماهی مرکب غولپیکر است.
این پروژه همچنین یکی از جذابترین ضدقهرمانها یعنی کاپیتان نمو را دارد که از آن زمان تا به حال، بر شخصیتهای ضدقهرمان دیگر فیلمها، تاثیر گذاشته است. حتی چندین بازسازی از ۲۰ هزار فرسنگ زیر دریا تولید شدند اما هیچ کدام به کیفیت نسخه اصلی در سال ۱۹۵۴ نبودند.
سیاره گنج (Treasure Planet)
کارگردانان: ران کلمنتس، جان ماسکر
صداپیشگان: جوزف گوردون لویت، اما تامپسون، مارتین شورت
تاریخ انتشار: ۲۰۰۲
امتیاز راتن تومیتوز: ۶۹ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
دیزنی چندین اقتباس کاملا متفاوت از رمان کلاسیک جزیره گنج ساخته است که اولین مورد بیشتر به داستان رمان وفادار بود و دومین مورد منجر به ساخت پروژه ماپتها شد اما جالبترین آنها سومین مورد یعنی انیمیشن سیاره گنج است که عناصر اصلی رمان منبع را در فضا قرار داد.
مفهوم عمیق و جذاب این فیلم، آنطور که انتظار میرفت، در گیشه، خوب عمل نکرد و دقیقا به همین دلیل است که این فیلم یکی از شکستهای دیزنی محسوب میشود که سزاوار توجه بیشتری است. سیاره گنج سرشار از تخیل و طنز است و با تصاویر دیجیتالی خود، مضمونی فراتر از بدیهیات ارائه میدهد.
لیلو و استیچ (Lilo & Stitch)
کارگردانان: کریس سندرز، دین دیبلویس
صداپیشگان: کریس سندرز، دوی چیس، تیا کرر
تاریخ انتشار: ۲۰۰۲
امتیاز راتن تومیتوز: ۸۶ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
لیلو و استیچ از زمان اکرانش در سال ۲۰۰۲ همچنان محبوبیت خود را حفظ کرده است. در این فیلم، استیچ ممکن است شبیه یک خرس کوآلای زیبا به نظر برسد اما او در واقع، یک موجود آزمایشی ژنتیکی است که توسط یک دانشمند دیوانه ایجاد شده است.
چیزی که فیلم را به یکی از بهترینهای فهرست و کاتالوگ دیزنی تبدیل میکند، دوستی جذابی است که بین استیچ و لیلو شکل میگیرد. لیلو دختری جوان و اهل هاوایی است که استیچ را سگ خود مینامد. لیلو و استیچ یکی از بهترین فیلمهای دوستانه درباره بیگانگان است و آنقدر موفقیتآمیز بود که مجموعه کاملی از دنبالهها را به همراه داشت. همه آنها مستقیم در قالب دیویدی عرضه شدند و متاسفانه حتی نیمی از جذابیت فیلم اصلی را نداشتند.
۶ قهرمان بزرگ (Big Hero 6)
کارگردانان: دان هال، کریس ویلیامز
صداپیشگان: رایان پاتر، جیمی چانگ، مایا رادولف
تاریخ انتشار: ۲۰۱۴
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
دههها بود که دیزنی، فیلمهای علمیتخیلی میساخت اما این ۶ قهرمان بزرگ بود که دنیای این استودیو را تغییر داد. این اولین فیلم علمیتخیلی از این استودیو بود که هم مورد استقبال منتقدان و هم مخاطبان عام قرار گرفت و همچنین در گیشه موفق شد.
این فیلم داستان دو مهندس رباتیک جوان است که یک تیم ابرقهرمانی تشکیل میدهند و به طرز شگفتانگیزی سعی می کنند انتقام مرگ یکی از عزیزان خود را بگیرند. با وجود موفقیت فیلم، عجیب است که این پروژه هیچ دنبالهای نداشته است اما داستان آن در مجموعهای تلویزیونی که سه سال بعد پخش شد، ادامه پیدا کرد.